ارکستر و سازها
ارکستر و سازها
یکی از مشخصات ارکستر دوره باروک تنوع زیاد سازها در یک خانواده و در اندازه و کوکهای مختلف بود. هنگامی که ارکستر مونته وردی یا باخ را مورد ملاحظه قرار دهیم به تعدادی از سازها بر میخوریم که امروزه مورد استفاده ارکستری ندارند سازهایی مانند ویولون پیکولو، ویولادامور، ویول، کرنت، ویولا داگامبا، عود و رکوردر. سازهای دیگر در ارکستر کلاسیک باقی ماندند ولی از نظر ساختمانی و عملکرد تغییراتی پیدا کردند که از آن جمله ترمپت را میتوان نام برد.
موسیقی نیو ایج
موسیقی نیو ایج یا عصر نو نوعی موسیقی وابسته به جنبش فرهنگی سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ است که هدفش تاکید بر معنویات و گیاهخواری و طب گیاهی و غیره بوده تا حدودی وابسته به سبک موسیقی کلاسیک که دارای آهنگ تکراری و ساده است و هدفش ایجاد آرامش روحی میباشد. موسیقی عصر جدید را میتوان نوعی موسیقی ملودیک و اساساً بیکلام در نظر گرفت. مطرح کردن آلبومهای موسیقی بهعنوان موسیقی نیو ایج معمولاً موجب بهوجود آمدن اختلاف نظرهایی در بین طرفداران و حتی هنرمندان میشود. موسیقی الکترونیک و زیرشاخههای آن و نیز موسیقی سازی بخش عمدهای از موسیقی نیو ایج را تشکیل میدهند.
موسیقیدانان
از موسیقیدانان بزرگ و زنده ای که در این زمینه فعالیت میکنند میتوان به کیتارو آهنگساز ژاپنی، ونگلیس و ژان میشل ژار اشاره کرد. البته ونگلیس و ژار بیشتر آثار خود را به صورت موسیقی الکترونیک ساخته اند ولی در زمینه نیو ایج نو هم آثاری دارند که بعضاً تلفیقی از هر دو سبک میباشد. اما پرکارترین و برجسته ترین موسیقیدان در این زمینه یانی آهنگساز یونانی هست که تقریباً تمامی آثار وی را در عرصه موسیقی نیو ایج قرار میدهند.تاثیر یانی در زمینه موسیقی نیو ایج بیشترین سهم را دارد. هر چند خود او در اظهار نظری اصطلاح موسیقی سازی معاصر را برای سبک خود بیشتر میپسندد.
نغمهنگاری موسیقی ایرانی
نغمهنگاری موسیقی ایرانی، نظامی برای ثبت آواها و ریتمهای موسیقی سنتی ایران در قالب نشانههای نوشتاری است. نوشتن آهنگها در قرون اسلامی با استفاده از حروف ابجد انجام میشد و میزان ضرب نیز با استفاده از یک عدد که در زیر حرف قرار میگرفت نشان داده میشد. که البته این سبک صرفاً برای توضیح مسئلههای نظری به کار میرفته و کمتر از آن استفادهٔ عملی میشدهاست. در دورهٔ معاصر و آشنا شدن موسیقیدانان شرقی با نظام اروپایی، سبک نتنویسی اروپایی با پنج خط حامل وارد موسیقی ایرانی شد و با تاسیس «مدرسهٔ موزیک» در سال ۱۲۹۷ هجری به دست سالار معزز و هنرستانهای موسیقی و گروههای کُر و ارکستر تلاشهای برای مدرن کردن موسیقی ایرانی انجام شد. در سالههای بعد، به مرور نشانهای خاص موسیقی ایرانی نظیر علامت کُرُن و سُری برای اشاره به فواصل کوچکتر از نیمپرده وضع شد. ایجاد و ساخت اینگونه نشانهها برای تسهیل در آموزش و بازخوانی نغمهها بود و برحسب نیاز، نوازندگان بزرگ و اساتید موسیقی در زمینهٔ ساز تخصصی خود به وضع نشانهای دیگری نیز دست زدند که معولا در کتابهای آموزشی خود چون دستور سنتور، دستور دف و غیره به کار بردهاند.
تاریخچه
موسیقی ایران در دوران باستان و پیش از اسلام، به صورت شفاهی و عملی بودهاست. در مورد علوم موسیقایی و نتنویسی موسیقی در دوران پیش از اسلام و همچنین قبل از قرن سوم هجری اطلاعات مکتوب خاصی در دست نیست تا بتوان از آن طریق به علم موسیقی سنتی دست یافت. بنابراین نمیتوان به یقین گفت که در آن دوران، علوم موسیقی در ایران وجود نداشتند. اولین حرکت در ضبط قواعد موسیقی به صورت مکتوب، مربوط به قرن سوم هجری و کتاب «الموسیقی الکبیر» ابونصر فارابی است که از کتابهای فیلسوفان قدیم یونان اقتباس شدهاست. چنانکه از این گونه آثار برمیآید، موسیقی برای فیلسوفان و دانشمندان ایرانی مسئلهای علمی و نظری، و جزئی از ریاضیات بودهاست.
تاریخچه این نغمهنگاریها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول تلاشهای دانشمندان دوران وسطی و اسلامی در علمی کردن موسیقی سنتی است که از آن جمله، نظریات فارابی و ابن سینا و بهویژه صفیالدین ارموی در ارائهٔ اصول علمی برای شناخت گام و پردهبندی سازهای موسیقی زمان خود قابل ذکر است. بخش دوم نیز دوران آشنایی نوازندگان شرقی با نظام موسیقی جهانی است که تلاشهای میکائیل مشتاق در ارائه گام ۲۴ ربع پردهای برای موسیقی ترکی-عربی، نظریهٔ علینقی وزیری در تقسیم نیمپردههای گام ۱۲ نیمپردهای کروماتیک به دو ربع پرده و درنتیجهٔ آن ارائهٔ فواصل ربع پردهای مساوی در ۲۴ درجهٔ صدا، نظریات مهدی برکشلی برپایهٔ نظرات فارابی و ارموی و گام ۲۲ پرده، و در نهایت نظریهٔ فواصل انعطافپذیر از هرمز فرهت از آن جملهاند.
ابونصر فارابی
فارابی (متولد ۲۵۹ هجری) کتابی با عنوان «الموسیقی الکبیر» در بیان نسبت ریاضی آواها و همچنین سازشناسی نوشتهاست. او، توصیفاتی در مورد ساختمان سازهای زمان خود (عود، انواع تنبور و همچنین رباب) نوشته و آنها را از نظر اصول علمی فیزیک و ریاضی بررسی و تشریح کردهاست.
ابن سینا
ابوعلی سینا (متولد ۳۷۰) در کتاب خود «دانشنامهٔ علایی» به زبان فارسی، بخشی را به موسیقی اختصاص داده و از منابع دانشمندان یونانی به شرح قواعد موسیقی پرداختهاست. ابن سینا در زمینهٔ وزن و نغمه (ملودی) در دانشنامهٔ علایی مینویسد:
صناعت موسیقی دو جزء است. یکی تألیف است و موضوع او نغمههاست و اندر حال اتفاق ایشان و نااتفاقی ایشان نگاه کنند و دوم ایقاع است و موضوع او زمانهاست که اندر میان نغمهها اوفتد و نقرهها که از یکی به یکی شوند و اندر حال وزن ایشان و ناوزنی ایشان نگاه کنند و غایت اندرین هر دو نهادن لحنهاست.
در این نوشته، منظور از نغمه، ملودی است و همچنین میزان هماهنگی و هارمونی بین نتها و صداهای خوشایند و ناخوشایند با کلمات «اتفاقی و نااتفاقی» بیان شدهاست. «ایقاع» نیز -آن طور که از متن بر میآید- برای معرفی کشش یا دیرند نتها به کار رفتهاست.
صفیالدین ارموی
صفیالدین ارموی (۶۱۳ - ۶۹۳ قمری) کتابهای بسیاری دربارهٔ علوم موسیقی نگاشتهاست. او اولین کسی است که اقدام به نگاشتن نغمهها و وزنهای موسیقی ایرانی کردهاست. کتابهای «الادوار»، «الکافی من الشافی»، «رسالة الایقاع» و «الرسالة الشرفیة (کتاب الموسیقی)» که به زبان عربی و نثری سنگین نوشته شدهاند، همگی دال بر سعی و کوشش بسیار او در علوم موسیقی است.
صفیالدین ارموی، نتنویسی کاملی از فاصلهها و نتها ارائه داد. او با استفاده از حروف ابجد، نتها را به ترتیب نوشت: الف برای دو، ب برای ر بمل، ج برای ر کرن و د برای ر و به همین صورت تا آخر. او همچنین از اصطلاح «دور» (و جمع آن «ادوار») برای اشاره به اکتاو (هنگام) استفاده کرد که آن را مجموع فواصل چهار نت و پنج نت میدانست. نیز نظریهٔ گام ۱۷ قسمتی (فرضیهٔ منتظم) را ارائه داد.
قطبالدین شیرازی
از مجموعه تألیفات قطبالدین شیرازی (مرگ در ۷۱۰ قمری) تنها کتابی که بخشی در مورد موسیقی دارد، «درةالتاج لعزةالدباج» است که در آن، رابطههای ریاضی صداها و وزن شعر و موسیقی شرح داده شدهاست. قطبالدین نیز آثار فارابی و صفیالدین ارموی را شرح داده و در ضمن نمودارهایی همراه با توضیحشان، برای رابطهٔ ابعاد در موسیقی و نیز آوازها کشیدهاست.
عبدالقادر مراغهای
کتابهایی که عبدالقادر مراغهای (مرگ در ۸۳۸ خورشیدی) به زبان فارسی در مورد موسیقی نوشتهاست نقطهٔ پایانی بر نظریهپردازی در مورد موسیقی در ایران است و پس از آن تا زمان قاجار اثر مهمی که قابل ذکر باشد ایجاد نشده و یا در دسترس نیست. کتابهایی چون مقاصد الالحان، جامع الالحان و کنز الالحان نشاندهندهٔ تلاش عبدالقادر در تدوین نتنویسی موسیقی ایران هستند. او همچنین تصانیفی ساخته و با نظام نتنویسی مورد نظر خود نوشتهاست که امروزه در دسترس است.
نکتهٔ قابل توجه، اصطلاحات فارسیای است که در آثار عبدالقادر مراغهای به چشم میخورد. برای مثال «گوشه» احتمالا برای اولین بار در آثار عبدلقادر به کار رفتهاست.
علینقی وزیری
علینقی وزیری با انتشار دادن کتاب «دستور تار» که در کنار ارائهٔ قطعات موسیقی، متنی نیز در باب نظریهاش در مورد موسیقی ایرانی و گام ۲۴ ربع پردهای نوشت. وزیری برای کسب علوم موسیقی اروپایی به فرانسه رفت و به فراگیری اصول هارمونی و آهنگسازی پرداخت. پس از بازگشتن به ایران و تاسیس مدرسه، شاگرانی بر طبق اصول موسیقی اروپایی تربیت کرد و نیز اصلاحاتی براساس سبک و شیوهٔ اروپاییان در موسیقی سنتی ایران وضع کرد.
نشانگذاری
در نغمهنگاری موسیقی سنتی ایران، دو نوع نشانگذاری موجود است. نوع اول نشانگذاری قدیمی و برپایهٔ کتابهای دانشمندان دوران اسلامی است. و نوع دوم نشانگذاری بر اساس نتنویسی موسیقی اروپایی.
نتنویسی ابجد
بر طبق کتابهایی که از دانشمندان دوران اسلامی، همچون فارابی و صفیالدین ارموی به جای ماندهاست، نگاشتن نغمهها و آهنگها با استفاده از حروف ابجد انجام میشدهاست. در این شیوه، حروف بر اساس ابجد مرتب میشدند و به ترتیب به نتها (پردهها) نام داده میشد. با رسیدن به حرف دهم ابجد (ی) که برابر با نت سل کرن میبود، حرف ی به ابتدای ابجدها اضافه میشد (یا:سل، یب=لا بمل، یج...) تا نشان «یح» که برابر با دو (بین خط سوم و چهارم) میشود.
فاصلهها
در شیوهٔ قدیم فاصلهها به این صورت نامگذاری میشدند:
ذیالکُل: فاصله بین دو نت هم نام ولی دارای بسامد متفاوت؛ که در آن بسامد نت بالاتر دو برابر نت پایین است. برای مثال فاصله بین نت دو زیر خط حامل و نت دو بین خط سه و چهار برابر با ذیالکل است. مترادف جدیدتر آن «هنگام» و «هشتم درست» است.
ذیالخَمْس: که برابر با فاصلهٔ پنجم درست است مانند فاصهٔ بین نت دو تا سل.
ذیالاربع: یا چهارم درست مانند فاصلهٔ بین دو تا فا.
طنینی: فاصلهٔ دوم بزرگ؛ مانند فاصله بین نتهای دو تا ر. این فاصله را با «ط» نشان میدادند.
بقیه: فاصلهٔ دوم کوچک و برابر با نیم پردهاست. مانند فاصله بین ر تا میبمل. این فاصله به اختصار با «ب» نشان داده میشد.
مُجَنَب: فاصلهای که از نیم پرده بزرگتر و از یک پرده کوچکتر است مجنب نام دارد. این فاصله به خاطر استفاده از فواصل کوچکتر از نیمپرده در موسیقی غربی معادل ندارد و در نغمهنگاری مدرنتر توسط روحالله خالقی «دوم نیمبزرگ» نام گرفتهاست.
نتنویسی در خط حامل
روش کنونی برای نوشتن نتهای موسیقی سنتی، استفاده از خطوط حامل است. درصد زیادی از نویسندگان کتب آموزشی از این روش استفاده میکنند و همچنین در ارائهٔ نتهای موسیقی توسط استاید، این روش به کار میرود. در نغمهنگاری سازهای زهی از حامل پنج خطی استفاده میشود و برای سازهای کوبهای (یا ضربی) از حامل سه خطی. استفاده از حامل تک خطی نیز برای نوشتن نتهای سازهای کوبهای کاربرد دارد.
تقریبا برای نتنویسی تمام سازهای زهی موسیقی سنتی ایران، از کلید سل در خط حامل استفاده میشود.
ابن سینا و موسیقی
حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بودهاست. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی است، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در جستارهای گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلایل منطقی بیان کرده که نه تنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علمالنفس نیز میکشاند.
