معمار
معمار

معمار کسی که معماری می‌کند. طراح اوست و نظارت مستقیم بر فعالیت دیگر مهندسین عمران - تأسیسات الکتریکی - تأسیسات مکانیکی دارد. در واقع معمار ناظر نهایی و هماهنگ کننده کلیه نقشه های یک بنا شامل نقشه های معماری و طراحی - نقشه های محاسبات سازه ای و نقشه های تأسیساتی می باشد.

بنا به تعریف دکتر مهدی حجت، معماری ظرفی است که مظروف آن آدمی است. معماری، طراحی همهٔ چیزهایی است که انسان با آن سر و کار دارد.






در گذشته به جای کلمه معمار، از مهراز استفاده میکردند. معمار فردی است که تفکرات ناب و خلاقانه خود را بر اساس تعاریف مختلف با توجه به فرهنگ - سبک معماری منطقه - اقلیم - دید و منظر مناسب - کاربری فضا و فاکتورهای مهم دیگری اتود میزند.

در واقع معمار، مانند همه افراد دیگر، تخیلاتی دارد ولی با این تفاوت که می‌تواند این تخیلات خود را به عرصه ظهور برساند. تفاوت معماران نیز در قدرت تخیل، و همچنین توانایی آنان برای تحقق بخشیدن به آن است. معماری علمی است که با تکیه بر مضامین علمی و حرکت در مسیرخلاقیت هنری سعی در بهبود شرایط زندگی برای آحاد جامعه دارد و در واقع یک معمار، باید در تمامی زمینه‌های علمی و هنری خبره باشد تا بتواند اثری در خور توجه از خود بجا بگذارد.

معماری یکی از هفت هنر اصلی است و معمار هنرمند است و آثار او در زمره آثار هنری بررسی می شود. او باید دارای قدرت تجسم بالا، ذوق هنری و خلاقیت باشد و عناصر زیبایی شناختی بصری را بشناسد. معمارها رسالت سنگینی در جامعه امروز دارند، چرا که باید سوخت های فسیلی و تجدید ناپذیر را حذف و پای انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی آفتاب - انرژی باد و... را به زندگی روزمره باز کنند و با فراهم کردن شرایط آسایش این انرژی ها را به خدمت گیرند. امروزه طراحی های تمام طراحان صاحب نام دنیا با رویکرد این علم صورت میپذیرد و این نوع طراحی را در ایران با نام معماری پایدار - معماری سبز در گروه انرژی معماری می شناسند.

از معماران مهم و شهره ایران باستان می‌توان به شیخ بهایی اشاره کرد که وی طراح حمامی بود که تنها با یک شمع گرم می‌شد که این شمع از طریق تساعد گازهای زیرزمینی روشن نگه داشته می‌شد.





عمل و تخصص‌های جایگزین

در دهه‌های اخیر ما شاهد افزایش تخصص‌های درون این حرفه بوده‌ایم. معماران بسیاری بر انواع پروژه‌های خاص از قبیل (مراقبت‌های بهداشتی، خرده فروشی، خانه‌های عمومی و مهارت‌های فنی و یا روش‌های تحویل پروژه) متمرکز شده‌اند.





معماران برجسته معاصر ایران

از معماران برجسته ایرانی می‌توان از: هوشنگ سیحون، سید هادی میرمیران، نادر خلیلی، محسن فروغی، حسین امانت، کوروش فرزامی، عبدالعزیز فرمانفرمائیان، کامران دیبا، داراب دیبا، علی اکبر صارمی، محمدکریم پیرنیا، مهدی حجت و بهرام شیردل نام برد.





دوره های معماری

در مجموع کلیه دوره های معماری برگرفته از تقکرات مقطعی جامعه و تحت تأثیر فلسفه بوده است. دوره های مختلف معماری با توجه به یک سری قوانین کلی تعریف می شوند و هرکدام سبک های زیادی را در خود جای داده اند. برای مثال در دوره مدرن همه چیز به سمت نوگرایی و تجددخواهی پیش می رود، اما در دوره پست مدرن (پسامدرن) مدرنیته با نگاه به سنت مطرح میشود. انواع مختلف دوره های معماری به صورت کلی به بخش های زیر تقسیم بندی میشوند و معمار طرح خود را براساس مبانی نظری یکی از سبک های زیر مجموعه این دوره ها ارائه میدهد. -پارینه سنگی -نو سنگی -کلاسیک -نئوکلاسیک -مدرنیته -پست مدرن






سبک‌های معماری

هر معمار قبل از طراحی، در ابتدا برای خود سبکی را انتخاب و طرح‌هایش را طبق شاخصه های همان سبک، مکتب و یا دوره ارائه میدهد. سبک های معماری زیر مجموعه های دوره های معماری هستند. معمولا معمارها در طرح های خود امضا دارند. این بدان معناست که هر معمار سبک مشخص به خود را دارد و معمولا فرم هایی که بیانگر هویت کار او هستند.

تاریخچه دوره ها، مکاتب و سبک های معماری را میتوان در مقالات معماری معاصر ایران کند و کاو کرد.

تاریخچه، مکاتب و سبکهای معماری به همراه عکس (به زبان فارسی)





معماری

معماری (به انگلیسی: Architecture) یا مهرازی هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ هم‌آهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.

معماری، سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمان‌ها و دیگر ساختارهای فیزیکی است.

باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانه‌ها و مکان‌های عمومی) کاملا در حیطهٔ دانش معماری‌ست، برخی سازه‌ها و بناهای دیگر (مثل یادمان‌ها، پل‌ها، کارخانه‌ها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار می‌گیرند.