تالیفات موسیقی ابن سینا
ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان دری دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصهای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصهای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصرالله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان آکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا: این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است:
بخش اول ۵ فصل به این ترتیب:
مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا
تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن
شناسایی ابعاد موسیقی
ابعاد ملایم مرتبه اول
ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ۲ فصل به این ترتیب:
جمع و تفریق اعداد
مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ۳ فصل به این ترتیب:
راجع به اجناس
شماره اجناس
اجناس قوی
بخش چهارم ۲ فصل به این ترتیب:
جمع یا دستگاه
ایجاد اهنگ از نتهای موسیقی
بخش پنجم ۵ فصل به این ترتیب:
نتهای موسیقی
علم اوزان
وزن خوانی
اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی
شعر و اوزان شعری
بخش ششم ۲ فصل به این ترتیب:
ترکیب یا تالیف آهنگ
اسبابهای موسیقی
مفاهیم موسیقی از نظر او
تعریف موسیقی: " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید. پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. "
تعریف صدا: " میگویم صدا یکی از پدیدههای خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتدادها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش: " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتاند از: اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول، صداهایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. "
تعیین به عدد و صدا: " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفههای موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. "
شناسایی ابعاد: " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند. لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد، ملایمت مسلم است. "
درجه ملایمت ابعاد: ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابهاند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابهاند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند.
جمع و تفریق ابعاد: در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار میبرد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی: در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده ۹ تقسیم به ۸ و بقیه ۲۵۶ تقسیم به ۲۳۴ از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که ۲۵۶:۲۳۴ از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمهای بر فیزیک فاصلههای مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب ۱۰ به ۹ و ۹ به ۸ و ۱۶ به ۱۵ باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود.
هارمونی: ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صداها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اختلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
تئوری موسیقی
تئوری موسیقی نظریهای دربارهٔ مکانیک موسیقی و نحوهٔ کارکرد موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج کاملتر شدهاست. تئوری موسیقی شامل تحلیل نتهای ملودی و نیز بررسی آنها از نظر ریتم و هارمونی (هماهنگی) اجزاء آن میباشد. ممکن است صداها در ملودی همدیگر را تقویت یا تضعیف کنند که در این صورت هارمونیهای متفاوتی خواهند داشت. در تئوری موسیقی به بررسی پویایی و دینامیک موسیقی نیز میپردازند و آن بستگی به نرمی یا سختی اصوات و نتها دارد. میتوان تئوری موسیقی را براساس روابط ریاضی نیز مطرح کرد. در این صورت قوانین موجود در ریاضی در تئوری موسیقی بهکارمیرود.
تئوری موسیقی شاخهای تخصصی از رشته موسیقی است و کسی که در این زمینه کارمیکند باید با انواع صدای نتها، فاصلهها، میزان ترکیبها و پردههای موسیقی آشنا باشد. اهمیت تئوری موسیقی به قدری است که نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر که در این زمینه کار نکردهاند از نظریهدان یا تئوریسین موسیقی که در این زمینه کارمیکند جدا درنظر گرفته میشوند.
صدا و ریتم مهمترین عناصر تئوری میباشند. اهمیت اصوات در موسیقی مانند اهمیت رنگ در نقاشی است. ولی از هر صوتی نمیتوان در موسیقی استفاده کرد. از نظر موسیقیدانها صداها به دو دسته تقسیم میشوند. صداهای موسیقیایی و صداهای غیرموسیقیایی. صداهای موسیقیایی دارای مشخصههایی است که درادامه به آن اشاره خواهد شد و اگر صدایی این مشخصهها را نداشت صدای غیرموسیقیایی محسوب میشود.
مشخصههای صدای موسیقیایی
نواک: مسلما صداهای موسیقیایی میتوانند در سطحهای مختلف زیر و بمی حاصل شوند. مثلا میدانید که صدای اصلی مردان از زنان و کودکان بم تر است و از نظر فیزیک، فرکانسهای آن دارای طول بیشتری هستند و صدای کودکان نسبت به صدای مردان زیر تر است که فرکانسهای آن دارای طول کمتری هستند. پس به این (زیر وبم) بودن صدا نواک میگویند.
دیرند: به ارزش زمانی کشش صدا دیرند میگویند. مثلا اگر آرشه را مدت درازی روی سیم ویولن بکشیم صدای حاصل البته کشیده تر از صدایی است که با کشیدن آرشه به مدت کمتر پدید میآید.
شدت: صداهای موسیقی ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیف تر یا قوی تر باشند مثلا اگر مضراب سنتور را یک بار با ملایمت و بار دیگر به قوت روی سیم ساز ضربه بزنیم، صدای دومی شدیدتر از صدای اولی خواهد بود.
طنین و رنگ: مثلا فرض کنید یک پیانو و گیتار الکتریک که هر دو همزمان در حال نواختن یک قطعه مییاشند تنها فرق بین صدای این دو ساز جنس صدای آنهاست. پیانو صدایی نرم و آرام بخش دارد ولی گیتار الکتریک صدایی خشن و هیجانی دارد. دقیقا همین تفاوت (جنس صدا) را طنین و رنگ میگویند.
موسیقی تصادفی
موسیقی تصادفی یا موسیقی شانسی (به انگلیسی : Chance Music)، در واکنش به موسیقی سریالیسم و در تضاد با آن پدید آمد. در این سبک از موسیقی، آهنگساز با روشیهایی تصادفی به گزینش تُنها (اصوات) زیر و بم، ریتمها و رنگهای صوتی میپردازد. در این گونه آثار ممکن است از اجراکنندگان خواسته شود تا ترتیب و آرایش مواد موسیقایی و یا حتی بخش عمده مواد موسیقایی را خود انتخاب کنند.
برای نمونه، ممکن است آهنگساز پاساژی کوتاه از اثر را به نگارش در آورد و از اجراکننده بخواهد آن را به ترتیب خود بنوازد و یا امکان دارد با اشاره به گروهی از صداهای زیر و بم، اجراکننده را در ابداع الگوهای ریتمیک بر آن مبنا راهنمایی کند.
پیشگامان موسیقی تصادفی
جان کیج مشهورترین و تأثیر گذارترین خالق موسیقی تصادفی (شانسی) در باره موسیقیاش چنین میگوید: «تلاش میکنم تا ابزار بیانیم در آهنگسازی را چنان تربیت دهم که هیچ تصوّری از آنچه ممکن است رخ دهد نداشته باشم...مقصود من، حذف مقصود است.»
از جمله آثار اینگونه موسیقی می توان به اثری با عنوان چشم انداز خیالی شماره ۴ از جان کیج، که برای دوازده دستگاه رادیو ساخته شده است، اشاره کرد. پارتیتور این اثر دارای راهنماییهای دقیقی برای اجراکنندگان (دو نفر برای هر رادیو) است تا رادیو را با چرخاندن موجیاب آن بر طول موج ایستگاههای مختلف و با شدت صدای گوناگون تنظیم کنند. البته تمام این راهنمایی ها با روش های تصادفی برگزیده شدهاند. در این راهنماییهای اجرایی هیچ نشانی از توجه به طول موج ایستگاه محلی یا زمان اجرا دیده نمی شود.
در سالهای میانی دهه ۱۹۵۰ آهنگسازانی همچون پیر بولز فرانسوی و کارل هاینز اشتوکهاوزن آلمانی با سرمشق گرفتن از موسیقی کیج به ارائه عناصر تصادفی در آثار خود پرداختند.
این نوع موسیقی مدعی است که یک تُن (صدا) یا ترتیبی از صداها از نظر تاثیر همان قدر با معناست که هر صدا یا ترتیب دیگر.
موسیقی الکترونیک
موسیقی الکترونیک گونهای از موسیقی است که در مراحل تهیّهٔ آن از سازهای موسیقی الکترونیک و فناوری موسیقی الکترونیک استفاده میشود. به طور کلّی فرق عمدهٔ آن با انواع دیگر موسیقی در نوع صدای ساختهشده بهوسیلهٔ ابزار الکترونیکی است. نمونههایی از دستگاههای تولید صدای الکترومکانیکی شامل تلهارمونیوم، ارگ هموند و گیتار الکتریک میباشد. همچنین برای تهیّهٔ صدای کاملاً خالص الکترونیک میتوان از دستگاههای ترمین، سینثسایزر و رایانه بهره جست. موسیقی الکترونیک عموما بصورت بیکلام میباشد .
از بزرگترين آهنگسازان موسيقي الكترونيك ميتوانيم از : ژان ميشل ژار - تنجرين دريم - رابرت مايلز - شمال - كوتو - ساش - انيگما - آلن پارسونز - دارود - جيمز هريسون - الكس نوروف نام ببريم .
موسیقی الکترونیک در ابتدا منحصر به استفاده در موسیقی هنری میبود اما در اواخر دههٔ ۶۰ میلادی، با در دسترس قرارگرفتن تکنولوژی موسیقی مقرون به صرفه، موسیقی تهیه شده با استفاده از شیوههای الکترونیک تهیهٔ صدا به صورت فزاینده در قلمروی عمومی رو به رشد نهاد.
امروزه موسیقی الکترونیک شامل انواع و زیر سبکهای فراوانی میباشد، محدودهای از هنر موسیقی اکسپریمنتال گرفته تا سبک متداول موسیقی رقص الکترونیک.
تاریخچه
اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم
قابلیت ضبط صدا اغلب مرتبط با تهیهٔ موسیقی الکترونیک بوده است ولی برای آن کاملا ضروری نیست. اولین دستگاه شناخته شدهٔ ضبط صدا فوناتو گراف بوده است، که در سال ۱۸۵۷ توسط ادوارد لئون اسکات دومارتین به ثبت رسیده است، دستگاه فوق می توانست صدا را به صورت بصری ضبط کند ولی نمی شد اطمینانی از بازپخش آن حاصل نمود.
در سال ۱۸۷۸ توماس ادیسون فوناتوگراف رابه ثبت رسانید، که از سیلندرهای مشابه دستگاه ادواردز استفاده می کرد، گرچه استفاده از سیلندرها برای مدتی ادامه پیدا کرد، در نهایت امیل برلینر درسال ۱۸۸۷ صفحهٔ امروزی گرامافون را توسعه بخشید. اختراعی قابل توجه، که در آینده نزدیک اثر عمیقی در موسیقی الکترونیک ایجاد کرد؛ چیزی نبود جز لامپ۳ قطبی لی دی فارستز. این اولین سوپاپ گرمایی یا لامپ خلأ می بود که در سال ۱۹۰۶ اختراع شد تا منجر به تولیدوتقویت سیگنالهای الکتریکی، پخش رادیویی و محاسبات کامپیوتری در خلال بقیه چیزها شود.
قبل از پا به عرصه گذاشتن موسیقی الکترونیک، تمایل رو به رشدی برای آهنگسازان مبنی بر استفاده از فنآوریهای نوظهور برای استفاده در مصارف موسیقیایی، وجود داشت.ابزارهای بیشماری که برای بکارگیری طراحیهای الکترومکانیکی استفاده می شد، ساخته شدند و راه برای الزام ظهور سازهای الکترونیکی آینده هموارشد.
دستگاه الکترومکانیکی به نام تلهارمونیوم (همچنین مشهور به دایناموفون) توسط تادیوس کاهیل در خلال سالهای ۱۸۹۸-۱۹۱۲ توسعه یافت.با این حال ناخوشایندیهای ساده ای مانع از تصویب شدن آن گردید، مانند اندازه غولپیکر آن.این در حالی است که اولین ساز الکترونیکی معمولاً ترمین تصور میشود. دستگاه ترمین توسط پروفسور لئون ترمین در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۰ اختراع شد.
فستیوالها
از مهمترین فستیوالهای بینالمللی موسیقی الکترونیک میتوان به فستیوال تومارولَند (به انگلیسی: Tomorrowland) اشاره کرد که هرساله در آخرین آخرهفته (شنبه و یکشنبه) ماه ژوئیه در شهر بوم بلژیک برگزار میشود.
موسیقیدرمانی
موسیقی درمانی روشی است در جهت برخی اهداف درمانی با کمک موسیقی که میتواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده میشود.
تاریخچه
تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز میگردد. از آن زمان به بعد رگههایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفتهاست. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال ۱۹۴۴ اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.
در سال ۱۹۵۰ انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۷۱ انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بینالمللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کردهاست.
پیشینه موسیقی درمانی در تاریخ ایران
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبههایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیدهاست در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمانهایی بودهاست که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را میگذراند نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستانهای آن زمان پرورش مییافتند میبایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه میکردهاند.
این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود از لحاظ پیشینه، موسیقی آرام بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد. کتاب اوستا و اشعار آهنگین گاتها الهام بخش موسیقی دانان برای تصنیف آوازها و ملودیها و همچنین تشکیل مراسم و آیینهای موسیقایی بودهاست. در واقع موسیقی در تاریخ ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بودهاست که اکنون در تمرینات تن آرایی انواعی از آن را شاهد هستیم.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیتهای موسیقی نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت یونانیان داشت که با اعمال تغییراتی منتقل شده بودند. یونانیها موسیقی را در میان موضوعهای فلسفی مطرح میکردند و بیشتر فیلسوفان در کنار علوم دیگر در مورد موسیقی اظهار نظر میکردند. به طور اجمال آثار نوشتاری گذشتگان در مورد تاثیر موسیقی بر روح و نفس بیشتر بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاک و سماع است که بزرگان حکمت، فلسفه، و پزشکی ضرورتاً نکاتی در این باب آوردهاند.
از مهمترین آثاری که در این زمینه وجود دارد قابوس نامه اثر کیکاووس بن قابوس بن وشمگیر است که به طور مفصل به اثر نواختن موسیقی در طبایع مختلف اشاره دارد. او بزرگترین هنر نوازندگی را از آن میداند که متناسب با طبع و حال شنونده بنوازند.«رامشگر (نوازنده) را بزرگترین هنر آنهاست که بر طبع مستمع رود».وی از نخستین مسلمانانی است که در اثر خود باب مهمی را به موسیقی درمانی اختصاص دادهاست وی پس از این که شیوههای عملکرد و برخورد اجتماعی یک موسیقی درمان گر را ذکر میکند براساس ۱-طبایع چهارگانه ۲- سن ۳- جنس شنونده موسیقی، نوعی موسیقی مربوط به آن طبقهبندی را توصیه میکند که متاسفانه بسیاری از گوشههایی که عنصرالمعالی نام بردهاست در گذر زمان فراموش شده و تنها نامی از آن باقی نماندهاست.