بس‌گونه‌گی معماری

به گفته موتیسوس، معماری وسیله واقعی سنجش یک ملت بوده و هست (گروتر، ۱۳۷۵) و از آنجایی که” معماری“ یکی از مظاهر بیرونی فرهنگ یک جامعه است نماد مناسبی برای مطالعه ”فرهنگ“ آن جامعه محسوب می‌شود و هر فرهنگ دارای معماری مختص به خود است. دورافتاده‌ترین قبایل نیز چادرها، کلبه‌ها، تزیینات و شیوهٔ مجتمع‌سازی مربوط به خود را دارند.

شکل نهایی معماری هر فرهنگ و تمدن نتیجهٔ عوامل اقلیمی (آب و هوا، پستی‌ها و بلندی‌ها و مصالح موجود)، پیشرفت‌های تکنیکی، وجود نیروی کار و نهادهای اجتماعی، عقاید مذهبی و نظریه‌های علمی است. با این حال برخی عوامل در بیش‌تر جوامع وجود دارند. عواملی که معمولاً با نیازهای بدن انسان مرتبط‌اند.

محافظت در برابر اتفاقات هواشناختی، مقیاس خاص عناصر معماری -در تناسب با بدن انسان-، منبع گرما، مکان مناسب برای ذخیره غذا و پیش‌بینی نیازهای بهداشتی از عواملی‌اند که در فرهنگ‌های مختلف وجود دارند. ولی هر فرهنگ با توجه به اولویت‌هایش، رابطه‌اش با طبیعت و درکش از بدن انسان، به این نیازها پاسخ می‌دهد.





معماری و هنر

معماری یک هنر اجتماعی است. معماران گاه بناهایی را با ایده‌های شخصی طراحی می‌کنند و حتی می‌سازند، ولی بیشتر ساختمان‌ها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی می‌شوند. معمولاً از معماران انتظار می‌رود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر می‌شوند؛ به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصص‌های دیگری به جز معمار نیاز است. هم‌چنین قوانین و آیین‌نامه‌های ساختمانی، تصمیم‌گیری‌های معمار را محدود می‌کنند.

در طراحی یک ساختمان معمار تصمیم‌گیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواست‌های کارفرما بر تصمیم‌های او اثر می‌گذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمان‌ها می‌افتد. حتی امروزه که از تجربه‌های جدید و ناآشنای ظاهری استقبال می‌شود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمان‌های جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.

گرچه محدودیت‌هایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیم‌گیری معمار اثر می‌گذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شده‌است؛ ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشته‌اند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کرده‌اند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت-الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده می‌شوند.

با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیش‌تر معمارها به این درخواست‌ها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه می‌کنند.

معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیت‌های مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه می‌کنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامه‌ریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرم‌گرا، موضعی دفاعی پیش می‌گیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیف‌تر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمی‌توان تأثیرات بی‌واسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمی‌شود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.
معماری و مهندسی

همان‌گونه که معماری رابطه‌ای مشخص با هنرهای زیبا دارد، رابطهٔ مشخصی هم با مهندسی دارد. معمار می‌تواند نقش یک مهندس را بازی کند اما نباید فراموش شود که هر یک از این دو حرفه، تعریف مشخصی دارند. بیش‌تر ساختمان‌های تاریخی که مورد تحسین واقع شده‌اند به دست اشخاصی ساخته‌شده‌اند که هم معمار و هم مهندس بوده‌اند. هر بنا نیاز به پیش‌بینی‌های تکینیکی دارد که کار مهندس است. در حالی‌که معمار علاوه بر دیدن این نیازها، باید فراتر رود و معنا، حس یا ایده‌ای را منتقل کند. برای مثال یک بنای مذهبی مثل کلیسا باید بیان‌کنندهٔ یک نظم کیهانی، منتقل‌کنندهٔ احساس ایثار و حتی آموزش‌دهندهٔ ایمان و فلسفهٔ مذهبی از لابلای ریختها و تزئینات باشد. یک ساختمان حکومتی هم باید دارای شخصیت خاص باشد و بازدیدکنندگان (یا شهروندان) را به یک رفتار مورد انتظار وادارد. خانه‌ها نه تنها عمل‌کردی و ایمن بلکه باید دارای شخصیتی گرم و خانگی باشند. این اهداف و سیاست‌ها توسط فرهنگ یا حتی خود شخص سازنده تعریف می‌شود و در حوزهٔ کاری معمار (و نه مهندس) قرار دارد.

برخی معماران بارها عنوان کرده‌اند که یک بنای کارکردی و ایستا ذاتاً زیبا و مطلوب است و معماری باید تنها به عنوان شاخه‌ای از مهندسی شناخته شود. با این همه این دیدگاه منتقدان بسیاری دارد و بناهای کمی واقعاً با در نظر داشتن این تئوری، طراحی و ساخته می‌شوند.





ویترویوس: ایستایی، کارایی، زیبایی

حدود ۲۰ سال قبل از میلاد، ویترویوس معمار رومی چیزی را که امروز نخستین کتاب باقی‌مانده در باب معماری شناخته می‌شود را نوشت. این کتاب به عنوان تنها نوشته دربارهٔ معماری یونان و روم باستان از اعتبار والایی در میان معماران بهره‌مند بوده و برای قرن‌ها مأخذ اصلی بیش‌تر نظریه‌های معماری به شمار می‌رفته‌ است.

در این کتاب ویتروویوس کیفیت‌های لازم معماری را در سه ردهٔ اصلی ایستایی (به لاتین: firmitas)، کارایی (به لاتین: utilitas) و زیبایی (به لاتین: venustas) تقسیم‌بندی کرد. این رده‌بندی برای قرن‌های زیادی بین معماران کاملاً پذیرفته شده بود. هر کدام از این عبارت‌ها به اشکال گوناگون ترجمه و تفسیر شده‌اند؛ معنای آنها در طول زمان تغییر کرده و اهمیت آنها به چالش کشیده شده‌ است؛ تا جایی که برخی پیش‌نهاد کرده‌اند یکی از این سه کیفیت می‌تواند نتیجهٔ طبیعی دوتای دیگر باشد. با این همه این سه کیفیت برای قرن‌ها اصول معماری و به ویژه معماری غربی را تبیین کرده‌اند و هنوز از آنها به عنوان چارچوبی برای بررسی خوب یا بد بودن معماری استفاده می‌شود.





ایستایی

ایستایی روشن‌ترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.

هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار می‌رود یک بنای خوب، ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بی‌مورد منابع تامین کند.

در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری (به لاتین: Peranitas) نیز بوده‌ است. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافته‌ است. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد، معماری خوب به شمار می‌رود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد برای سازه‌های موقتی و قابل جابجایی، بایستی معیارهای پایداری جدیدی در نظر گرفت. حتی یک بنای موقتی که تنها یک‌بار مورد استفاده قرار می‌گیرد و سپس تخریب می‌شود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیت‌هایی در طراحی مواجه‌ است.

ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوک‌ها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قاب‌ها یا اسکلت‌هایی که با عناصر غیر باربر پوشیده می‌شود می‌توان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولاً روش اول، روش غالب ساخت بوده‌است. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیش‌تر مشاهده می‌شود.

در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیش‌تری داشته‌است که این را می‌توان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساخت‌وساز شد.

در یک رده‌بندی دقیق‌تر می‌توان مصالح ساختمانی را دست‌کم در پنج رده تقسیم کرد. هم‌چنین می‌توان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.





روش‌ها
کارایی

کارایی یک بنا شامل عمل‌کرد (به انگلیسی: Function) و هم‌چنین نقش آن به عنوان پناه‌گاه‌ است. عمل‌کرد یک ساختمان تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری فضاهای مختلف و اندازه و ریخت آنان می‌گذارد. نقش پناهگاهی نیز گاه روی جهت‌گیری و شکل ساختمان اثر گذار است، ولی بیش‌ترین اثر آن را در پوستهٔ ساختمان - حد فاصل آن با فضای بیرون- می‌توان مشاهده کرد. نقش پناه‌گاهی یک ساختمان بر روی سیستم‌های مکانیکی درون ساختمان هم اثرگذاری ویژه‌ای دارد.

مفهوم عمل‌کرد بیش از آن‌که به نظر می‌رسد مورد مناقشهٔ منتقدان بوده‌است. بحث در مورد عمل‌کردگرایی (نظریه‌ای که بیان می‌دارد ریخت یک معماری می‌تواند تنها با توجه به عمل‌کردش ساخته شود) ایدهٔ محوری معماری قرن بیستم بود. در برخی موارد منتقدان پست مدرنیست معماری عمل‌کردگرا را با معماری مدرن یکی دانسته‌اند - و هر دو را رد کرده‌اند-. امروزه عمل‌کردگرایی معمولاً یک تفکر ارتجاعی و متعلق به گذشته تلقی می‌شود و حتی گفته می‌شود نمی‌توان بنایی را یافت که تنها با توجه به عمل‌کردش شکل گرفته باشد. با این همه از کتاب‌های راهنمای عمل‌کردگرایی چون اطلاعات معماری نویفرت به وفور در تمرین‌ها و مدارس معماری استفاده می‌شود.

عمل‌کردگرایی در طراحی کارخانه‌ها و خانه‌سازی‌های انبوه اصالت خاصی یافت. در کارخانه‌ها، هدف چیدمان فضاها با توجه به روند تولید، کاهش جابجایی‌ها و در نهایت افزایش بهره‌وری، موجب این اتفاق شد. در مورد خانه‌سازی مسأله، ساخت خانه‌های انبوه، ارزان و باکیفیت بود. با برنامه‌دهی فضا با توجه به عمل‌کرد می‌شد بهینه‌ترین اندازهٔ لازم برای هر اتاق را به دست آورد و بنابرآن خانه‌هایی حداقلی ساخت. با ارزان‌تر شدن هزینه و کاهش مدت زمان ساخت، امکان ساخت خانه‌های بیش‌تر فراهم می‌آمد. این مسأله در میانهٔ دههٔ ۱۹۲۰ - که کمبود خانه یک مشکل حاد بود - مورد توجه معماران اروپا (به ویژه معماران آلمانی) قرار گرفت و باز پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یک مسأله مهم مطرح شد. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ با اُفت نیاز به خانه‌سازی‌های انبوه، عمل‌کردگرایان به تدریج مورد انتقاد قرار گرفتند. عمدهٔ محورهای انتقاد از عمل‌کردگراها آثار مخرب روان‌شناختی - و جامعه‌شناختی وقتی که بحث شهرسازی پیش می‌آید- و زیبایی شناسی ضعیف این نوع معماری است.

در یک نگاه تاریخی می‌شود گفت عمل‌کرد -با تعاریف مدرنیست‌ها- اثر کمی بر ریخت‌شناسی معماری داشته‌است. ساختمان‌ها را می‌توان با توجه به عمل‌کردشان به ساختمان‌های مذهبی، حکومتی، اقامتی، تولیدی، آموزشی، تفریحی و غیرو رده‌بندی کرد. ولی نمی‌توان به آسانی پذیرفت که شکل یک ساختمان بر اثر عمل‌کرد آن ساخته می‌شود. یک خانه با نیاز به خوابیدن، پخت و پز، ذخیرهٔ غذا و گاهی کار کردن تعریف می‌شود ولی مفهوم خانواده و روابط بین زن و مرد نیز بر ریخت آن تأثیر به سزایی دارد. امروزه این یک اصل پذیرفته شده‌است که در همهٔ فرهنگ‌ها فضای داخلی خانه، به شکل مردانه یا زنانه‌ است و روابط بین این دو نوع فضا، یک عامل بنیادی در برنامه‌دهی معماری به شمار می‌رود.