اشاره عنصرالمعالی به صفات دموی، صفراوی و … توجه به وضعیت روانی و عاطفی شنوندهاست در مبانی روش موسیقی و آواز دورههای مختلف زندگی را از هم تفکیک میکند. برای کودکان نغمهها و آواز و نوازندگانی ساده و آسان و سبک را ذکر میکند. از دید او چون کودکان درک لطیف تری دارند برای آنها ترانه ساخته میشود و نغمههایی با وزن سبک تا راحت بفهمند و از آن لذت ببرند و برای اهل موسیقی و پیرامون موسیقی جدی را توصیه میکند. پس از این وصفی در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله «در سرا کار حریفان را همی نگرد اگر قوی مردمان خاصی مبین سزای عقل که حرف مطربی دانند (یعنی مردم خردمند) پس راههای نیک و نواهای نیک همی زن اما سرود بیشتر اندر پیری گوی اندر مذمت دنیا اگر قوی سپاهی و عیار پیشگان را بینی و دو بیتیهای ماوراء النهری گوی در حزب کردن و ستودن عیاری …»
اما در زمینه موسیقی درمان و فواید جسمی آن ابن سینا در دانشنامه علایی بابا بزرگی به نام بابا موسیقی دارد که سخنان بدیع از این نابغه پزشکی ذکر گردیدهاست همچنین در این زمینه در کتاب شفا بخش مهمی را بدین گفتار اختصاص دادهاست:
علم موسیقی جز وی است از بدن انسان که میگردد از دل و سینه تا ناف گاه بالا میرود و گاه پایین دل آید و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزی در عضوی باشد از اعضاء رئیسه و همواره سیار با ستاره ارقنوع. و این ستاره ارقنوع سیارهای است رد وجودی آدمی به منزله آب و خون که هر روز در عضوی باشد پس در هر عضوی که باشد نبض را از او خبری است و نباض و حکیم را واجب است که علم ادوار را نیکو فراگیر تا بود که در تشخیص نبض کمتر خطا کند … روز اول ماه عیش کمتر کند که نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در کام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در کیلوس، شش ماه در کیموس، هفتم ماه در سینه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، یازدهم در ناف، دوازدهم بر دستها، سیزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ رود. و قرار بگیرد تا پانزدهم در کام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب کند این مرتبه در هیچ مکان نیز تقلیل نکند تا به عروق صافن … و باز رد اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر کند جراح را واجب است که در روزی که ارقنوع و کوکب موسیقی در دماغ و حدقه چشم باشد دست علاج از امراض عین و دندان و تنقیه دماغ و جگر کوتاه دارد که محل خطر است و دیگر چندین مرض را حکمای فلسفه از علم موسیقی و مقالات و پرده و نغمات غریبه موزون معالجه میکردهاند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوی.
«…چنانچه هر نغمه که باشد به نسبت کواکب سبعه تعلق به امراض مذکور دارد در روزگار قدیم حکما علاج بیمار به آلات طرب میکردهاند مناسب اوقات لیلی و نهاری در خانه خلوت مزین و روشن در نظر مریض ساز را به نوازش در میآوردهاند تا این که به مرور آن مرض به اسهل وجوه بی مداوا او اشربه و از آن شخص زایل میشدهاست و در نسبت کواکب سبعه مذکور خواهد شد که هر ستاره به کدام مقام نسبت دارد و چون مغنی آواز بر کشد صدا از عروق قلبی و شرایین و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابین کی لوس و کی موس رسیده نزاکت و لطافت به هم رسیده بیرون آید و موجب حال شود..
در این گفتارها به چند نکته عمده برخورد میکنیم :
۱-این سینا علم موسیقی را جزئی از ترکیب بدن انسان میداند که اگر دیدگاه او را بپذیریم به دید جدید از شیوه درمان گر موسیقی دست مییابیم (فراموش نکنید که آثار او را قرنها در معتبرترین دانشگاههای اروپایی تا ابتدای قرن بیستم به عنوان مرجع تدریس میکردهاند.)
۲-بوعلی جوهره موسیقی را در اعضای بدن سیار میداند و به نظر او این حرکت از زمانبندی بسیار دقیقی تبعیت میکند و حتی بر همین مبنا تجویز درمان نموده یا پزشک را از درمان باز میدارد.
۳-ابن سینا شیوه درمان حکمای قدیم به وسیله موسیقی در مورد بیماریهایی مانند سل و تب صفراوی و قولنج را تایید میکند ولی برخی از این نغمات درمان گر را «غریبه» مینامد که نشان میدهد قسمتی این دانشها در زمان این سینا به غبار فراموشی آغشته بودهاست.
۴-ابن سینا تاکید بر این نکته دارد که همانند کالبدی آسمانی و نجومی بسیاری از پدیدههای پزشکی آن زمان «علم موسیقی» نیز پندارهای فلکی دارد که بر اساس این پنداره در اعضای رئیسه بدن به تناوب موثر بوده و حتی توسط حکیم قابل بررسی و پایش (Monitoring) است.
وی دقیقاً ستاره ارقنوع را حاکم بر این بعد میداند و این خاصیت را به منزله آب و خون اعلام میدارد که در سراسر بدن جاریست و مطابق حرکات نجومی این ستاره میتوان کیفیت نبض بیمار را پیش بینی و تعیین کرد.
۵-ابن سینا تکنیک موسیقی درمانی را بسیار کم عارضه و بی خطر میداند و اجرای آن را در زمانهای مناسبی از شب و روز دانسته که بدون کمک دارو و یا دستورات خوراکی و آشامیدنی خاصی بیماری را زایل میکند وی با توجه به دانش پزشکی آن روزگار مکانیسم دقیقی را از تاثیر صورت موسیقی بر ارگانهای بدن ذکر میکند که با عنایت به کواکب سبعه در زمان خاص خود موثر خواهد بود در اکثر نوشتارهای طب ایران توجه طبیبان قدیمی به اهمیت و تاثیر موسیقی در طبابت مشاهده میشود علی بن عباس محبوسی در کتاب کامل الصناعه میگوید:
«پزشک باید به آهنگ موسیقی آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض ریاضت دریافت یابد تا رگ را به خوبی بشناسد» در این گفتار نواختن موسیقی هم برای تقویت احساس و دقت (ریاضت) حواس (حتی حس بساوایی) برای دانش آموختگان طب توصیه میشود.
روشهای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار میگیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشوند. برنامهها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود.
کاربرد موسیقی در توانبخشی
با توجه به این که پردازش موسیقی در مغز در مناطقی متفاوت از مناطق درگیر در ادراک سایر اصوات از جمله گفتار صورت میپذیرد امروزه از موسیقی درمانی در توانبخشی ذهنی و جسمی و نیز کمک به رشد دقت شنیداری و بهبود توجه و تمرکز و در نهایت رشد مهارتهای گفتاری استفاده میشود. این امر در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز مبتلایان به اختلال یادگیری بیشتر صدق میکند.
نوروفیزیولوژی ادراک موسیقی
دونالد الدینگ هب برنده جایزه نوبل پزشکی از جمله نورولوژیستهایی است که ضمن نگرش روان شناسانه و روان کارانه در زمینه نوروفیزیولوژی موسیقی، پژوهشهای مرجع را انجام دادهاست. وی معتقد است هوش، ادراک، و حتی هیجانها از تجربه آموخته میشوند و با فرد به دنیا نمیآیند. هب بنیان گذار نظریهای است که بیان میدارد : «نوزادان با یک سیستم شبکهای از نورونهایی زاده میشوند که ارتباط درونی آن تصادفی است تجربه حسی سبب میشود که این شبکه عصبی سازمان یابد و وسایل تعامل مؤثر با محیط را فراهم آورد.» در ادامه این تئوری دو مفهوم کلیدی را بیشتر توضیح خواهیم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهیم پرداخت.
۱-مجتمع سلولی (شبکه نورونی):
بنا به نظریه هب هر شی و محیط که آن را تجربه میکنیم مجموعهای از نورونها را راهاندازی میکند که مجتمع سلولی (Ceifassembly) نام دارد به عنوان مثال وقتی که ما به یک مداد نگاه میکنیم توجه مان را از نوک مداد به مداد پاک کن و بدنه چوبی مداد تغییر میدهیم با تغییر توجه، نورونهایی که در آن زمان تحریک شوند با یک شی (مداد) مطابقت دارند. در وادی امر تمام این مجموعه عصبی مستقلاً عمل میکنند. وقتی شخصی به نوک مداد نگاه میکند دسته معینی از نورونها تحریک میشوند اما آنها در ابتدا بر نورونهایی که در هنگام نگاه کردن شخص به ته مداد یا بدنه چوبی آن تحریک میشوند تاثیر نمیگذارند با این حال تعداد به مجاورت زمانی بین تحریک نورونهایی که با نوک مداد مطابقت دارند قسمتهای مختلف راههای عصبی با هم ترکیب میشوند. هب ابزاری دارد که مجتمعهای سلولی نظامهای عصبی پویا هستند نه ثابت و ایستا وی مکانیسمهایی را نام میبرد که از طریق آنها نورونها میتوانند به مجتمعهای سلولی بپیوندد یا آنها را ترک گویند و به مجتمع هب فرصت دهند تا از راه یادگیری یا تحول پالایش یابند وقتی که یک مجتمع سلولی اساس نورولوژی اندیشه یا فکر است و بدین ترتیب اثبات میکند چرا حضور یک شی آشنا یا شنیدن یک ملودی آشنا با یک شخص مورد علاقه ما احتیاجی به تلاش برای فکر کردن دوباره آن ندارد.
۲-زنجیرههای مرحلهای (Phase Sequences)
درست همان طور که جنبههای مختلف یک شی از لحاظ عصب شناختی با هم ارتباط مییابند و شبکههای نورونی را به وجود میآورند یک زنجیر مرحلهای بنابر تعریف دکتر هب یک رشته فعالیت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولی است که در جویبار اندیشه یک جریان به حساب میآید. پس از این که یک زنجیره مرحلهای ایجاد شد مانند یک مجتمع سلولی میتواند با تحریکات بیرونی، درونی و ترکیبی از این دو تحریک شود وقتی که یک زنجیر مرحلهای راه اندازی میشود یا یک جریان تفکر را تجربه میکنیم یعنی یک رشته اندیشه را که به طریقی منطقی مرتب شدهاند این نکته میتواند توضیح دهد که چگونه بوی عطر یا چند نغمه از یک آهنگ و ملودی خاطرات مربوط به یک دوست را به یاد ما میآورد. هب معتقد است: مجتمعها سلولی که هم زمان فعال میشوند با هم ترکیب میشوند و رویدادهای مشترک در محیط فرد مجتمعها را میسازند و بعد وقتی که این رویدادها با هم اتفاق میافتد مجتمعها به هم پیوند مییابند (زیرا با هم فعال میشوند) برای نمونه وقتی آقای X میآید و از قضا ساعات خوشی را با هم میگذرانند که این فرآیند لذت بخش شبکههای نورونی دیگری را فعال میکند. بنابراین مجتمع نورونی «شنیدن ملودی خاص» با مجتمع «آمدن دوست آقای X با شنیدن آن ملودی خاص همه مجتمعهای سلولیاش فعال شده و آقای X حس ادراک آمدن دوستش و لحظات شادمانی را که با هم سپری کردهاند را تجربه میکند با این مکانیسم موسیقی درمان گر قادر است با استفاده از واکنشهای مذکور یکی از شیوههای موسیقی درمانی را -که البته کاربرد آن در کودکان رایجتر است- طرح ریزی و اجرا کند.
یکی از مشخصات ارکستر دوره باروک تنوع زیاد سازها در یک خانواده و در اندازه و کوکهای مختلف بود. هنگامی که ارکستر مونته وردی یا باخ را مورد ملاحظه قرار دهیم به تعدادی از سازها بر میخوریم که امروزه مورد استفاده ارکستری ندارند سازهایی مانند ویولون پیکولو، ویولادامور، ویول، کرنت، ویولا داگامبا، عود و رکوردر. سازهای دیگر در ارکستر کلاسیک باقی ماندند ولی از نظر ساختمانی و عملکرد تغییراتی پیدا کردند که از آن جمله ترمپت را میتوان نام برد.
موسیقی نیو ایج
موسیقی نیو ایج یا عصر نو نوعی موسیقی وابسته به جنبش فرهنگی سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ است که هدفش تاکید بر معنویات و گیاهخواری و طب گیاهی و غیره بوده تا حدودی وابسته به سبک موسیقی کلاسیک که دارای آهنگ تکراری و ساده است و هدفش ایجاد آرامش روحی میباشد. موسیقی عصر جدید را میتوان نوعی موسیقی ملودیک و اساساً بیکلام در نظر گرفت. مطرح کردن آلبومهای موسیقی بهعنوان موسیقی نیو ایج معمولاً موجب بهوجود آمدن اختلاف نظرهایی در بین طرفداران و حتی هنرمندان میشود. موسیقی الکترونیک و زیرشاخههای آن و نیز موسیقی سازی بخش عمدهای از موسیقی نیو ایج را تشکیل میدهند.
موسیقیدانان
از موسیقیدانان بزرگ و زنده ای که در این زمینه فعالیت میکنند میتوان به کیتارو آهنگساز ژاپنی، ونگلیس و ژان میشل ژار اشاره کرد. البته ونگلیس و ژار بیشتر آثار خود را به صورت موسیقی الکترونیک ساخته اند ولی در زمینه نیو ایج نو هم آثاری دارند که بعضاً تلفیقی از هر دو سبک میباشد. اما پرکارترین و برجسته ترین موسیقیدان در این زمینه یانی آهنگساز یونانی هست که تقریباً تمامی آثار وی را در عرصه موسیقی نیو ایج قرار میدهند.تاثیر یانی در زمینه موسیقی نیو ایج بیشترین سهم را دارد. هر چند خود او در اظهار نظری اصطلاح موسیقی سازی معاصر را برای سبک خود بیشتر میپسندد.