زیبایی
طبیعت در معماری

سه نوع الهام‌پذیری از طبیعت درمعماری:

تقلید و الگوپذیری و الهام‌جویی از طبیعت در معماری به سه شیوه تقسیم می‌شود. هریک از این شیوه‌ها از شیوهٔ قبل خود کامل‌تر و آگاهانه‌تر است و شیوهٔ سوم، شیوه مطلوب و غایی است.






الهام از اشکال طبیعت
الهام‌گیری معنایی از طبیعت
الهام از قواعد طبیعت






۱. الهام از اشکال طبیعت

در این روش تنها به تقلید از شکل پرداخته شده و به مبانی و اصول سازه‌ای آن توجه نمی‌شود. به عنوان نمونه لایه‌های زمین منطبق با نیروهایی که به آن وارد می‌شوند، شکل می‌گیرند؛ در حالی که معماران با نادیده گرفتن این نیروها صرفاً وضعیت موجود را برداشت می‌کنند. تبدیل ساختمانی ظاهراً طبیعی به واقعیت، عملی پُرهزینه و در واقع غیرطبیعی است، زیرا طبیعت از قانون حداقل استفاده از انرژی بهره می‌جوید، در صورتی که برای ساختن و زنده نگاه داشتن ساختمانی شبه‌طبیعی با اشکال نامنظم، باید انرژی بسیار زیادی صرف شود.





۲. الهام گیری معنایی از طبیعت

استعاره و معنی می‌تواند ما را از دام سطحی نگری در امان نگه دارد. کارهای معمارانی که به طبیعت از دید جامع استعاری نگریسته‌اند و ساختمان‌های خود را بر مبنای آن بنا کرده‌اند بهترین الگوی این راهبرد خلاقیت می‌باشند.





۳. الهام از قواعد طبیعت

بهترین الهام‌گیری از طبیعت، استفاده از قواعد وقوانین آن است و چون این قواعد، درطبیعت عمومیت دارند، نباید برای بهره‌گیری از آن‌ها، از یک نمونه خاص، الهام گرفت. سازه‌های معماری با بهره‌گیری از این قواعد طبیعی، به طبیعت نزدیک‌تر می‌شوند. حفظ ساختار موجود در مقابل بارها ونیروهای وارد بر آن در پدیده‌های طبیعت، مهم‌ترین فلسفه وجودی سازه آنها است که در سازه‌های طبیعی از روش‌های مختلفی برای مقابله با نیروهای خارجی تهدیدگر استفاده می‌شود. در ادامه به چهار مورد آن اشاره می‌شود.





۱-۳ - استفاده حداکثری از تنش‌های کششی و فشاری در سازه‌های خود

طبیعت همواره سعی دارد که تا حد امکان از تنش‌های کششی و فشاری در سازه‌های خود استفاده کند و از تنش‌های خَمشی جز در مواردی که ساختار آن ماهیت لایه‌ای دارد، استفاده نکند. اساساً همه ساختارهای طبیعی بافت لایه‌ای دارند؛ یعنی سطوح و احجام آن‌ها از کنار و روی هم قرار گرفتن لایه‌ها به وجود آمده است. ماهیت لایه‌ای موجب می‌شود تا در فرم‌های طبیعی، فقط عکس‌العمل‌های کششی و یا فشاری بوجود آید.





۲-۳ - مقاومت در برابر نیروها با انعطاف‌پذیری و تغییر

این روش در سازه‌های طبیعی به وفور مشاهده می شود و از انعطاف‌پذیری بالایی برخوردار است. به عنوان مثال بسیاری از پرندگان ترجیح می‌دهند لانه‌های خود را بر روی شاخه‌های نرم و نازک درختان ایجاد کنند، چرا که هر چه شاخه‌ها از انعطاف‌پذیری بیشتری برخوردار باشند؛ احتمال شکستن آن‌ها کم‌تر خواهد بود. چنین رویه‌ای سبب می‌شود که ساختار ضمن صرف مصالح کم‌تر، پاسخ‌گوی مقاومت به گونه بهتری نیز باشد.





۳-۳ - فرار از نیرو و جا خالی دادن در برابر آن

این روش نیز یکی از روش‌های مقابله طبیعت در برابر نیروها است. و در حقیقت مبنای آن کاستن از مقدار و شدت نیروی وارده است. مثلاً درختان در اثر وزش بادهای شدید، با خم شدن خود امکان عبور مقداری از نیروها را از بالای خود می‌دهند و به این ترتیب از میزان نیروی وارده بر تنهٔ آن‌ها کاسته می‌شود.





۴-۳ - استفاده از نیروهای مزاحم علیه یکدیگر و یا خودشان

درختان در هنگام باد، خم می‌شوند و مقداری از نیروی باد را به شکل انرژی پتانسیل در خود ذخیره کرده و در حرکت‌های رفت و برگشتی، بخشی از این نیرو را خلاف جریان باد، تخلیه می‌کند. قرارگیری شاخه‌های درخت به گونه‌ای است که وزن یک سمت از درخت باعث نگه‌داری سمت دیگر درخت می‌شود و بالعکس. در معماری مشابه این رفتار در ساختار دکل و دهانه اصلی پل آلامیلو اسپانیا طراحی شده توسط کالاتراوا، دیده می‌شود. در طراحی وساخت این پل، تعادل بین دکل و دهانه با تلفیق بر اصول زیبایی شناختی به صورت غیر متقارن برقرار شده است، به گونه‌ای که دکل و دهانه اصلی پل، هر یک عاملی برای نگه‌داری دیگری می‌باشند.





معماری و طراحی
برخی تعریف‌های معماری

معماری بر سه قسم است. یکی ساخت بناها و دیگری ساخت ساعت‌ها و سوم ساخت ماشین‌آلات. بناها خود بر دو نوعند: بناهایی که برای استفاده همگان و استحکام بخشیدن به شهرها در مکان‌های عمومی ساخته می‌شوند و بناهایی برای استفادهٔ شخصی افراد.(...) هر سه این‌ها باید با توجه به دوام ٰ راحتی استفاده و زیبایی ساخته شوند. ویتروویوس، تقریبا ۲۰ سال قبل از میلاد

معماری چیست؟ فرم مجسم اصیل‌ترین اندیشه‌های انسانی! شوق او! انسانیت او! ایمان او! دین او! این چیزی‌ست که روزی معماری بود. والتر گروپیوس، ۱۹۱۹

وظیفهٔ معماری برقرار کردن ارتباط حسی‌است به وسیلهٔ مصالح خام. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳

معماری بازی احجام است در زیر نور. لوکوربوزیه، ۱۹۲۳

معماری ارادهٔ سالیان است که در زبان فضایی بیان می‌شود. میس وان‌در روهه، ۱۹۲۳

معماری موسیقی جامد است. گوته

معماری ردپای زمان است بر فضا. سید هادی میرمیران

معماری ایده‌های بزرگ انسانیت را در بر گرفته است. نه فقط سمبل هر دینی، بلکه تفکر هر انسانی یک برگ از این کتاب وسیع را شامل می‌شود. ویکتور هوگو






سبک‌های معماری

سبکهای معماری، معماری را از لحاظ استفاده از فرم ها، تکنیک ها، مواد دوره زمانی، منطقه و سایر چیزهای تاثیر گذار دسته بندی میکنند.سبک معماری از مطالعه بر روی روند تکامل تاریخ معماری نشات میگیرند و با آن پدیدار میگردد.در تاریخ معماری برسی معماری گوتیک برای نمونه شامل تمامی ابعاد محتوای فرهنگی به کار رفته در طراحی و ساخت این سازه ها می شود._ از این رو، سبک معماری راهی برای دسته بندی معماری است که با تاکید بر ویژگی مشخصه طرح، منجر به چنین واژگانی چون "سبک" گوتیک شده است.

دسته بندی بر اساس محدوده مکانی؛ به عنوان مثال معماری جهان اسلام، معماری هندی، معماری ایرانی و...
دسته بندی بر اساس محدوده زمانی:معماری ابتدای مسیحیت، معماری پیش از اسلام ایران، معماری کلاسیکو...
دسته بندی بر اساس مکتبی فکری یا اعتقادی:معماری جهان اسلام، معماری مدرن، معماری پست مدرن و...
ترکیبی از گونه‌های بالا که به چند ویژگی اشاره می‌کنند:معماری جهان اسلام، معماری پیش از اسلام ایرانو...






تقسیم بندی معماری

معماری جهان

شامل معماری بین النهرین، معماری پیش از اسلام ایران، معماری مصر، معماری هند پیش از اسلام(پیش از به قدرت رسیدن گورکانیان)، معماری چین، معماری ژاپن، معماری یونان، معماری تمدنهای حاشه دریای اژه، معماری روم، معماری صدر مسیحیت، معماری بیزانس، معماری رومانسک، معماری گوتیک، معماری رنسانس، معماری باروک، معماری روکوکو.





معماری ایرانی

معماری ایرانی پیش از اسلام:

شیوه پارسی
شیوه پارتی

معماری ایرانی بعد از اسلام:

شیوه خراسانی
شیوه رازی
شیوه آذری
شیوه اصفهانی
شیوه فرعان





دوران تحول

معماری ایرانی پس از اسلام عموماً به ارائه کاربری‌های معماری اسلامی مانند مسجد، مدرسه و...میپردازد.
معماری معاصر

برخی از مکاتب معماری که در دوره زمانی حدوداً۱۰۰-۱۵۰ سال گذشته را شامل می‌شود معرفی می‌کند، مانند: معماری مدرن، نو مدرن (نیو مدرن)، معماری پُست‌مدرن و...





برخی از مکاتب معماری

معماری کلاسیک
معماری گوتیک
معماری باروک
معماری روکوکو
معماری ایرانی
معماری جهان اسلام
معماری چینی
معماری هندی
مکتب باوهاوس
مکتب شیکاگو
معماری مدرن
نئو مدرن (نیو مدرن)
معماری پُست‌مدرن
تندیس گرایی
سازه گرایی
ساختارشکنی (واسازی)
معماری پرش کیهانی (غیر خطی)
نامکان(معماری سوپر مدرن)






معماری جهان اسلام

همان گونه که از نام بر می‌آید این گونه از معماری شامل معماری گستره‌ای از جهان می‌شود که ما با عنوان جهان اسلام میشناسیم.معماری این کشورها تحت تأثیر ایدئولوژی اسلام در طول زمانی مشخص قرار گرفته و به همین خاطر دارای برخی ویژگی‌های مشترک شدند.