نغمهنگاری موسیقی ایرانی
نغمهنگاری موسیقی ایرانی، نظامی برای ثبت آواها و ریتمهای موسیقی سنتی ایران در قالب نشانههای نوشتاری است. نوشتن آهنگها در قرون اسلامی با استفاده از حروف ابجد انجام میشد و میزان ضرب نیز با استفاده از یک عدد که در زیر حرف قرار میگرفت نشان داده میشد. که البته این سبک صرفاً برای توضیح مسئلههای نظری به کار میرفته و کمتر از آن استفادهٔ عملی میشدهاست. در دورهٔ معاصر و آشنا شدن موسیقیدانان شرقی با نظام اروپایی، سبک نتنویسی اروپایی با پنج خط حامل وارد موسیقی ایرانی شد و با تاسیس «مدرسهٔ موزیک» در سال ۱۲۹۷ هجری به دست سالار معزز و هنرستانهای موسیقی و گروههای کُر و ارکستر تلاشهای برای مدرن کردن موسیقی ایرانی انجام شد. در سالههای بعد، به مرور نشانهای خاص موسیقی ایرانی نظیر علامت کُرُن و سُری برای اشاره به فواصل کوچکتر از نیمپرده وضع شد. ایجاد و ساخت اینگونه نشانهها برای تسهیل در آموزش و بازخوانی نغمهها بود و برحسب نیاز، نوازندگان بزرگ و اساتید موسیقی در زمینهٔ ساز تخصصی خود به وضع نشانهای دیگری نیز دست زدند که معولا در کتابهای آموزشی خود چون دستور سنتور، دستور دف و غیره به کار بردهاند.
تاریخچه
موسیقی ایران در دوران باستان و پیش از اسلام، به صورت شفاهی و عملی بودهاست. در مورد علوم موسیقایی و نتنویسی موسیقی در دوران پیش از اسلام و همچنین قبل از قرن سوم هجری اطلاعات مکتوب خاصی در دست نیست تا بتوان از آن طریق به علم موسیقی سنتی دست یافت. بنابراین نمیتوان به یقین گفت که در آن دوران، علوم موسیقی در ایران وجود نداشتند. اولین حرکت در ضبط قواعد موسیقی به صورت مکتوب، مربوط به قرن سوم هجری و کتاب «الموسیقی الکبیر» ابونصر فارابی است که از کتابهای فیلسوفان قدیم یونان اقتباس شدهاست. چنانکه از این گونه آثار برمیآید، موسیقی برای فیلسوفان و دانشمندان ایرانی مسئلهای علمی و نظری، و جزئی از ریاضیات بودهاست.
تاریخچه این نغمهنگاریها را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. بخش اول تلاشهای دانشمندان دوران وسطی و اسلامی در علمی کردن موسیقی سنتی است که از آن جمله، نظریات فارابی و ابن سینا و بهویژه صفیالدین ارموی در ارائهٔ اصول علمی برای شناخت گام و پردهبندی سازهای موسیقی زمان خود قابل ذکر است. بخش دوم نیز دوران آشنایی نوازندگان شرقی با نظام موسیقی جهانی است که تلاشهای میکائیل مشتاق در ارائه گام ۲۴ ربع پردهای برای موسیقی ترکی-عربی، نظریهٔ علینقی وزیری در تقسیم نیمپردههای گام ۱۲ نیمپردهای کروماتیک به دو ربع پرده و درنتیجهٔ آن ارائهٔ فواصل ربع پردهای مساوی در ۲۴ درجهٔ صدا، نظریات مهدی برکشلی برپایهٔ نظرات فارابی و ارموی و گام ۲۲ پرده، و در نهایت نظریهٔ فواصل انعطافپذیر از هرمز فرهت از آن جملهاند.
ابونصر فارابی
فارابی (متولد ۲۵۹ هجری) کتابی با عنوان «الموسیقی الکبیر» در بیان نسبت ریاضی آواها و همچنین سازشناسی نوشتهاست. او، توصیفاتی در مورد ساختمان سازهای زمان خود (عود، انواع تنبور و همچنین رباب) نوشته و آنها را از نظر اصول علمی فیزیک و ریاضی بررسی و تشریح کردهاست.
ابن سینا
ابوعلی سینا (متولد ۳۷۰) در کتاب خود «دانشنامهٔ علایی» به زبان فارسی، بخشی را به موسیقی اختصاص داده و از منابع دانشمندان یونانی به شرح قواعد موسیقی پرداختهاست. ابن سینا در زمینهٔ وزن و نغمه (ملودی) در دانشنامهٔ علایی مینویسد:
صناعت موسیقی دو جزء است. یکی تألیف است و موضوع او نغمههاست و اندر حال اتفاق ایشان و نااتفاقی ایشان نگاه کنند و دوم ایقاع است و موضوع او زمانهاست که اندر میان نغمهها اوفتد و نقرهها که از یکی به یکی شوند و اندر حال وزن ایشان و ناوزنی ایشان نگاه کنند و غایت اندرین هر دو نهادن لحنهاست.
در این نوشته، منظور از نغمه، ملودی است و همچنین میزان هماهنگی و هارمونی بین نتها و صداهای خوشایند و ناخوشایند با کلمات «اتفاقی و نااتفاقی» بیان شدهاست. «ایقاع» نیز -آن طور که از متن بر میآید- برای معرفی کشش یا دیرند نتها به کار رفتهاست.
صفیالدین ارموی
صفیالدین ارموی (۶۱۳ - ۶۹۳ قمری) کتابهای بسیاری دربارهٔ علوم موسیقی نگاشتهاست. او اولین کسی است که اقدام به نگاشتن نغمهها و وزنهای موسیقی ایرانی کردهاست. کتابهای «الادوار»، «الکافی من الشافی»، «رسالة الایقاع» و «الرسالة الشرفیة (کتاب الموسیقی)» که به زبان عربی و نثری سنگین نوشته شدهاند، همگی دال بر سعی و کوشش بسیار او در علوم موسیقی است.
صفیالدین ارموی، نتنویسی کاملی از فاصلهها و نتها ارائه داد. او با استفاده از حروف ابجد، نتها را به ترتیب نوشت: الف برای دو، ب برای ر بمل، ج برای ر کرن و د برای ر و به همین صورت تا آخر. او همچنین از اصطلاح «دور» (و جمع آن «ادوار») برای اشاره به اکتاو (هنگام) استفاده کرد که آن را مجموع فواصل چهار نت و پنج نت میدانست. نیز نظریهٔ گام ۱۷ قسمتی (فرضیهٔ منتظم) را ارائه داد.
قطبالدین شیرازی
از مجموعه تألیفات قطبالدین شیرازی (مرگ در ۷۱۰ قمری) تنها کتابی که بخشی در مورد موسیقی دارد، «درةالتاج لعزةالدباج» است که در آن، رابطههای ریاضی صداها و وزن شعر و موسیقی شرح داده شدهاست. قطبالدین نیز آثار فارابی و صفیالدین ارموی را شرح داده و در ضمن نمودارهایی همراه با توضیحشان، برای رابطهٔ ابعاد در موسیقی و نیز آوازها کشیدهاست.
عبدالقادر مراغهای
کتابهایی که عبدالقادر مراغهای (مرگ در ۸۳۸ خورشیدی) به زبان فارسی در مورد موسیقی نوشتهاست نقطهٔ پایانی بر نظریهپردازی در مورد موسیقی در ایران است و پس از آن تا زمان قاجار اثر مهمی که قابل ذکر باشد ایجاد نشده و یا در دسترس نیست. کتابهایی چون مقاصد الالحان، جامع الالحان و کنز الالحان نشاندهندهٔ تلاش عبدالقادر در تدوین نتنویسی موسیقی ایران هستند. او همچنین تصانیفی ساخته و با نظام نتنویسی مورد نظر خود نوشتهاست که امروزه در دسترس است.
نکتهٔ قابل توجه، اصطلاحات فارسیای است که در آثار عبدالقادر مراغهای به چشم میخورد. برای مثال «گوشه» احتمالا برای اولین بار در آثار عبدلقادر به کار رفتهاست.
علینقی وزیری
علینقی وزیری با انتشار دادن کتاب «دستور تار» که در کنار ارائهٔ قطعات موسیقی، متنی نیز در باب نظریهاش در مورد موسیقی ایرانی و گام ۲۴ ربع پردهای نوشت. وزیری برای کسب علوم موسیقی اروپایی به فرانسه رفت و به فراگیری اصول هارمونی و آهنگسازی پرداخت. پس از بازگشتن به ایران و تاسیس مدرسه، شاگرانی بر طبق اصول موسیقی اروپایی تربیت کرد و نیز اصلاحاتی براساس سبک و شیوهٔ اروپاییان در موسیقی سنتی ایران وضع کرد.
نشانگذاری
در نغمهنگاری موسیقی سنتی ایران، دو نوع نشانگذاری موجود است. نوع اول نشانگذاری قدیمی و برپایهٔ کتابهای دانشمندان دوران اسلامی است. و نوع دوم نشانگذاری بر اساس نتنویسی موسیقی اروپایی.
نتنویسی ابجد
بر طبق کتابهایی که از دانشمندان دوران اسلامی، همچون فارابی و صفیالدین ارموی به جای ماندهاست، نگاشتن نغمهها و آهنگها با استفاده از حروف ابجد انجام میشدهاست. در این شیوه، حروف بر اساس ابجد مرتب میشدند و به ترتیب به نتها (پردهها) نام داده میشد. با رسیدن به حرف دهم ابجد (ی) که برابر با نت سل کرن میبود، حرف ی به ابتدای ابجدها اضافه میشد (یا:سل، یب=لا بمل، یج...) تا نشان «یح» که برابر با دو (بین خط سوم و چهارم) میشود.
فاصلهها
در شیوهٔ قدیم فاصلهها به این صورت نامگذاری میشدند:
ذیالکُل: فاصله بین دو نت هم نام ولی دارای بسامد متفاوت؛ که در آن بسامد نت بالاتر دو برابر نت پایین است. برای مثال فاصله بین نت دو زیر خط حامل و نت دو بین خط سه و چهار برابر با ذیالکل است. مترادف جدیدتر آن «هنگام» و «هشتم درست» است.
ذیالخَمْس: که برابر با فاصلهٔ پنجم درست است مانند فاصهٔ بین نت دو تا سل.
ذیالاربع: یا چهارم درست مانند فاصلهٔ بین دو تا فا.
طنینی: فاصلهٔ دوم بزرگ؛ مانند فاصله بین نتهای دو تا ر. این فاصله را با «ط» نشان میدادند.
بقیه: فاصلهٔ دوم کوچک و برابر با نیم پردهاست. مانند فاصله بین ر تا میبمل. این فاصله به اختصار با «ب» نشان داده میشد.
مُجَنَب: فاصلهای که از نیم پرده بزرگتر و از یک پرده کوچکتر است مجنب نام دارد. این فاصله به خاطر استفاده از فواصل کوچکتر از نیمپرده در موسیقی غربی معادل ندارد و در نغمهنگاری مدرنتر توسط روحالله خالقی «دوم نیمبزرگ» نام گرفتهاست.
نتنویسی در خط حامل
روش کنونی برای نوشتن نتهای موسیقی سنتی، استفاده از خطوط حامل است. درصد زیادی از نویسندگان کتب آموزشی از این روش استفاده میکنند و همچنین در ارائهٔ نتهای موسیقی توسط استاید، این روش به کار میرود. در نغمهنگاری سازهای زهی از حامل پنج خطی استفاده میشود و برای سازهای کوبهای (یا ضربی) از حامل سه خطی. استفاده از حامل تک خطی نیز برای نوشتن نتهای سازهای کوبهای کاربرد دارد.
تقریبا برای نتنویسی تمام سازهای زهی موسیقی سنتی ایران، از کلید سل در خط حامل استفاده میشود.
ابن سینا و موسیقی
حسین ابن سینا ابن عبدالله معروف به ابن سینا دانشمند، فیلسوف و پزشک بزرگ ایرانی قرن چهار و پنجم هجری قمری از بزرگان و علمای موسیقیدان زمان خود بودهاست. او مباحث اصلی موسیقی را با نهایت دقت تشریح نموده و در این مباحث پیرو فارابی است، عقاید او را تشریح میکند و در بسیاری موارد دارای ابداعات و ابتکار است.
ابن سینا در تالیفات موسیقی خود در جستارهای گوناگون وارد شده و آنها را مختصر، مفید و با دلایل منطقی بیان کرده که نه تنها به اصول فیزیکی و ریاضی تکیه میکند بلکه دامنه بحث را به فلسفه و علمالنفس نیز میکشاند.
تالیفات موسیقی ابن سینا
ابن سینا سه کتاب موسیقی دو عدد به زبان عربی و یکی به زبان دری دارد که از همه مبسوط تر و مهم تر بیست هزار کلمه از فصل دوازدهم از بخش ریاضی کتاب الشفا و بعدی سه هزار کلمه در کتاب النجات است که خلاصهای از همان کتاب شفا است و سومی به فارسی در کتاب دانش نامه که خلاصهای از کتاب النجات است. از کتاب دانشنامه دو نسخه خطی در موزه بریتانیا است و از "شفا" هفده نسخه خطی به این قرار موجود است: یکی در کتابخانه سپهسالار، دو نسخه در کتابخانه مجلس، یک نسخه در کتابخانه حاج سید نصرالله تقوی، دو نسخه در کتابخانه مشکوه، یکی در کتابخانه استان رضوی، دو نسخه در کتابخانه بودلیان آکسفورد، یک نسخه در مکتب هندی لندن، یک نسخه دیگر در جامعه لید در هند، یک نسخه در کتابخانه جون رایلندز در منچستر، دو نسخه در کتابخانه مصری در قاهره، یک نسخه در کتابخانه جمعیه الملکیه السیویه در لندن و بالاخره یکی هم در کتابخانه اوبسالا در سوئد.
موسیقی شفای ابن سینا: این کتاب شامل شش بخش به قرار زیر است:
بخش اول ۵ فصل به این ترتیب:
مقدمه درباره روش تحقیق و تعریف صدا
تعریف موسیقی و علل ایجاد صوت و زیر و بمی وعلل آن
شناسایی ابعاد موسیقی
ابعاد ملایم مرتبه اول
ابعاد ملایم مرتبه دوم
بخش دوم ۲ فصل به این ترتیب:
جمع و تفریق اعداد
مضاعف و نصف کردن ابعاد
بخش سوم ۳ فصل به این ترتیب:
راجع به اجناس
شماره اجناس
اجناس قوی
بخش چهارم ۲ فصل به این ترتیب:
جمع یا دستگاه
ایجاد اهنگ از نتهای موسیقی
بخش پنجم ۵ فصل به این ترتیب:
نتهای موسیقی
علم اوزان
وزن خوانی
اوزان چهار تایی و پنج تایی و شش تایی و اوزان معمولی
شعر و اوزان شعری
بخش ششم ۲ فصل به این ترتیب:
ترکیب یا تالیف آهنگ
اسبابهای موسیقی
مفاهیم موسیقی از نظر او
تعریف موسیقی: " موسیقی یکی از علوم ریاضی است که منظور آن مطالعه صداهای موسیقی و بحث در ملایمت و عدم ملایمت و همچنین کشش آنها و قواعد ساختن قطعات آن است. بنابراین علم موسیقی شامل دو بخش است و علم ترکیب نغمات مربوط به صداهای موسیقی و علم اوزان مربوط به زمانهایی که صداهای یک نغمه را از یکدیگر جدا مینماید. پایه این دو قسمت بر اصولی استوار است از علومی خارج از موسیقی اخذ میشوند که بعضی از این اصول از ریاضی و بعضی دیگر از فیزیک و علوم طبیعی و برخی از هندسه گرفته میشوند. "
تعریف صدا: " میگویم صدا یکی از پدیدههای خارجی است که حواس ما درک میکند و احساس آن ممکن است خوشایند باشد و در این مورد صفتی از صدا در نظرم است که آن را به گوش مطبوع یا نامطبوع میکند و نه اثری که در نتیجه شدت غیر عادی آن حاصل میشود و تنها خاصیتی از اجسام مادی است که در همه امتدادها ظهور میکند. "
قوانین ارتعاش: " در شرح علل زیری و بمی صدا، قوانین ارتعاش را در اجسام روشن میسازد، علل زیری و بمی صدا عبارتاند از: اتصال شدید ذرات جسم و سختی آن (معرف به قابلیت ارتجاع) و کوچکی ابعاد آن و زیادی نیروی کشش درجه زیری و بمی با زیاد و کم شدن علل ان بستگی دارد و مثلا" تاری با کشش ثابت با تغییر طول، صداهایی با زیری و بمی متفاوت ایجاد میکند و هر چه طویل تر باشد صدا بم تر است. "
تعیین به عدد و صدا: " این مورد با اندازهگیری مقادیر خواصی که به ان اشاره شد میسر است و همچنین مقایسه مقادیر خواص مشابه آن انجام میشود (یعنی از میان مولفههای موثر، همه بجز یکی ثابت اند) که این بیان در حقیقت راهی برای یافتن قوانین ارتعاشی سیمها در فیزیک کلاسیک است. "
شناسایی ابعاد: " هر گاه بعدی در نظر گرفته شود ممکن است اختلاف دو صدا آنچنان باشد که یکدیگر را برانند و به زحمت مجتمع شوند یا به هم بپیوندند و هم را نرانند که در این حالت بعد را ملایم و در حالت اول ناملایم گویند. لذا اختلافی که سبب ملایمت شده با اختلافی که موجب عدم ملایمت میشود فرق دارد و هر گاه بین دو صدا یک بعد شباهتی باشد، ملایمت مسلم است. "
درجه ملایمت ابعاد: ابعاد ملایم (consonant) و غیر ملایم (dissonant) را با نسبتهای مشخص معرفی میکند. ابعاد ملایم را آنهایی میداند که صداهای آن بالفعل یا بالقوه مشابه باشند انهایی که بالفعل مشابهاند که بانسبتهایی از اکتاو معرفی شوند و انهایی بالقوه مشابهاند که نسبتهایی به صورت یا به اصطلاح (superpariels) باشند.
جمع و تفریق ابعاد: در این مورد به پیروی از روش فارابی ضرب و تقسیم نسبتهای معرف آنها را به کار میبرد و این عمل در حقیقت مبدا اختراع لگاریتم است.
ملودی و هارمونی: در تقسیم اجناس اهمیت مخصوصی به جنس قوی مرکب از دو پرده ۹ تقسیم به ۸ و بقیه ۲۵۶ تقسیم به ۲۳۴ از نیم پرده میدهد و مخصوصا" گوشزد میکند که ۲۵۶:۲۳۴ از نیم پرده کمتر است وبا وجود اینکه این بعد به خودی خود جز ابعاد غیر ملایم است (که ان را با عنوان مقدمهای بر فیزیک فاصلههای مطبوع و نامطبوع به طور کامل شرح دادیم) ولی وجود آن در دنباله دو بعد ملایم مطبوع است چنانکه میدانیم این جنس معرف گام ماهور ایرانی و ماژور موسیقی غربی است (هر چند این دو با هم فرق دارند). همچنین بین اجناس ملایم تر آنها را از نوعی میدانند که ابعاد آن به ترتیب ۱۰ به ۹ و ۹ به ۸ و ۱۶ به ۱۵ باشد و چنانکه مشهود است گام هارمونی از فواصل فوق ساخته میشود.
هارمونی: ابن سینا وجود هارمونی را به معنای امروزی میدانسته "صداها ممکن است با هم یا پی در پی نواخته شوند چنانکه میدانیم برای ساختن آهنگ صداهایی به کار میروند که پی در پی دنبال هم واقع شوند، وقتی چندین صدا با هم نواخته شوند در حکم یک صدا میگردند ولی چنانکه اختلاط انها با اصول صحیح باشد باعث تقویت ملودی میگردد.
تئوری موسیقی
تئوری موسیقی نظریهای دربارهٔ مکانیک موسیقی و نحوهٔ کارکرد موسیقی است. تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج کاملتر شدهاست. تئوری موسیقی شامل تحلیل نتهای ملودی و نیز بررسی آنها از نظر ریتم و هارمونی (هماهنگی) اجزاء آن میباشد. ممکن است صداها در ملودی همدیگر را تقویت یا تضعیف کنند که در این صورت هارمونیهای متفاوتی خواهند داشت. در تئوری موسیقی به بررسی پویایی و دینامیک موسیقی نیز میپردازند و آن بستگی به نرمی یا سختی اصوات و نتها دارد. میتوان تئوری موسیقی را براساس روابط ریاضی نیز مطرح کرد. در این صورت قوانین موجود در ریاضی در تئوری موسیقی بهکارمیرود.
تئوری موسیقی شاخهای تخصصی از رشته موسیقی است و کسی که در این زمینه کارمیکند باید با انواع صدای نتها، فاصلهها، میزان ترکیبها و پردههای موسیقی آشنا باشد. اهمیت تئوری موسیقی به قدری است که نوازنده، آهنگساز و رهبر ارکستر که در این زمینه کار نکردهاند از نظریهدان یا تئوریسین موسیقی که در این زمینه کارمیکند جدا درنظر گرفته میشوند.
صدا و ریتم مهمترین عناصر تئوری میباشند. اهمیت اصوات در موسیقی مانند اهمیت رنگ در نقاشی است. ولی از هر صوتی نمیتوان در موسیقی استفاده کرد. از نظر موسیقیدانها صداها به دو دسته تقسیم میشوند. صداهای موسیقیایی و صداهای غیرموسیقیایی. صداهای موسیقیایی دارای مشخصههایی است که درادامه به آن اشاره خواهد شد و اگر صدایی این مشخصهها را نداشت صدای غیرموسیقیایی محسوب میشود.
مشخصههای صدای موسیقیایی
نواک: مسلما صداهای موسیقیایی میتوانند در سطحهای مختلف زیر و بمی حاصل شوند. مثلا میدانید که صدای اصلی مردان از زنان و کودکان بم تر است و از نظر فیزیک، فرکانسهای آن دارای طول بیشتری هستند و صدای کودکان نسبت به صدای مردان زیر تر است که فرکانسهای آن دارای طول کمتری هستند. پس به این (زیر وبم) بودن صدا نواک میگویند.
دیرند: به ارزش زمانی کشش صدا دیرند میگویند. مثلا اگر آرشه را مدت درازی روی سیم ویولن بکشیم صدای حاصل البته کشیده تر از صدایی است که با کشیدن آرشه به مدت کمتر پدید میآید.
شدت: صداهای موسیقی ممکن است نسبت به یکدیگر ضعیف تر یا قوی تر باشند مثلا اگر مضراب سنتور را یک بار با ملایمت و بار دیگر به قوت روی سیم ساز ضربه بزنیم، صدای دومی شدیدتر از صدای اولی خواهد بود.
طنین و رنگ: مثلا فرض کنید یک پیانو و گیتار الکتریک که هر دو همزمان در حال نواختن یک قطعه مییاشند تنها فرق بین صدای این دو ساز جنس صدای آنهاست. پیانو صدایی نرم و آرام بخش دارد ولی گیتار الکتریک صدایی خشن و هیجانی دارد. دقیقا همین تفاوت (جنس صدا) را طنین و رنگ میگویند.
موسیقی تصادفی
موسیقی تصادفی یا موسیقی شانسی (به انگلیسی : Chance Music)، در واکنش به موسیقی سریالیسم و در تضاد با آن پدید آمد. در این سبک از موسیقی، آهنگساز با روشیهایی تصادفی به گزینش تُنها (اصوات) زیر و بم، ریتمها و رنگهای صوتی میپردازد. در این گونه آثار ممکن است از اجراکنندگان خواسته شود تا ترتیب و آرایش مواد موسیقایی و یا حتی بخش عمده مواد موسیقایی را خود انتخاب کنند.
برای نمونه، ممکن است آهنگساز پاساژی کوتاه از اثر را به نگارش در آورد و از اجراکننده بخواهد آن را به ترتیب خود بنوازد و یا امکان دارد با اشاره به گروهی از صداهای زیر و بم، اجراکننده را در ابداع الگوهای ریتمیک بر آن مبنا راهنمایی کند.
پیشگامان موسیقی تصادفی
جان کیج مشهورترین و تأثیر گذارترین خالق موسیقی تصادفی (شانسی) در باره موسیقیاش چنین میگوید: «تلاش میکنم تا ابزار بیانیم در آهنگسازی را چنان تربیت دهم که هیچ تصوّری از آنچه ممکن است رخ دهد نداشته باشم...مقصود من، حذف مقصود است.»
از جمله آثار اینگونه موسیقی می توان به اثری با عنوان چشم انداز خیالی شماره ۴ از جان کیج، که برای دوازده دستگاه رادیو ساخته شده است، اشاره کرد. پارتیتور این اثر دارای راهنماییهای دقیقی برای اجراکنندگان (دو نفر برای هر رادیو) است تا رادیو را با چرخاندن موجیاب آن بر طول موج ایستگاههای مختلف و با شدت صدای گوناگون تنظیم کنند. البته تمام این راهنمایی ها با روش های تصادفی برگزیده شدهاند. در این راهنماییهای اجرایی هیچ نشانی از توجه به طول موج ایستگاه محلی یا زمان اجرا دیده نمی شود.
در سالهای میانی دهه ۱۹۵۰ آهنگسازانی همچون پیر بولز فرانسوی و کارل هاینز اشتوکهاوزن آلمانی با سرمشق گرفتن از موسیقی کیج به ارائه عناصر تصادفی در آثار خود پرداختند.
این نوع موسیقی مدعی است که یک تُن (صدا) یا ترتیبی از صداها از نظر تاثیر همان قدر با معناست که هر صدا یا ترتیب دیگر.
موسیقی الکترونیک
موسیقی الکترونیک گونهای از موسیقی است که در مراحل تهیّهٔ آن از سازهای موسیقی الکترونیک و فناوری موسیقی الکترونیک استفاده میشود. به طور کلّی فرق عمدهٔ آن با انواع دیگر موسیقی در نوع صدای ساختهشده بهوسیلهٔ ابزار الکترونیکی است. نمونههایی از دستگاههای تولید صدای الکترومکانیکی شامل تلهارمونیوم، ارگ هموند و گیتار الکتریک میباشد. همچنین برای تهیّهٔ صدای کاملاً خالص الکترونیک میتوان از دستگاههای ترمین، سینثسایزر و رایانه بهره جست. موسیقی الکترونیک عموما بصورت بیکلام میباشد .
از بزرگترين آهنگسازان موسيقي الكترونيك ميتوانيم از : ژان ميشل ژار - تنجرين دريم - رابرت مايلز - شمال - كوتو - ساش - انيگما - آلن پارسونز - دارود - جيمز هريسون - الكس نوروف نام ببريم .
موسیقی الکترونیک در ابتدا منحصر به استفاده در موسیقی هنری میبود اما در اواخر دههٔ ۶۰ میلادی، با در دسترس قرارگرفتن تکنولوژی موسیقی مقرون به صرفه، موسیقی تهیه شده با استفاده از شیوههای الکترونیک تهیهٔ صدا به صورت فزاینده در قلمروی عمومی رو به رشد نهاد.
امروزه موسیقی الکترونیک شامل انواع و زیر سبکهای فراوانی میباشد، محدودهای از هنر موسیقی اکسپریمنتال گرفته تا سبک متداول موسیقی رقص الکترونیک.
تاریخچه
اواخر قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم
قابلیت ضبط صدا اغلب مرتبط با تهیهٔ موسیقی الکترونیک بوده است ولی برای آن کاملا ضروری نیست. اولین دستگاه شناخته شدهٔ ضبط صدا فوناتو گراف بوده است، که در سال ۱۸۵۷ توسط ادوارد لئون اسکات دومارتین به ثبت رسیده است، دستگاه فوق می توانست صدا را به صورت بصری ضبط کند ولی نمی شد اطمینانی از بازپخش آن حاصل نمود.
در سال ۱۸۷۸ توماس ادیسون فوناتوگراف رابه ثبت رسانید، که از سیلندرهای مشابه دستگاه ادواردز استفاده می کرد، گرچه استفاده از سیلندرها برای مدتی ادامه پیدا کرد، در نهایت امیل برلینر درسال ۱۸۸۷ صفحهٔ امروزی گرامافون را توسعه بخشید. اختراعی قابل توجه، که در آینده نزدیک اثر عمیقی در موسیقی الکترونیک ایجاد کرد؛ چیزی نبود جز لامپ۳ قطبی لی دی فارستز. این اولین سوپاپ گرمایی یا لامپ خلأ می بود که در سال ۱۹۰۶ اختراع شد تا منجر به تولیدوتقویت سیگنالهای الکتریکی، پخش رادیویی و محاسبات کامپیوتری در خلال بقیه چیزها شود.
قبل از پا به عرصه گذاشتن موسیقی الکترونیک، تمایل رو به رشدی برای آهنگسازان مبنی بر استفاده از فنآوریهای نوظهور برای استفاده در مصارف موسیقیایی، وجود داشت.ابزارهای بیشماری که برای بکارگیری طراحیهای الکترومکانیکی استفاده می شد، ساخته شدند و راه برای الزام ظهور سازهای الکترونیکی آینده هموارشد.
دستگاه الکترومکانیکی به نام تلهارمونیوم (همچنین مشهور به دایناموفون) توسط تادیوس کاهیل در خلال سالهای ۱۸۹۸-۱۹۱۲ توسعه یافت.با این حال ناخوشایندیهای ساده ای مانع از تصویب شدن آن گردید، مانند اندازه غولپیکر آن.این در حالی است که اولین ساز الکترونیکی معمولاً ترمین تصور میشود. دستگاه ترمین توسط پروفسور لئون ترمین در سالهای ۱۹۱۹-۱۹۲۰ اختراع شد.