گستره مکانی
در گستره مکانی جهان اسلام شامل:هند، افغانستان، کشورهای آسیای میانه و قفقاز، ایران، عراق، ترکیه، سوریه، فلسطین، مصر، تونس، الجزایر، مراکش(مغرب)رواج داشته‌است.
گستره زمانی
گستره زمانی معماری جهان اسلام را می‌توان از سالهای اولیه ظهور اسلام تا پیش از گستردگی عام معماری مدرن دانست.با این حال نمی‌توان این گسترگی و نقش اثر گذار در معماری را در همه مناطق یکسان دانست.به عنوان نمونه «چنین نقشی در مصر» از سال ۹۲۴ ه.ق به وجود آمد(هیلن براند، ۱۳۷۷).






مکاتب

مارتندبستان ها(مکاتب)پنج گانه را در مورد معماری و هنر اسلامی بر میشمرد:
مکتب سوریه.
مکتب مغرب شامل تونس، الجزایر، مراکش و اسپانیا.
مکتب ایرانی شامل ایران، عراق، آسیای میانه، افغانستان و بخشی از پاکستان.
مکتب عثمانی شامل ترکیه و آناتولی.





مکتب هند

برخی از کاربری‌ها که تشابه عملکردی در گستره جهان اسلام دارند عبارت‌اند از:

مسجد
کاروانسرا





معماری مدرن
معماری مدرن یا معماری نوگرا (به انگلیسی: Modern architecture) نام جنبشی در معماری است.در معماری مدرن، کارکرد (functionalism) با ایده‌هایی ترکیب می‌شود که مفاهیم و فرم‌های تاریخی از آن حذف شده‌اند.از شیوه‌های این نوع معماری می‌توان سبک بین‌المللی، آرت دکو، معماری آلی، و سبک چمنزار را نام برد.مبانی {{معماری مدرن} }سبکی غالب وجهانگیردرسده بیستم میلادی بوده،ریشه درتحولاتی داردکه خواستگاه آن الگو:شهرفلورانسدرشمال ایتالیا درحدود400سال پیش ازظهور





معماری پسانوگرا

معماری پُست‌مدرن یا پسانوگرا واکنشی است به سبک بین‌المللی و معماری مدرن و از دهه ۱۹۸۰ به بعد دور گرفت. این نوع معماری همچنین مولفه‌ایست از جنبش پسانوگرایی.

این نوع معماری پیرایش و تزیین را باز به میان می‌آورد، و از رنگ‌های زرق و برق‌دار و آرایه‌های نامتجانس اغلب بهره می‌برد.

در این شیوه، بجای استفاده از مفاهیم فاضلانه، سعی در استفاده از جزئیات و نمادهای صرفاً زیبا، مقیاس‌های متناقض، روابط هندسی دلبخواه، و طعنه و ابهام در فُرم‌ها می‌شود.

از آغازگران این جنبش می‌توان آلدو روسی، چارلز مور، و مایکل گریوز را نام برد.
قطب‌نما
قُطب‌نما وسیله‌ای برای تعیین جهت و جهت‌یابی. این وسیله با استفاده از میدان مغناطیسی زمین جهت قطب شمال را نشان می‌دهد که در حقیقت شمال مغناطیسی زمین است؛ که با شمال حقیقی مقداری فاصله دارد. زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی، میل مغناطیسی نامیده می شود. امروزه برای تعیین شمال حقیقی از قطب‌نماهای پیشرفته‌تری مانند قطب‌نمای ژیروسکوپی استفاده می‌شود.
تأثیرات جاذبه‌های مغناطیسی موضعی (فلز و الکتریسیته)






هر گاه قطب‌نما در نزدیکی اشیای آهنی یا فولادی و یا منابع الکتریکی قرار گرفته باشد، عقربه‌اش از جهت قطب مقداری منحرف می‌شود، که به آن انحراف مغناطیسی می‌گویند. کلاً به همراه داشتن اشیایی از جنس آهن یا انواع مشابه آن می تواند باعث اختلال در حرکت عقربه شود. حتی وجود یک گیره کاغذ روی نقشه ممکن است مساله ساز شود. بنابراین، هنگام استفاده از قطب‌نما باید مطمئن شویم که از اشیای انحراف‌دهنده آن، به‌طور کلی دور است. همچنین احتمال تأثیرگذاری جاذبه‌های مغناطیسی موجود در خاک نیز وجود دارد، که بسیار نادر است.

در جدول زیر حداقل فاصله‌ی وسایل مختلف از قطب‌نما -برای این‌که قطب‌نما شمال مغناطیسی را به درستی نشان دهد- آمده است:

اشیا فاصله

خطوط برق فشار قوی 55 متر
کامیون و اتومبیل 10 متر
خطوط تلفن 10 متر
ابزار الکتریکی و مکانیکی 2 متر
کلاهک‌ها و اشیاء کوچک فلزی 2/1 متر





قطب‌نمای پیشرفته
قطب‌نماهای پیشرفته که بیشتر در صنایع مخابرات و امور نظامی به کار برده می‌شوند، مجهز به سلول‌های شب‌نما هستند که حتی در تاریکی شب عمل جهت‌نمایی را صورت دهند. این نوع قطب‌نماها در دوربین‌های دو چشمی نظامی، تانک‌ها، نفربرها و حتی در ساختمان برخی خودروهای پیشرفته نیز به کار می رود. از قطب نماهای پیشرفته در اندازه گیری طول جغرافیایی و عرض جغرافیاییِ محل نیز استفاده می‌کنند که در نقشه‌خوانی، پیاده‌سازی عملیات نظامی، دیده‌بانی در مناطق جنگی و ... نقش تعیین‌کننده دارند.
قطب نمای M1

ساختمان قطب نماي M1

1 – دستگيره يا شصتي : حلقه اي است كه در انتهاي قطب نما قرار دارد و براي نگهداشتن قطب نما به حالت تراز در موقع استفاده بكار مي رود.

2 – درب قطب نما : درپوشي است آلومينيومي كه در وسط آن تار موئي قرار دارد و كاربرد تارموئي مانند مگسك اسلحه است و دو سر تار موئي دو نقطه فسفري (شبنما) وجود دارد و در موقع كار شبانه از آن استفاده مي شود .در حاشيه درب قطب نما خط كشي تعبيه شده است و بر اساس مقياس 000/50 : 1 بر مبناي كيلومتر مدرج شده است.

3 – تيغه نشانه روي و عدسي چشمي : تيغه ايست كه بالاي آن شكاف كوچكي همانند شكاف درجه اسلحه است و با زاويه 45 درجه نسبت به صفحه مدرج قرار ميگيرد و در موقع گرا گرفتن با كمك تار موئي بكار مي رود. در اين حال توسط عدسي چشمي كه در وسط تيغه تعبيه شده اعداد مربوط به گراي هدف نشانه روي شده قرائت مي شود. خواباندن تيغه بر روي صفحه قطب نما سبب قفل شدن صفحه مدرج مي شود.

4 – بدنه : كليه اجزاي قطب نما در داخل بدنه كه از جنس آلومينيوم است قرار دارد. در كنار اين محفظه خط كشي تعبيه شده كه با باز شدن كامل درب قطب نما ، خط كشي قطب نما را كامل ميكند.

5 – طوقه كار در شب : طوقه متحركي است كه جداره خارجي آن دندانه دار است و تعداد 120 دندانه دارد اين دندانه ها با زائده اي در كنار قطب نما در تماس است كه به هنگام چرخش تق تق صدا ميدهد و هر تقه برابر 3 درجه است . بر روي صفحه طوقه يك خط و يك نقطه فسفري مشاهده مي شود كه در موقع كار در شب از آن استفاده ميشود.(زاويه بين خط و نقطه 45 درجه و 15 تقه است)

6 – صفحه ثابت : در زير طوقه كار درشب صفحه شيشه اي ثابتي قرار دارد كه روي آن يك خط سياه بنام شاخص تعبيه شده . اين خط درست در امتداد شكاف تيغه نشانه روي و تار موئي قرار دارد كه در موقع گرا گرفتن هر عددي زير شاخص باشد گراي آن امتداد است.

7 – صفحه مدرّج : صفحه ايست لغزنده كه عقربه مغناطيسي روي آن نقش بسته است .بر روي اين صفحه دو گونه تقسيم بندي وجود دارد.

الف : تقسيم بندي داخلي كه برحسب درجه صورت گرفته و به رنگ قرمز ميباشد كه به ازاي هر 5 درجه علامت گذاري وهر 20 درجه عددگذاري شده است.(محيط دايره به 360 قسمت مساوي تقسيم شده و زاويه بين دو شعاع دايره كه يك قسمت را فرا گرفته است ، يك درجه نام دارد).

ب : تقسيم بندي خارجي كه برحسب ميليم غربي و برنگ سياه است كه به ازاي هر 20 ميليم علامت گذاري و هر هر 200 ميليم عددگذاري شده است ولي دو صفر سمت راست آن اعداد بمنظور اختصار حذف شده است.(در اين تقسيم بندي محيط دايره به 6400 قسمت تقسيم شده كه هر قسمت آنرا يك ميليم گويند).





شمال

شُمال (شِمال هم تلفظ شده) یا آپا یا اَپاختَر، یکی از چهار جهت اصلی است.

در نقشه‌ها جهت شمال را همیشه به سوی بالای نقشه نشان می‌دهند.
پیرامون واژه
شمال واژه‌ای عربی و فارسی آن آپا یا اَپاختَر است.در زبان پارسی میانه، خشکی‌های شمال غربی کره زمین را وُروبَرشت و خشکی‌های شمال شرقی را وُروژَرشت می‌نامیدند.در بُندَهِش آمده که برای هر جهت اصلی یک سپاهبد گمارده شده و سپاهبد شمال، ستاره هفت‌اورنگ (محتملاً نگهبان شمال) است.

در زبان
در سند املاک از شمال قیدی ساخته می‌شود به صورت «شمالاً». (نمونه: این مکان شمالاً به زمین فروشنده محدود است.) به افراد و چیزهای منسوب به شمال، شمالی یا شمالیه (نمونه: بلاد شمالیه) گفته می‌شود. در ادبیات شمالی‌پیکران به معنی ستارگانی است که از شمال طلوع می‌کنند.به منطقه بالای مدار قطب شمال در فارسی شمالگان گفته می‌شود.





باختر
باختر یا غَرب یکی از چهار جهت اصلی در جغرافیا است که در نقشه‌ها معمولاً در سمت چپ نقشه است. باختر محل فروشدن یا غروب خورشید و بنابراین جهت مخالف گردش زمین است. به هنگام ناوبری برای رفتن به سوی باختر باید سمت قطب‌نما را روی °۲۷۰ قرار داد.
کاربرد امروزی

لغت‌نامه‌هایی که مشخصاً به فارسی امروز می‌پردازند دربارهٔ واژهٔ «باختر» چنین آورده‌اند:

فرهنگ معاصر فارسی (صدری افشار و دیگران:۱۳۸۱) «باختر» را ادبی می‌داند و به مدخل غرب (که مفصلتر است) ارجاع می‌دهد.
فرهنگ روز سخن (انوری:۱۳۸۳) «باختر» را «مغرب» (که باز مدخل مفصلتری است) معنی می‌کند.

با توجه به این که هر دوی این فرهنگها مدخل مفصلتری تحت «مغرب» یا «غرب» دارند، به نظر می‌رسد که باید فرض کرد واژهٔ «باختر» به نظر این فرهنگ‌نویسان از واژه‌های «غرب» و «مغرب» مهجورتر است.
کاربرد قدیمی‌تر

«باختر» در ادبیات فارسی به معنی شمال و شرق هم استفاده می‌شده است.

در لغتنامه دهخدا دو مدخل برای «باختر» وجود دارد: یکی به عنوان جهت جغرافیایی و دیگری به عنوان سرزمین باکتریا (بلخ). در مورد مدخل اول (که موضوع این صفحه است)، برای معنی شمال (برای این کلمه)، تنها به اوستا اشاره شده است (و برای آن نیز باختر را با واژهٔ اوستایی «اپاختر» - apãxtar - یعنی آنطرف‌تر یکی گرفته است).

در بعضی از مثالهایی که از متون قدیمی فارسی برای این کلمه آورده شده است، باختر متضاد خاور است. همچنین در جایی (به نقل از شرفنامهٔ منیری) اشاره شده است:

«تحقیق آنست که باختر مخفف با اختر است و اختر ماه و آفتاب هر دو را گویند پس باختر مشرق و مغرب را توان گفت ازین جهت متقدمین بر هر دو معنی این لفظ را استعمال کرده‌اند لیکن خوار به معنی خور بیشتر آمده از این جهت خاور به معنی مشرق بیشتر استفاده می‌شود ...»

در یکی از پاورقیهای مربوط به این کلمه نیز آمده است:

«شاید اختلافاتیکه در معنی باختر روی داده از باختریان (بلخ) باشد که مردم در همسایگی جنوب او، او را شمال و در شمال جنوب، و در مغرب مشرق و در مشرق مغرب می‌نامیده‌اند.»

در نمونه‌هایی از اشعار شاعران فارسی‌زبان (از فردوسی و ناصرخسرو گرفته تا خاقانی و نظامی و سعدی)، باختر به معنای مغرب به‌کار رفته است
. البته مثالهایی نیز از کاربرد عکس آن وجود دارد (در اشعار فرخی و عنصری و سوزنی و دو بیت در بعضی از نسخ شاهنامه).




خاور
خاوَر واژه‌ای پارسی برابر با شرق عربی است. در جغرافیا، خاور امروزه به معنی شرق، یکی از چهار جهت اصلی، است.
کاربردهای قدیمی
البته در اصل خاور در زبان پارسی بازماندهٔ واژهٔ خوربران یا «خوروران» (جای بردن خورشید، جای غروب خورشید) یعنی غرب است.

در پارسی به شرق «خوراسان» (که همین نام را روی استان خراسان گذاشتند زیرا شرق ایران بزرگ بود) و به شمال «اپاختر» (واژهٔ امروزی باختر نیز که به غرب گویند بازماندهٔ اپاختر است) گویند.

فرهنگ فارسی عمید و لغت‌نامه دهخدا این را تایید می‌کند. مثلاً در بیتی از رودکی، «مهر دیدم بامدادان چون بتافت، از خراسان سوی خاور می‌شتافت» یا در بیتی از خاقانی «چون پخت نان زرین اندر تنور مشرق، افتاد قرص سیمین اندر دهان خاور» به معنی اصیلش آمده‌است.

خاور در بعضی از لغت‌نامه‌های قدیمی‌تر، از جمله برهان قاطع و آنندراج، به هر دو معنی ذکر شده است.





جنوب
«نیمروز» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر نیمروز (ابهام‌زدایی) را ببینید.جنوب یا نیمروز یکی از چهار جهت اصلی است. جنوب نقطه مقابل شمال است و ۹۰ درجه با خاور و باختر اختلاف جهت دارد. بطور قراردادی در نقشه‌ها، نقطه یا جهت پایینی نقشه را جنوب می‌نامند.






جهت‌یابی

جهت‌یابی، یافتن جهت‌های جغرافیایی است. جهت‌یابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شده‌باشید، با دانستن جهت‌های جغرافیایی، می‌توانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفاده‌های مسلمانان از جهت‌یابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگل‌بانان و... هم به دانستن روش‌های جهت‌یابی نیازمندند.

هرچند امروزه با وسایلی مانند قطب‌نما یا سامانه موقعیت‌یاب جهانی (جی‌پی‌اس) می‌توان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روش‌های دیگر جهت‌یابی مفید و کاراست.


جهت‌های اصلی و فرعی

اگر رو به شمال بایستیم، سمت راست مشرق (شرق، خاور)، سمت چپ مغرب (غرب، باختر) و پشت سر جنوب است. این چهار جهت را جهت‌های اصلی می‌نامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهت‌های شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص می‌کند.

با دانستن یکی از جهت‌ها، بقیهٔ جهت‌ها را می‌توان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.


روش‌های جهت‌یابی

برخی روش‌های جهت‌یابی مخصوص روز، و برخی ویژهٔ شب اند. برخی روش‌ها هم در همهٔ مواقع کارا هستند. توجه شود که:

بسیاری از این روش‌ها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهت‌های اصلی را به صورت تقریبی مشخص می‌کنند. برای جهت‌های دقیق باید از قطب‌نما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.
آن‌چه گفته می‌شود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیق‌تر، بالای ۲۳٫۵ درجه (بالای مدار رأس‌السرطان). در نیم‌کره جنوبی در برخی روش‌ها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آن‌چه گفته می‌شود باشد.
 
ساعت : 7:30 pm | نویسنده : admin | مطلب بعدی
شمال غرب | next page | next page