فستیوالها
از مهمترین فستیوالهای بینالمللی موسیقی الکترونیک میتوان به فستیوال تومارولَند (به انگلیسی: Tomorrowland) اشاره کرد که هرساله در آخرین آخرهفته (شنبه و یکشنبه) ماه ژوئیه در شهر بوم بلژیک برگزار میشود.
موسیقیدرمانی
موسیقی درمانی روشی است در جهت برخی اهداف درمانی با کمک موسیقی که میتواند مواردی از جمله تقویت و ساماندهی سلامت روحی و جسمی افراد را به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر از موسیقی درمانی برای بازیافت، نگهداری و تقویت سلامت جسمی و روحی و عاطفی استفاده میشود.
تاریخچه
تاریخچه استفاده از موسیقی به عنوان روشی برای درمان به زمان ارسطو و افلاطون باز میگردد. از آن زمان به بعد رگههایی از استفاده از اصوات و آهنگها برای درمان بیماریهای مختلف بکار رفتهاست. اما در قرن بیستم فکر رسمی استفاده از موسیقی برای درمان مصدومین جنگ جهانی اول آغاز شد و هر چند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود که با قدمهایی که برداشته شد، بتدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمنهای متعددی تشکیل گردید. بطوری که در سال ۱۹۴۴ اولین برنامه آموزش موسیقی درمانی در جهان در دانشگاه میشیگان آغاز شد.
در سال ۱۹۵۰ انجمن موسیقی درمانی آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۷۱ انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا AAMT آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بینالمللی به ثبت رسید. انجمن موسیقی درمانی ایرانی با اهداف بالا بردن سطح آگاهی افراد از فرآیند موسیقی درمانی و فواید آن و بالا بردن امکانات تخصصی برای استفاده از این شیوه درمانی فعالیت خود را آغاز کردهاست.
پیشینه موسیقی درمانی در تاریخ ایران
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبههایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیدهاست در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمانهایی بودهاست که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را میگذراند نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستانهای آن زمان پرورش مییافتند میبایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه میکردهاند.
این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود از لحاظ پیشینه، موسیقی آرام بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد. کتاب اوستا و اشعار آهنگین گاتها الهام بخش موسیقی دانان برای تصنیف آوازها و ملودیها و همچنین تشکیل مراسم و آیینهای موسیقایی بودهاست. در واقع موسیقی در تاریخ ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بودهاست که اکنون در تمرینات تن آرایی انواعی از آن را شاهد هستیم.
بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیتهای موسیقی نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت یونانیان داشت که با اعمال تغییراتی منتقل شده بودند. یونانیها موسیقی را در میان موضوعهای فلسفی مطرح میکردند و بیشتر فیلسوفان در کنار علوم دیگر در مورد موسیقی اظهار نظر میکردند. به طور اجمال آثار نوشتاری گذشتگان در مورد تاثیر موسیقی بر روح و نفس بیشتر بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاک و سماع است که بزرگان حکمت، فلسفه، و پزشکی ضرورتاً نکاتی در این باب آوردهاند.
از مهمترین آثاری که در این زمینه وجود دارد قابوس نامه اثر کیکاووس بن قابوس بن وشمگیر است که به طور مفصل به اثر نواختن موسیقی در طبایع مختلف اشاره دارد. او بزرگترین هنر نوازندگی را از آن میداند که متناسب با طبع و حال شنونده بنوازند.«رامشگر (نوازنده) را بزرگترین هنر آنهاست که بر طبع مستمع رود».وی از نخستین مسلمانانی است که در اثر خود باب مهمی را به موسیقی درمانی اختصاص دادهاست وی پس از این که شیوههای عملکرد و برخورد اجتماعی یک موسیقی درمان گر را ذکر میکند براساس ۱-طبایع چهارگانه ۲- سن ۳- جنس شنونده موسیقی، نوعی موسیقی مربوط به آن طبقهبندی را توصیه میکند که متاسفانه بسیاری از گوشههایی که عنصرالمعالی نام بردهاست در گذر زمان فراموش شده و تنها نامی از آن باقی نماندهاست.
اشاره عنصرالمعالی به صفات دموی، صفراوی و … توجه به وضعیت روانی و عاطفی شنوندهاست در مبانی روش موسیقی و آواز دورههای مختلف زندگی را از هم تفکیک میکند. برای کودکان نغمهها و آواز و نوازندگانی ساده و آسان و سبک را ذکر میکند. از دید او چون کودکان درک لطیف تری دارند برای آنها ترانه ساخته میشود و نغمههایی با وزن سبک تا راحت بفهمند و از آن لذت ببرند و برای اهل موسیقی و پیرامون موسیقی جدی را توصیه میکند. پس از این وصفی در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله «در سرا کار حریفان را همی نگرد اگر قوی مردمان خاصی مبین سزای عقل که حرف مطربی دانند (یعنی مردم خردمند) پس راههای نیک و نواهای نیک همی زن اما سرود بیشتر اندر پیری گوی اندر مذمت دنیا اگر قوی سپاهی و عیار پیشگان را بینی و دو بیتیهای ماوراء النهری گوی در حزب کردن و ستودن عیاری …»
اما در زمینه موسیقی درمان و فواید جسمی آن ابن سینا در دانشنامه علایی بابا بزرگی به نام بابا موسیقی دارد که سخنان بدیع از این نابغه پزشکی ذکر گردیدهاست همچنین در این زمینه در کتاب شفا بخش مهمی را بدین گفتار اختصاص دادهاست:
علم موسیقی جز وی است از بدن انسان که میگردد از دل و سینه تا ناف گاه بالا میرود و گاه پایین دل آید و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزی در عضوی باشد از اعضاء رئیسه و همواره سیار با ستاره ارقنوع. و این ستاره ارقنوع سیارهای است رد وجودی آدمی به منزله آب و خون که هر روز در عضوی باشد پس در هر عضوی که باشد نبض را از او خبری است و نباض و حکیم را واجب است که علم ادوار را نیکو فراگیر تا بود که در تشخیص نبض کمتر خطا کند … روز اول ماه عیش کمتر کند که نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در کام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در کیلوس، شش ماه در کیموس، هفتم ماه در سینه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، یازدهم در ناف، دوازدهم بر دستها، سیزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ رود. و قرار بگیرد تا پانزدهم در کام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب کند این مرتبه در هیچ مکان نیز تقلیل نکند تا به عروق صافن … و باز رد اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر کند جراح را واجب است که در روزی که ارقنوع و کوکب موسیقی در دماغ و حدقه چشم باشد دست علاج از امراض عین و دندان و تنقیه دماغ و جگر کوتاه دارد که محل خطر است و دیگر چندین مرض را حکمای فلسفه از علم موسیقی و مقالات و پرده و نغمات غریبه موزون معالجه میکردهاند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوی.
«…چنانچه هر نغمه که باشد به نسبت کواکب سبعه تعلق به امراض مذکور دارد در روزگار قدیم حکما علاج بیمار به آلات طرب میکردهاند مناسب اوقات لیلی و نهاری در خانه خلوت مزین و روشن در نظر مریض ساز را به نوازش در میآوردهاند تا این که به مرور آن مرض به اسهل وجوه بی مداوا او اشربه و از آن شخص زایل میشدهاست و در نسبت کواکب سبعه مذکور خواهد شد که هر ستاره به کدام مقام نسبت دارد و چون مغنی آواز بر کشد صدا از عروق قلبی و شرایین و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابین کی لوس و کی موس رسیده نزاکت و لطافت به هم رسیده بیرون آید و موجب حال شود..
در این گفتارها به چند نکته عمده برخورد میکنیم :
۱-این سینا علم موسیقی را جزئی از ترکیب بدن انسان میداند که اگر دیدگاه او را بپذیریم به دید جدید از شیوه درمان گر موسیقی دست مییابیم (فراموش نکنید که آثار او را قرنها در معتبرترین دانشگاههای اروپایی تا ابتدای قرن بیستم به عنوان مرجع تدریس میکردهاند.)
۲-بوعلی جوهره موسیقی را در اعضای بدن سیار میداند و به نظر او این حرکت از زمانبندی بسیار دقیقی تبعیت میکند و حتی بر همین مبنا تجویز درمان نموده یا پزشک را از درمان باز میدارد.
۳-ابن سینا شیوه درمان حکمای قدیم به وسیله موسیقی در مورد بیماریهایی مانند سل و تب صفراوی و قولنج را تایید میکند ولی برخی از این نغمات درمان گر را «غریبه» مینامد که نشان میدهد قسمتی این دانشها در زمان این سینا به غبار فراموشی آغشته بودهاست.
۴-ابن سینا تاکید بر این نکته دارد که همانند کالبدی آسمانی و نجومی بسیاری از پدیدههای پزشکی آن زمان «علم موسیقی» نیز پندارهای فلکی دارد که بر اساس این پنداره در اعضای رئیسه بدن به تناوب موثر بوده و حتی توسط حکیم قابل بررسی و پایش (Monitoring) است.
وی دقیقاً ستاره ارقنوع را حاکم بر این بعد میداند و این خاصیت را به منزله آب و خون اعلام میدارد که در سراسر بدن جاریست و مطابق حرکات نجومی این ستاره میتوان کیفیت نبض بیمار را پیش بینی و تعیین کرد.
۵-ابن سینا تکنیک موسیقی درمانی را بسیار کم عارضه و بی خطر میداند و اجرای آن را در زمانهای مناسبی از شب و روز دانسته که بدون کمک دارو و یا دستورات خوراکی و آشامیدنی خاصی بیماری را زایل میکند وی با توجه به دانش پزشکی آن روزگار مکانیسم دقیقی را از تاثیر صورت موسیقی بر ارگانهای بدن ذکر میکند که با عنایت به کواکب سبعه در زمان خاص خود موثر خواهد بود در اکثر نوشتارهای طب ایران توجه طبیبان قدیمی به اهمیت و تاثیر موسیقی در طبابت مشاهده میشود علی بن عباس محبوسی در کتاب کامل الصناعه میگوید:
«پزشک باید به آهنگ موسیقی آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض ریاضت دریافت یابد تا رگ را به خوبی بشناسد» در این گفتار نواختن موسیقی هم برای تقویت احساس و دقت (ریاضت) حواس (حتی حس بساوایی) برای دانش آموختگان طب توصیه میشود.
روشهای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد: روش فعال و روش غیر فعال، روش غیر فعال شامل شنیدن موسیقی است که بیماری با گوش دادن و شنیدن موسیقی که در حال نواخته شدن است، مورد درمان قرار میگیرد. در این روش بیشترین تأثیر عملکرد در جهت برانگیختن و تأثیر واکنشهای عاطفی و ذهنی است. در حالی که در روش موسیقی درمانی فعال که نواختن، خواندن و حرکات موزون اساس کار است. واکنشهای مختلف عاطفی، ذهنی، جسمی و حرکتی تحریک و برانگیخته میشوند. برنامهها و روشهای موسیقی درمانی متنوع و متناسب با نیاز افراد تنظیم و تدارک دیده میشود.
کاربرد موسیقی در توانبخشی
با توجه به این که پردازش موسیقی در مغز در مناطقی متفاوت از مناطق درگیر در ادراک سایر اصوات از جمله گفتار صورت میپذیرد امروزه از موسیقی درمانی در توانبخشی ذهنی و جسمی و نیز کمک به رشد دقت شنیداری و بهبود توجه و تمرکز و در نهایت رشد مهارتهای گفتاری استفاده میشود. این امر در مورد کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز مبتلایان به اختلال یادگیری بیشتر صدق میکند.
نوروفیزیولوژی ادراک موسیقی
دونالد الدینگ هب برنده جایزه نوبل پزشکی از جمله نورولوژیستهایی است که ضمن نگرش روان شناسانه و روان کارانه در زمینه نوروفیزیولوژی موسیقی، پژوهشهای مرجع را انجام دادهاست. وی معتقد است هوش، ادراک، و حتی هیجانها از تجربه آموخته میشوند و با فرد به دنیا نمیآیند. هب بنیان گذار نظریهای است که بیان میدارد : «نوزادان با یک سیستم شبکهای از نورونهایی زاده میشوند که ارتباط درونی آن تصادفی است تجربه حسی سبب میشود که این شبکه عصبی سازمان یابد و وسایل تعامل مؤثر با محیط را فراهم آورد.» در ادامه این تئوری دو مفهوم کلیدی را بیشتر توضیح خواهیم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهیم پرداخت.
۱-مجتمع سلولی (شبکه نورونی):
بنا به نظریه هب هر شی و محیط که آن را تجربه میکنیم مجموعهای از نورونها را راهاندازی میکند که مجتمع سلولی (Ceifassembly) نام دارد به عنوان مثال وقتی که ما به یک مداد نگاه میکنیم توجه مان را از نوک مداد به مداد پاک کن و بدنه چوبی مداد تغییر میدهیم با تغییر توجه، نورونهایی که در آن زمان تحریک شوند با یک شی (مداد) مطابقت دارند. در وادی امر تمام این مجموعه عصبی مستقلاً عمل میکنند. وقتی شخصی به نوک مداد نگاه میکند دسته معینی از نورونها تحریک میشوند اما آنها در ابتدا بر نورونهایی که در هنگام نگاه کردن شخص به ته مداد یا بدنه چوبی آن تحریک میشوند تاثیر نمیگذارند با این حال تعداد به مجاورت زمانی بین تحریک نورونهایی که با نوک مداد مطابقت دارند قسمتهای مختلف راههای عصبی با هم ترکیب میشوند. هب ابزاری دارد که مجتمعهای سلولی نظامهای عصبی پویا هستند نه ثابت و ایستا وی مکانیسمهایی را نام میبرد که از طریق آنها نورونها میتوانند به مجتمعهای سلولی بپیوندد یا آنها را ترک گویند و به مجتمع هب فرصت دهند تا از راه یادگیری یا تحول پالایش یابند وقتی که یک مجتمع سلولی اساس نورولوژی اندیشه یا فکر است و بدین ترتیب اثبات میکند چرا حضور یک شی آشنا یا شنیدن یک ملودی آشنا با یک شخص مورد علاقه ما احتیاجی به تلاش برای فکر کردن دوباره آن ندارد.
۲-زنجیرههای مرحلهای (Phase Sequences)
درست همان طور که جنبههای مختلف یک شی از لحاظ عصب شناختی با هم ارتباط مییابند و شبکههای نورونی را به وجود میآورند یک زنجیر مرحلهای بنابر تعریف دکتر هب یک رشته فعالیت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولی است که در جویبار اندیشه یک جریان به حساب میآید. پس از این که یک زنجیره مرحلهای ایجاد شد مانند یک مجتمع سلولی میتواند با تحریکات بیرونی، درونی و ترکیبی از این دو تحریک شود وقتی که یک زنجیر مرحلهای راه اندازی میشود یا یک جریان تفکر را تجربه میکنیم یعنی یک رشته اندیشه را که به طریقی منطقی مرتب شدهاند این نکته میتواند توضیح دهد که چگونه بوی عطر یا چند نغمه از یک آهنگ و ملودی خاطرات مربوط به یک دوست را به یاد ما میآورد. هب معتقد است: مجتمعها سلولی که هم زمان فعال میشوند با هم ترکیب میشوند و رویدادهای مشترک در محیط فرد مجتمعها را میسازند و بعد وقتی که این رویدادها با هم اتفاق میافتد مجتمعها به هم پیوند مییابند (زیرا با هم فعال میشوند) برای نمونه وقتی آقای X میآید و از قضا ساعات خوشی را با هم میگذرانند که این فرآیند لذت بخش شبکههای نورونی دیگری را فعال میکند. بنابراین مجتمع نورونی «شنیدن ملودی خاص» با مجتمع «آمدن دوست آقای X با شنیدن آن ملودی خاص همه مجتمعهای سلولیاش فعال شده و آقای X حس ادراک آمدن دوستش و لحظات شادمانی را که با هم سپری کردهاند را تجربه میکند با این مکانیسم موسیقی درمان گر قادر است با استفاده از واکنشهای مذکور یکی از شیوههای موسیقی درمانی را -که البته کاربرد آن در کودکان رایجتر است- طرح ریزی و اجرا کند.
قطبنما
قُطبنما وسیلهای برای تعیین جهت و جهتیابی. این وسیله با استفاده از میدان مغناطیسی زمین جهت قطب شمال را نشان میدهد که در حقیقت شمال مغناطیسی زمین است؛ که با شمال حقیقی مقداری فاصله دارد. زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی، میل مغناطیسی نامیده می شود. امروزه برای تعیین شمال حقیقی از قطبنماهای پیشرفتهتری مانند قطبنمای ژیروسکوپی استفاده میشود.
تأثیرات جاذبههای مغناطیسی موضعی (فلز و الکتریسیته)
هر گاه قطبنما در نزدیکی اشیای آهنی یا فولادی و یا منابع الکتریکی قرار گرفته باشد، عقربهاش از جهت قطب مقداری منحرف میشود، که به آن انحراف مغناطیسی میگویند. کلاً به همراه داشتن اشیایی از جنس آهن یا انواع مشابه آن می تواند باعث اختلال در حرکت عقربه شود. حتی وجود یک گیره کاغذ روی نقشه ممکن است مساله ساز شود. بنابراین، هنگام استفاده از قطبنما باید مطمئن شویم که از اشیای انحرافدهنده آن، بهطور کلی دور است. همچنین احتمال تأثیرگذاری جاذبههای مغناطیسی موجود در خاک نیز وجود دارد، که بسیار نادر است.
در جدول زیر حداقل فاصلهی وسایل مختلف از قطبنما -برای اینکه قطبنما شمال مغناطیسی را به درستی نشان دهد- آمده است:
اشیا فاصله
خطوط برق فشار قوی 55 متر
کامیون و اتومبیل 10 متر
خطوط تلفن 10 متر
ابزار الکتریکی و مکانیکی 2 متر
کلاهکها و اشیاء کوچک فلزی 2/1 متر
قطبنمای پیشرفته
قطبنماهای پیشرفته که بیشتر در صنایع مخابرات و امور نظامی به کار برده میشوند، مجهز به سلولهای شبنما هستند که حتی در تاریکی شب عمل جهتنمایی را صورت دهند. این نوع قطبنماها در دوربینهای دو چشمی نظامی، تانکها، نفربرها و حتی در ساختمان برخی خودروهای پیشرفته نیز به کار می رود. از قطب نماهای پیشرفته در اندازه گیری طول جغرافیایی و عرض جغرافیاییِ محل نیز استفاده میکنند که در نقشهخوانی، پیادهسازی عملیات نظامی، دیدهبانی در مناطق جنگی و ... نقش تعیینکننده دارند.
قطب نمای M1
ساختمان قطب نماي M1
1 – دستگيره يا شصتي : حلقه اي است كه در انتهاي قطب نما قرار دارد و براي نگهداشتن قطب نما به حالت تراز در موقع استفاده بكار مي رود.
2 – درب قطب نما : درپوشي است آلومينيومي كه در وسط آن تار موئي قرار دارد و كاربرد تارموئي مانند مگسك اسلحه است و دو سر تار موئي دو نقطه فسفري (شبنما) وجود دارد و در موقع كار شبانه از آن استفاده مي شود .در حاشيه درب قطب نما خط كشي تعبيه شده است و بر اساس مقياس 000/50 : 1 بر مبناي كيلومتر مدرج شده است.
3 – تيغه نشانه روي و عدسي چشمي : تيغه ايست كه بالاي آن شكاف كوچكي همانند شكاف درجه اسلحه است و با زاويه 45 درجه نسبت به صفحه مدرج قرار ميگيرد و در موقع گرا گرفتن با كمك تار موئي بكار مي رود. در اين حال توسط عدسي چشمي كه در وسط تيغه تعبيه شده اعداد مربوط به گراي هدف نشانه روي شده قرائت مي شود. خواباندن تيغه بر روي صفحه قطب نما سبب قفل شدن صفحه مدرج مي شود.
4 – بدنه : كليه اجزاي قطب نما در داخل بدنه كه از جنس آلومينيوم است قرار دارد. در كنار اين محفظه خط كشي تعبيه شده كه با باز شدن كامل درب قطب نما ، خط كشي قطب نما را كامل ميكند.
5 – طوقه كار در شب : طوقه متحركي است كه جداره خارجي آن دندانه دار است و تعداد 120 دندانه دارد اين دندانه ها با زائده اي در كنار قطب نما در تماس است كه به هنگام چرخش تق تق صدا ميدهد و هر تقه برابر 3 درجه است . بر روي صفحه طوقه يك خط و يك نقطه فسفري مشاهده مي شود كه در موقع كار در شب از آن استفاده ميشود.(زاويه بين خط و نقطه 45 درجه و 15 تقه است)
6 – صفحه ثابت : در زير طوقه كار درشب صفحه شيشه اي ثابتي قرار دارد كه روي آن يك خط سياه بنام شاخص تعبيه شده . اين خط درست در امتداد شكاف تيغه نشانه روي و تار موئي قرار دارد كه در موقع گرا گرفتن هر عددي زير شاخص باشد گراي آن امتداد است.
7 – صفحه مدرّج : صفحه ايست لغزنده كه عقربه مغناطيسي روي آن نقش بسته است .بر روي اين صفحه دو گونه تقسيم بندي وجود دارد.
الف : تقسيم بندي داخلي كه برحسب درجه صورت گرفته و به رنگ قرمز ميباشد كه به ازاي هر 5 درجه علامت گذاري وهر 20 درجه عددگذاري شده است.(محيط دايره به 360 قسمت مساوي تقسيم شده و زاويه بين دو شعاع دايره كه يك قسمت را فرا گرفته است ، يك درجه نام دارد).
ب : تقسيم بندي خارجي كه برحسب ميليم غربي و برنگ سياه است كه به ازاي هر 20 ميليم علامت گذاري و هر هر 200 ميليم عددگذاري شده است ولي دو صفر سمت راست آن اعداد بمنظور اختصار حذف شده است.(در اين تقسيم بندي محيط دايره به 6400 قسمت تقسيم شده كه هر قسمت آنرا يك ميليم گويند).
شمال
شُمال (شِمال هم تلفظ شده) یا آپا یا اَپاختَر، یکی از چهار جهت اصلی است.
در نقشهها جهت شمال را همیشه به سوی بالای نقشه نشان میدهند.
پیرامون واژه
شمال واژهای عربی و فارسی آن آپا یا اَپاختَر است.در زبان پارسی میانه، خشکیهای شمال غربی کره زمین را وُروبَرشت و خشکیهای شمال شرقی را وُروژَرشت مینامیدند.در بُندَهِش آمده که برای هر جهت اصلی یک سپاهبد گمارده شده و سپاهبد شمال، ستاره هفتاورنگ (محتملاً نگهبان شمال) است.
در زبان
در سند املاک از شمال قیدی ساخته میشود به صورت «شمالاً». (نمونه: این مکان شمالاً به زمین فروشنده محدود است.) به افراد و چیزهای منسوب به شمال، شمالی یا شمالیه (نمونه: بلاد شمالیه) گفته میشود. در ادبیات شمالیپیکران به معنی ستارگانی است که از شمال طلوع میکنند.به منطقه بالای مدار قطب شمال در فارسی شمالگان گفته میشود.
باختر
باختر یا غَرب یکی از چهار جهت اصلی در جغرافیا است که در نقشهها معمولاً در سمت چپ نقشه است. باختر محل فروشدن یا غروب خورشید و بنابراین جهت مخالف گردش زمین است. به هنگام ناوبری برای رفتن به سوی باختر باید سمت قطبنما را روی °۲۷۰ قرار داد.
کاربرد امروزی
لغتنامههایی که مشخصاً به فارسی امروز میپردازند دربارهٔ واژهٔ «باختر» چنین آوردهاند:
فرهنگ معاصر فارسی (صدری افشار و دیگران:۱۳۸۱) «باختر» را ادبی میداند و به مدخل غرب (که مفصلتر است) ارجاع میدهد.
فرهنگ روز سخن (انوری:۱۳۸۳) «باختر» را «مغرب» (که باز مدخل مفصلتری است) معنی میکند.
با توجه به این که هر دوی این فرهنگها مدخل مفصلتری تحت «مغرب» یا «غرب» دارند، به نظر میرسد که باید فرض کرد واژهٔ «باختر» به نظر این فرهنگنویسان از واژههای «غرب» و «مغرب» مهجورتر است.
کاربرد قدیمیتر
«باختر» در ادبیات فارسی به معنی شمال و شرق هم استفاده میشده است.
در لغتنامه دهخدا دو مدخل برای «باختر» وجود دارد: یکی به عنوان جهت جغرافیایی و دیگری به عنوان سرزمین باکتریا (بلخ). در مورد مدخل اول (که موضوع این صفحه است)، برای معنی شمال (برای این کلمه)، تنها به اوستا اشاره شده است (و برای آن نیز باختر را با واژهٔ اوستایی «اپاختر» - apãxtar - یعنی آنطرفتر یکی گرفته است).
در بعضی از مثالهایی که از متون قدیمی فارسی برای این کلمه آورده شده است، باختر متضاد خاور است. همچنین در جایی (به نقل از شرفنامهٔ منیری) اشاره شده است:
«تحقیق آنست که باختر مخفف با اختر است و اختر ماه و آفتاب هر دو را گویند پس باختر مشرق و مغرب را توان گفت ازین جهت متقدمین بر هر دو معنی این لفظ را استعمال کردهاند لیکن خوار به معنی خور بیشتر آمده از این جهت خاور به معنی مشرق بیشتر استفاده میشود ...»
در یکی از پاورقیهای مربوط به این کلمه نیز آمده است:
«شاید اختلافاتیکه در معنی باختر روی داده از باختریان (بلخ) باشد که مردم در همسایگی جنوب او، او را شمال و در شمال جنوب، و در مغرب مشرق و در مشرق مغرب مینامیدهاند.»
در نمونههایی از اشعار شاعران فارسیزبان (از فردوسی و ناصرخسرو گرفته تا خاقانی و نظامی و سعدی)، باختر به معنای مغرب بهکار رفته است
. البته مثالهایی نیز از کاربرد عکس آن وجود دارد (در اشعار فرخی و عنصری و سوزنی و دو بیت در بعضی از نسخ شاهنامه).
خاور
خاوَر واژهای پارسی برابر با شرق عربی است. در جغرافیا، خاور امروزه به معنی شرق، یکی از چهار جهت اصلی، است.
کاربردهای قدیمی
البته در اصل خاور در زبان پارسی بازماندهٔ واژهٔ خوربران یا «خوروران» (جای بردن خورشید، جای غروب خورشید) یعنی غرب است.
در پارسی به شرق «خوراسان» (که همین نام را روی استان خراسان گذاشتند زیرا شرق ایران بزرگ بود) و به شمال «اپاختر» (واژهٔ امروزی باختر نیز که به غرب گویند بازماندهٔ اپاختر است) گویند.
فرهنگ فارسی عمید و لغتنامه دهخدا این را تایید میکند. مثلاً در بیتی از رودکی، «مهر دیدم بامدادان چون بتافت، از خراسان سوی خاور میشتافت» یا در بیتی از خاقانی «چون پخت نان زرین اندر تنور مشرق، افتاد قرص سیمین اندر دهان خاور» به معنی اصیلش آمدهاست.
خاور در بعضی از لغتنامههای قدیمیتر، از جمله برهان قاطع و آنندراج، به هر دو معنی ذکر شده است.
جنوب
«نیمروز» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر نیمروز (ابهامزدایی) را ببینید.جنوب یا نیمروز یکی از چهار جهت اصلی است. جنوب نقطه مقابل شمال است و ۹۰ درجه با خاور و باختر اختلاف جهت دارد. بطور قراردادی در نقشهها، نقطه یا جهت پایینی نقشه را جنوب مینامند.
جهتیابی
جهتیابی، یافتن جهتهای جغرافیایی است. جهتیابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شدهباشید، با دانستن جهتهای جغرافیایی، میتوانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفادههای مسلمانان از جهتیابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگلبانان و... هم به دانستن روشهای جهتیابی نیازمندند.
هرچند امروزه با وسایلی مانند قطبنما یا سامانه موقعیتیاب جهانی (جیپیاس) میتوان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روشهای دیگر جهتیابی مفید و کاراست.
جهتهای اصلی و فرعی
اگر رو به شمال بایستیم، سمت راست مشرق (شرق، خاور)، سمت چپ مغرب (غرب، باختر) و پشت سر جنوب است. این چهار جهت را جهتهای اصلی مینامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهتهای شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص میکند.
با دانستن یکی از جهتها، بقیهٔ جهتها را میتوان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.
روشهای جهتیابی
برخی روشهای جهتیابی مخصوص روز، و برخی ویژهٔ شب اند. برخی روشها هم در همهٔ مواقع کارا هستند. توجه شود که:
بسیاری از این روشها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهتهای اصلی را به صورت تقریبی مشخص میکنند. برای جهتهای دقیق باید از قطبنما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.
آنچه گفته میشود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیقتر، بالای ۲۳٫۵ درجه (بالای مدار رأسالسرطان). در نیمکره جنوبی در برخی روشها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آنچه گفته میشود باشد.
قُطبنما وسیلهای برای تعیین جهت و جهتیابی. این وسیله با استفاده از میدان مغناطیسی زمین جهت قطب شمال را نشان میدهد که در حقیقت شمال مغناطیسی زمین است؛ که با شمال حقیقی مقداری فاصله دارد. زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی، میل مغناطیسی نامیده می شود. امروزه برای تعیین شمال حقیقی از قطبنماهای پیشرفتهتری مانند قطبنمای ژیروسکوپی استفاده میشود.
تأثیرات جاذبههای مغناطیسی موضعی (فلز و الکتریسیته)
هر گاه قطبنما در نزدیکی اشیای آهنی یا فولادی و یا منابع الکتریکی قرار گرفته باشد، عقربهاش از جهت قطب مقداری منحرف میشود، که به آن انحراف مغناطیسی میگویند. کلاً به همراه داشتن اشیایی از جنس آهن یا انواع مشابه آن می تواند باعث اختلال در حرکت عقربه شود. حتی وجود یک گیره کاغذ روی نقشه ممکن است مساله ساز شود. بنابراین، هنگام استفاده از قطبنما باید مطمئن شویم که از اشیای انحرافدهنده آن، بهطور کلی دور است. همچنین احتمال تأثیرگذاری جاذبههای مغناطیسی موجود در خاک نیز وجود دارد، که بسیار نادر است.
در جدول زیر حداقل فاصلهی وسایل مختلف از قطبنما -برای اینکه قطبنما شمال مغناطیسی را به درستی نشان دهد- آمده است:
اشیا فاصله
خطوط برق فشار قوی 55 متر
کامیون و اتومبیل 10 متر
خطوط تلفن 10 متر
ابزار الکتریکی و مکانیکی 2 متر
کلاهکها و اشیاء کوچک فلزی 2/1 متر
قطبنمای پیشرفته
قطبنماهای پیشرفته که بیشتر در صنایع مخابرات و امور نظامی به کار برده میشوند، مجهز به سلولهای شبنما هستند که حتی در تاریکی شب عمل جهتنمایی را صورت دهند. این نوع قطبنماها در دوربینهای دو چشمی نظامی، تانکها، نفربرها و حتی در ساختمان برخی خودروهای پیشرفته نیز به کار می رود. از قطب نماهای پیشرفته در اندازه گیری طول جغرافیایی و عرض جغرافیاییِ محل نیز استفاده میکنند که در نقشهخوانی، پیادهسازی عملیات نظامی، دیدهبانی در مناطق جنگی و ... نقش تعیینکننده دارند.
قطب نمای M1
ساختمان قطب نماي M1
1 – دستگيره يا شصتي : حلقه اي است كه در انتهاي قطب نما قرار دارد و براي نگهداشتن قطب نما به حالت تراز در موقع استفاده بكار مي رود.
2 – درب قطب نما : درپوشي است آلومينيومي كه در وسط آن تار موئي قرار دارد و كاربرد تارموئي مانند مگسك اسلحه است و دو سر تار موئي دو نقطه فسفري (شبنما) وجود دارد و در موقع كار شبانه از آن استفاده مي شود .در حاشيه درب قطب نما خط كشي تعبيه شده است و بر اساس مقياس 000/50 : 1 بر مبناي كيلومتر مدرج شده است.
3 – تيغه نشانه روي و عدسي چشمي : تيغه ايست كه بالاي آن شكاف كوچكي همانند شكاف درجه اسلحه است و با زاويه 45 درجه نسبت به صفحه مدرج قرار ميگيرد و در موقع گرا گرفتن با كمك تار موئي بكار مي رود. در اين حال توسط عدسي چشمي كه در وسط تيغه تعبيه شده اعداد مربوط به گراي هدف نشانه روي شده قرائت مي شود. خواباندن تيغه بر روي صفحه قطب نما سبب قفل شدن صفحه مدرج مي شود.
4 – بدنه : كليه اجزاي قطب نما در داخل بدنه كه از جنس آلومينيوم است قرار دارد. در كنار اين محفظه خط كشي تعبيه شده كه با باز شدن كامل درب قطب نما ، خط كشي قطب نما را كامل ميكند.
5 – طوقه كار در شب : طوقه متحركي است كه جداره خارجي آن دندانه دار است و تعداد 120 دندانه دارد اين دندانه ها با زائده اي در كنار قطب نما در تماس است كه به هنگام چرخش تق تق صدا ميدهد و هر تقه برابر 3 درجه است . بر روي صفحه طوقه يك خط و يك نقطه فسفري مشاهده مي شود كه در موقع كار در شب از آن استفاده ميشود.(زاويه بين خط و نقطه 45 درجه و 15 تقه است)
6 – صفحه ثابت : در زير طوقه كار درشب صفحه شيشه اي ثابتي قرار دارد كه روي آن يك خط سياه بنام شاخص تعبيه شده . اين خط درست در امتداد شكاف تيغه نشانه روي و تار موئي قرار دارد كه در موقع گرا گرفتن هر عددي زير شاخص باشد گراي آن امتداد است.
7 – صفحه مدرّج : صفحه ايست لغزنده كه عقربه مغناطيسي روي آن نقش بسته است .بر روي اين صفحه دو گونه تقسيم بندي وجود دارد.
الف : تقسيم بندي داخلي كه برحسب درجه صورت گرفته و به رنگ قرمز ميباشد كه به ازاي هر 5 درجه علامت گذاري وهر 20 درجه عددگذاري شده است.(محيط دايره به 360 قسمت مساوي تقسيم شده و زاويه بين دو شعاع دايره كه يك قسمت را فرا گرفته است ، يك درجه نام دارد).
ب : تقسيم بندي خارجي كه برحسب ميليم غربي و برنگ سياه است كه به ازاي هر 20 ميليم علامت گذاري و هر هر 200 ميليم عددگذاري شده است ولي دو صفر سمت راست آن اعداد بمنظور اختصار حذف شده است.(در اين تقسيم بندي محيط دايره به 6400 قسمت تقسيم شده كه هر قسمت آنرا يك ميليم گويند).
شمال
شُمال (شِمال هم تلفظ شده) یا آپا یا اَپاختَر، یکی از چهار جهت اصلی است.
در نقشهها جهت شمال را همیشه به سوی بالای نقشه نشان میدهند.
پیرامون واژه
شمال واژهای عربی و فارسی آن آپا یا اَپاختَر است.در زبان پارسی میانه، خشکیهای شمال غربی کره زمین را وُروبَرشت و خشکیهای شمال شرقی را وُروژَرشت مینامیدند.در بُندَهِش آمده که برای هر جهت اصلی یک سپاهبد گمارده شده و سپاهبد شمال، ستاره هفتاورنگ (محتملاً نگهبان شمال) است.
در زبان
در سند املاک از شمال قیدی ساخته میشود به صورت «شمالاً». (نمونه: این مکان شمالاً به زمین فروشنده محدود است.) به افراد و چیزهای منسوب به شمال، شمالی یا شمالیه (نمونه: بلاد شمالیه) گفته میشود. در ادبیات شمالیپیکران به معنی ستارگانی است که از شمال طلوع میکنند.به منطقه بالای مدار قطب شمال در فارسی شمالگان گفته میشود.
باختر
باختر یا غَرب یکی از چهار جهت اصلی در جغرافیا است که در نقشهها معمولاً در سمت چپ نقشه است. باختر محل فروشدن یا غروب خورشید و بنابراین جهت مخالف گردش زمین است. به هنگام ناوبری برای رفتن به سوی باختر باید سمت قطبنما را روی °۲۷۰ قرار داد.
کاربرد امروزی
لغتنامههایی که مشخصاً به فارسی امروز میپردازند دربارهٔ واژهٔ «باختر» چنین آوردهاند:
فرهنگ معاصر فارسی (صدری افشار و دیگران:۱۳۸۱) «باختر» را ادبی میداند و به مدخل غرب (که مفصلتر است) ارجاع میدهد.
فرهنگ روز سخن (انوری:۱۳۸۳) «باختر» را «مغرب» (که باز مدخل مفصلتری است) معنی میکند.
با توجه به این که هر دوی این فرهنگها مدخل مفصلتری تحت «مغرب» یا «غرب» دارند، به نظر میرسد که باید فرض کرد واژهٔ «باختر» به نظر این فرهنگنویسان از واژههای «غرب» و «مغرب» مهجورتر است.
کاربرد قدیمیتر
«باختر» در ادبیات فارسی به معنی شمال و شرق هم استفاده میشده است.
در لغتنامه دهخدا دو مدخل برای «باختر» وجود دارد: یکی به عنوان جهت جغرافیایی و دیگری به عنوان سرزمین باکتریا (بلخ). در مورد مدخل اول (که موضوع این صفحه است)، برای معنی شمال (برای این کلمه)، تنها به اوستا اشاره شده است (و برای آن نیز باختر را با واژهٔ اوستایی «اپاختر» - apãxtar - یعنی آنطرفتر یکی گرفته است).
در بعضی از مثالهایی که از متون قدیمی فارسی برای این کلمه آورده شده است، باختر متضاد خاور است. همچنین در جایی (به نقل از شرفنامهٔ منیری) اشاره شده است:
«تحقیق آنست که باختر مخفف با اختر است و اختر ماه و آفتاب هر دو را گویند پس باختر مشرق و مغرب را توان گفت ازین جهت متقدمین بر هر دو معنی این لفظ را استعمال کردهاند لیکن خوار به معنی خور بیشتر آمده از این جهت خاور به معنی مشرق بیشتر استفاده میشود ...»
در یکی از پاورقیهای مربوط به این کلمه نیز آمده است:
«شاید اختلافاتیکه در معنی باختر روی داده از باختریان (بلخ) باشد که مردم در همسایگی جنوب او، او را شمال و در شمال جنوب، و در مغرب مشرق و در مشرق مغرب مینامیدهاند.»
در نمونههایی از اشعار شاعران فارسیزبان (از فردوسی و ناصرخسرو گرفته تا خاقانی و نظامی و سعدی)، باختر به معنای مغرب بهکار رفته است
. البته مثالهایی نیز از کاربرد عکس آن وجود دارد (در اشعار فرخی و عنصری و سوزنی و دو بیت در بعضی از نسخ شاهنامه).
خاور
خاوَر واژهای پارسی برابر با شرق عربی است. در جغرافیا، خاور امروزه به معنی شرق، یکی از چهار جهت اصلی، است.
کاربردهای قدیمی
البته در اصل خاور در زبان پارسی بازماندهٔ واژهٔ خوربران یا «خوروران» (جای بردن خورشید، جای غروب خورشید) یعنی غرب است.
در پارسی به شرق «خوراسان» (که همین نام را روی استان خراسان گذاشتند زیرا شرق ایران بزرگ بود) و به شمال «اپاختر» (واژهٔ امروزی باختر نیز که به غرب گویند بازماندهٔ اپاختر است) گویند.
فرهنگ فارسی عمید و لغتنامه دهخدا این را تایید میکند. مثلاً در بیتی از رودکی، «مهر دیدم بامدادان چون بتافت، از خراسان سوی خاور میشتافت» یا در بیتی از خاقانی «چون پخت نان زرین اندر تنور مشرق، افتاد قرص سیمین اندر دهان خاور» به معنی اصیلش آمدهاست.
خاور در بعضی از لغتنامههای قدیمیتر، از جمله برهان قاطع و آنندراج، به هر دو معنی ذکر شده است.
جنوب
«نیمروز» تغییر مسیری به این صفحه است. برای کاربردهای دیگر نیمروز (ابهامزدایی) را ببینید.جنوب یا نیمروز یکی از چهار جهت اصلی است. جنوب نقطه مقابل شمال است و ۹۰ درجه با خاور و باختر اختلاف جهت دارد. بطور قراردادی در نقشهها، نقطه یا جهت پایینی نقشه را جنوب مینامند.
جهتیابی
جهتیابی، یافتن جهتهای جغرافیایی است. جهتیابی در بسیاری از موارد کاربرد دارد. برای نمونه وقتی در کوهستان، جنگل، دشت یا بیابان گم شدهباشید، با دانستن جهتهای جغرافیایی، میتوانید به مکان مورد نظرتان برسید. یکی از استفادههای مسلمانان از جهتیابی، یافتن قبله برای نماز خواندن و ذبح حیوانات است. کوهنوردان، نظامیان، جنگلبانان و... هم به دانستن روشهای جهتیابی نیازمندند.
هرچند امروزه با وسایلی مانند قطبنما یا سامانه موقعیتیاب جهانی (جیپیاس) میتوان به راحتی و با دقت بسیار زیاد جهت جغرافیایی را مشخص کرد، در نبود ابزار، دانستن روشهای دیگر جهتیابی مفید و کاراست.
جهتهای اصلی و فرعی
اگر رو به شمال بایستیم، سمت راست مشرق (شرق، خاور)، سمت چپ مغرب (غرب، باختر) و پشت سر جنوب است. این چهار جهت را جهتهای اصلی مینامند. بین هر دو جهت اصلی یک جهت فرعی وجود دارد. مثلاً نیمساز جهتهای شمال و شرق، جهت شمالِ شرقی (شمالِ شرق) را مشخص میکند.
با دانستن یکی از جهتها، بقیهٔ جهتها را میتوان به سادگی مشخص نمود. مثلاً اگر به سوی شمال ایستاده باشید، دست راست شما شرق، دست چپ شما غرب، و پشت سر شما جنوب است.
روشهای جهتیابی
برخی روشهای جهتیابی مخصوص روز، و برخی ویژهٔ شب اند. برخی روشها هم در همهٔ مواقع کارا هستند. توجه شود که:
بسیاری از این روشها کاملاً دقیق نیستند و صرفاً جهتهای اصلی را به صورت تقریبی مشخص میکنند. برای جهتهای دقیق باید از قطبنما استفاده کرد، و میل مغناطیسی و انحراف مغناطیسی آن را هم در نظر داشت.
آنچه گفته میشود اکثراً مربوط به نیمکره شمالی است؛ به طور دقیقتر، بالای ۲۳٫۵ درجه (بالای مدار رأسالسرطان). در نیمکره جنوبی در برخی روشها ممکن است جهت شمال و جنوب برعکس آنچه گفته میشود باشد.
ساعت : 7:55 pm | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی