افغانستان
افغانستان
افغانستان با نام رسمی جمهوری اسلامی افغانستان (به پشتو : د افغانستان اسلامی جمهوریت) کشوری محصور در خشکی در آسیای میانه است. این کشور حدفاصل آسیای میانه، جنوب غربی آسیا و خاورمیانه میباشد و پایتخت آن کابل است. همسایگان افغانستان، پاکستان در جنوب و شرق، ایران در غرب، تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال و چین در شمال شرقی هستند.
افغانستان ۶۵۲٬۸۶۴ کیلومتر مربع مساحت چهلو یکمین کشور وسیع دنیا است و جمعیت آن در سال ۲۰۱۳ بیش از ۳۱ میلیون نفر بوده که آن در رتبه چهلودوم پرجمعیتترین کشورهای دنیا قرار میدهد. دری و پشتو زبانهای رسمی این کشور و اسلام دین رسمی آن است. بیش از سه دهه جنگ افغانستان را به یکی از کشورهای خطرناک و فقیر دنیا تبدیل کردهاست. تولید ناخالص ملی سرانه این کشور در سال ۲۰۱۴ بر اساس ارزش اسمی دلار معاد ۶۹۵ دلار و بر اساس برابری قدرت خرید به ۱۱۷۷ دلار میرسد و در سال ۲۰۱۱ با شاخص توسعه انسانی ۰.۳۹۸ در رتبه ۱۷۲ دنیا قرار گرفتهاست.
افغانستان در دوران باستان از نقاط کانونی در راه ابریشم و مسیرهای مهاجرت انسانها بودهاست. باستانشناسان شواهدی از سکونت انسانها تا بیش از ۵۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بهدست آوردهاند. نخستین تمدنشهری ممکن است در این قلمرو در بین ۳،۰۰۰ تا ۲،۰۰۰ سال قبل از میلاد آغاز شده باشد.
این کشور در محل ژئواستراتژیکی مهمی قرارگرفته که خاور، جنوب، باختر و آسیای میانه را به هم وصل میکند. از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بودهاست. همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، ارغون شاهان، هیاطله، کابلشاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست.
تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در سده ۱۸اُم با برخاست قبایل پشتون (که در گذشته افغان نامیده میشدند)، زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی با سرپرستی میرویس هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیقتر و گسترده تر زمانی آغاز شد که احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶توسط تیمور شاه از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوریهای انگلیس و روس تبدیل شد. در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت که استقلال خود را توسط امان الله شاه اعلام نمود.
از اواخر دهه ۱۳۵۰ شورش مجاهدین افغان علیه حکومت متحد شوروی افغانستان این کشور را درگیر جنگی طولانی کرد که در طول یک دهه جان بیش از یک میلیون افغانی را گرفت. این جنگ پس از پیروزی مجاهدین بر دولت دکتر نجیب نیز میان گروههای مختلف مجاهدین ادامه یافت. طالبان در میانههای دهه ۱۳۷۰ کنترل بیشتر مناطق افغانستان را به دست گرفتند اما با حمله ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۰ حکومت را از دست دادند. در دسامبر ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل یک نیروی بینالمللی به نام آیساف را مامور کمک به حفظ امنیت و دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی کرد. افغانستان در حال حاضر در عین حال که با مقاومت مسلحانه طالبان و گروههای دیگری همچون شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار درگیر است، به کندی و با حمایت جامعه بینالمللی در حال بازسازی است.
نام
واژهٔ افغانستان از دو بخش «افغان» و «ستان» تشکیل شدهاست. افغان نامی است که معمولاً در اشاره به پشتونها استفاده میشود. این واژه به شکل ابگان در قرن سوم میلادی توسط ساسانیان و اوگانا در قرن ششم میلادی توسط ستارهشناس هندی واراهمیرا استفاده شدهاست. در نوشتههای قرن دهم میلادی به بعد به طور مکرر به واژه افغان در آثار جغرافیایی بر میخوریم.
واژهٔ افغانستان به عنوان نام این کشور در سال ۱۳۰۲ ه.ش (۱۹۲۳) و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. واژهٔ افغان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی تازه و به معنی همهٔ افراد شهروند کشور افغانستان بهکار رفت. در منابع تاریخی کهن خراسان و آریانا و آریانستان و کابلستان نیز برای سرزمینهای شرق ایران یا افغانستان امروزی بکار رفته است.
تاریخ
افغانستان، اگرچه بهعنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهنترین کشورهای جهان بهشمار میرود.
سرزمین افغانستان امروزی بدلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و در طول سده ها، قشرهای پیاپی از هویتها، فرهنگها و باورها سرزمینی را که امروزه افغانستان نامیده میشود بازشناساندهاند. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بینالنهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشتهاست و میراث فرهنگی باستانی این کشور را ترسیم میکند: از پیکرههای یونانی-بودایی گندهارا گرفته تا نگارههایِ دیواریِ مغارههای بامیان و تا نقوش تذهیب و خوشنویسی که زینتبخش بناهای دوران نخستین اسلامی هستند. از عصر پارینهسنگی و طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهکاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمین و جهانگشایان بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود.
از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بودهاست. این سرزمین همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، هیاطله، کابلشاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست. در اواسط سده هفتم (۶۴۲-۸۷۰) پس از اینکه حمله اعراب به ایران با شکست امپراتوری ساسانی کامل شد، آنها به سوی خاور ایران هجوم برده و در سال ۶۴۲ میلادی شهر هرات را تسخیر کردند. در سال ۸۷۰، کابل و تقریباً تمام مناطق افغانستان فعلی توسط اعراب فتح شدند.
با اطمینان و جرأت میتوان گفت که تاریخ کامل کشور افغانستان را نمیتوان از ذیل نام افغان و افغانستان دریافت؛ بلکه تاریخ باستانی و سدههای میانه این مملکت را باید در تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه ای و در تاریخ خراسان جستجو نمود و بدون تردید تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه ای و خراسان تاریخی از سرزمین بلخ و بامیان و سیستان و نیمروز و زابل وکابل و هرات و مرو و غور و غرجستان و از کتاب اَوِستای زردشت و شاهنامه ها و از تاریخ پیشدادیان و کَیانیان و ادبیّات دری، جدا نیست.
افغانستان مستقل
تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در ابتدای سده هجدهم میلادی با خیزش قبایل پشتون (که به عنوان اوغان یا افغان نیز شناخته میشوند) آغاز شد. زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیقتر، زمانیکه احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد که پیشرویی از افغانستان امروزی شد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوریهای انگلیس و روس تبدیل شد.
افغانستان چندی پس از استقلال، زیر سلطهٔ بریتانیا درآمد. از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۲۹۸، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امان الله خان در ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ م.) سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. در ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی بود که افغانستان دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا گرفت. واژهٔ افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۳۰۲ و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.
یک دوره کوتاهمدت که به نام دهه دموکراسی نامیده میشود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه به وجود آمد و با کودتای سال ۱۳۵۲ داوود خان به پایان رسید. داوود خان پسر کاکای (پسرعمو) محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و خودش اولین رئیس جمهور کشور گردید.
جنگ داخلی افغانستان
حزب دمکراتیک خلق افغانستان که حزبی مارکسیست و طرفدار شوروی بود در هفت ثور ۱۳۵۷ حکومت داوود خان را سرنگون کرده و جمهوری دمکراتیک افغانستان را تاسیس کرد. در پی برقراری این حکومت و به ویژه پس از مداخله نظامی شوروی در افغانستان مقاومت گروههای اسلامگرا علیه آن آغاز شد. شورشیان که به نام مجاهدین افغان شناخته میشدند، پس از بیش از یک دهه جنگ چریکی علیه نیروهای شوروی در افغانستان در هشت ثور ۱۳۷۱ کابل را به تصرف خود درآوردند.
رهبران اصلی مجاهدین افغان در توافق پیشاور برای تشکیل حکومت جدیدی به نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار که به عنوان نخستوزیر دولت تعیین شده بود، با این شیوه تقسیم قدرت مخالفت کرده و وارد جنگ علیه نیروهای شورای نظار و جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود و جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم شد. این در حالی بود که
اختلافات گروههای مختلف مجاهدین بر سر تقسیم قدرت باعث آغاز مرحله جدیدی از جنگ داخلی افغانستان بود که با جنگهای پیدرپی گروههای رقیب و بمباران شهرها و مناطق مسکونی همراه بود. در این دوران گروههای مختلف سیاسی و نظامی هر یک بخشی از کشور را در کنترل خود داشتند و شهر کابل و حومه آن بین پنج گروه مختلف مجاهدین تقسیم شده بود.
رقابت قدرتهای منطقهای نیز باعث شده بود تا جنگ گروههای افغان به یک جنگ نیابتی تبدیل شود. پاکستان که از حکومت جدید مجاهدین ناخشنود بود از حزب اسلامی حکمتیار مهمترین مخالف آنها حمایت نظامی، عملیاتی، و مالی میکرد. گلبدین حکمتیار بدون پشتیبانی لجستیکی و راکتهای ارتش پاکستان قادر نبود تا نیمی از کابل را به ویرانه تبدیل کند. عربستان سعودی و ایران نیز برای تامین هژمونی منطقهای خود از گروههای متحد خود در این نبرد پشتیبانی میکردند. ایران به حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری که از هزارههای شیعهمذهب تشکیل میشد، کمک میکرد تا قدرت نظامی و تاثیرگذاری سیاسی آنها را افزایش دهد. عربستان نیز از جریان وهابی اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری رسول سیاف پشتیبانی میکرد. اختلافات این دو گروه نیز به سرعت به یک جنگ تمام عیار و خونین تبدیل شد که گروههای دیگر مجاهدین را نیز درگیر خود کرد. ازبکستان نیز از نیروهای جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبکتبار حمایت میکرد تا این گروه بتواند بخشهای شمالی افغانستان را در کنترل خود داشته باشد.
حزب وحدت که در جریان جنگ با نیروهای سیاف در مقاطعی با نیروهای شورای نظار/جمعیت اسلامی هم درگیر شده بود در ابتدای زمستان سال ۱۳۷۱ از دولت خارج شده و با حزب اسلامی حکمتیار متحد شد. در همین زمان صبغتالله مجددی که به عنوان رئیسجمهور دولت انتقالی تعیین شده بود جای خود را به برهانالدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان داد. ربانی نخستین و تنها رئیس غیرپشتون در تاریخ سیاسی افغانستان محسوب میشود.
حکمتیار که علت اصلی مخالفت خود را حضور کمونیستهای سابق به ویژه ژنرال دوستم در دولت جدید عنوان میکرد در زمستان ۱۳۷۲ با جنبش ملی ژنرال دوستم نیز متحد شد و ائتلاف حزب وحدت/حزب اسلامی/جنبش ملی علیه نیروهای مسعود و دولت افغانستان شکل گرفت. حالا حزب اسلامی میتوانست از نیروی هوایی جنبشیها هم برای بمباران مواضع دشمن و تدارکاترسانی به نیروهای خودی استفاده کند. با این وجود در سال ۱۳۷۳ مسعود موفق شد تا تمامی مخالفان خود را از کابل بیرون براند. اما از سوی دیگر نیروهای دوستم موفق شدند تا نیروهای جمعیت اسلامی را از مزار شریف بیرون رانده و این شهر مهم شمال افغانستان را در اختیار خود بگیرند.
قندهار نیز در این دوران بین سه رهبر پشتو به نامهای گلآغا شیرزی، ملا نقیبالله و آمر لالی تقسیم شده بود که هر یک برای تحکیم موقعیت خود با یکدیگر درگیر بودند.
جنگ میان گروههای مجاهدین زمانی آغاز شد که دولت جدید افغانستان هنوز نتوانسته بود ادارات دولتی، واحدهای پلیس و نظام دادگستری خود را تشکیل دهد و در چنین وضعیتی رفتار سبعانه برخی اعضای گروههای مختلف مجاهدین باعث شده بود تا کابل به شهری بیقانون و آشوبزده تبدیل شود. با توجه به همین وضعیت آشوبناک بسیاری از رهبران مجاهدین هم در عمل کنترلی بر فرماندهان زیردست خود نداشتند و قتل، زورگیری و تجاوز جنسی به پدیدهای رایج تبدیل شده بود.
از اواخر دهه ۱۹۷۰ افغانستان جنگهای داخلی دنبالهداری را تحمل کرد که با اشغالهای دولتهای خارجی در همانند تهاجم اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۷۹ و تهاجم ایالات متحده در اکتبر ۲۰۰۱ که باعث سرنگونی دولت طالبان شد همراه بود. در دسامبر سال ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل به ایجاد نیروی بینالمللی کمک به امنیت (آیساف) برای کمک به حفظ امنیت و کمک به دولت کرزی اجازه داد. افغانستان در حال حاضر در عین حال که با شورشیان طالبان سروکار دارد، به کندی و با حمایت جامعه بینالمللی در حال بازسازی است.
سلطهٔ طالبان
مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان و عربستان سعودی سود میبرد، گرفت. طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری میکردند، به طور کامل سرکوب نماید. رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حملهٔ ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.
ورود ۲۰۰۱ ایالات متحده
از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن در اثر توافق گروههای افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شد.
جغرافیای طبیعی
افغانستان کشوری محصور در خشکی و کوهستانی است که بین جنوب آسیا و آسیای میانه در طول جغرافیایی ۶۰ تا ۷۵ درجه شرقی و عرض ۲۹ تا ۳۸ درجه شمالی قرار گرفتهاست. بلندترین نقطه کشور قله نوشاخ به ارتفاع ۷٬۴۸۵ متر از سطح دریا در شمال شرقی کشور در مرز تاجیکستان است.
افغانستان از نظر جغرافیایی به سه منطقه متمایز از یکدیگر تقسیم میشود؛ دشتهای شمالی کشور که ناحیهای عمدتاً زراعی است. فلات جنوب غربی که بیشتر چشماندازی بیابانی و نیمهخشک دارد و ارتفاعات مرکزی از جمله رشتهکوه هندوکش که این دو را از هم جدا می کند.
افغانستان آبوهوایی بری (تابستان گرم و زمستان سرد) دارد. زمستانهای ارتفاعات مرکزی و شمال شرقی افغانستان بسیار سرد و خشن است. به طوریکه میانگین دما در دی ماه به زیر -۱۵ درجه سانتیگراد میرسد. از سوی دیگر مناطق کمارتفاع جنوب غربی (حوضه سیستان)، منطقه جلالآباد در شرق و دشتهای ترکستان در کنار رود آمودریا در شمال، تابستانهایی گرم دارند و میانگین دمای آنها در تیرماه به بیش از ۳۵ درجه میرسد.
کوهستان هندوکش در شمال شرق افغانستان منطقهای فعال از نظر زمینشناختی است و بسیار زلزلهخیز است که گاهی به رانش زمین و ریزش بهمن (برفکوچ) نیز منجر میشود. در سال ۱۹۹۸ زلزلهای در این منطقه جان ۶ هزار نفر را گرفت. چهار سال بعد ۱۵۰ نفر در زلزله دیگری در هندوکش کشته شدند و در سال ۲۰۱۰ زلزله دیگری جان ۱۱ افغان را گرفته و ۲ هزار خانه را تخریب کرد. در سال ۲۰۱۴ نیز رانش زمین در بدخشان چندین هزار کشته بر جای گذاشت.
مرزها
کل: ۵۵۲۹ کیلومتر
ایران (باختر): ۹۳۶ کیلومتر
ترکمنستان (شمال): ۷۴۴ کیلومتر
ازبکستان (شمال): ۱۳۷ کیلومتر
تاجیکستان (شمال): ۱۲۰۶ کیلومتر
چین (شمال خاور): ۷۶ کیلومتر
پاکستان (جنوب): ۲٬۴۳۰ کیلومتر
منابع آبی
بیشتر رودخانههای مهم افغانستان از ارتفاعات مرکزی کشور سرچشمه گرفته و به دریاچه های کوچک داخلی ریخته یا در شنزارهای بیابانی فرو میروند. آمودریا، هلمند، کابلرود و هریرود مهمترین حوضههای آبی کشور را تشکیل میدهند.
آمودریا که ۲۵۴۰ کیلومتر طول دارد و از یخچالهای پامیر سرچشمه میگیرد و حدود ۲۴۱ هزار کیلومتر مربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند. حدود هزار کیلومتر از این رود مرز بین افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان است. آمودریا از جایی که رود کوکچه در غرب شهر فیضآباد به آن میریزد قابل کشتیرانی میشود.
حوضه آبی شمال غرب کشور وابسته به هریرود است که از دامنه غربی کوه بابا سرچشمه میگیرد. این رود در مسیری غربی به سوی هرات آمده و زمینهای بارور دره عریض هرات را آبیاری میکند و سپس به سمت شمال چرخیده و مرز ایران و افغانستان تبدیل میشود. سپس به خاک ترکمنستان وارد شده و در بیابان قراقوم ناپدید میشود.
هلمند یا هیرمند رودخانه اصلی جنوب غرب افغانستان است. شاخه اصلی هلمند هم از رشتهکوه بابا در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱۱۵۰ کیلومتر طول دارد. رودهای متعددی در طول این مسیر به هلمند میپیوندند که ارغنداب مهمترین آنهاست. هلمند ۲۵۹ هزار کیلومترمربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند و به دریاچه هامون و دیگر دریاچههای فصلی مرز ایران و افغانستان میریزد.
مهمترین حوضه آبخیز شمال شرق این کشور به رود کابل تعلق دارد که از رشتهکوه پغمان به سوی شرق میرود تا اینکه در پاکستان به رود ایندوس میپیوندد.
هامون صابری دریاچه آب شوری که فقط گاهی اوقات پرآب میشود در جنوب غرب افغانستان و ایستاده مقر دریاچه آب شور دیگری در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غزنی، دو دریاچه مهم افغانستان هستند. در کوه بابا هم پنج دریاچه کوچک وجود دارد که به دریاچههای امیر شهرت دارند و به جهت رنگهای عجیبشان شهرت دارند. رنگ آنها از سفید شیری تا سبز تیره متغیر است و این به دلیل سنگهای بستر این دریاچههاست.
منابع طبیعی
از منابع طبیعی کشور میتوان به گاز طبیعی، نفت، زغال سنگ، مس، کرومیت، طلق (نوعی کانی شفاف به رنگهای سفید و سبز و خاکستری)، سولفات باریم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک طعام و سنگهای قیمتی، اورانیوم و... اشاره کرد.
محیط زیست
قطع درختان جنگلی توسط قاچاقچیان و انتقال چوب این درختان به کشورهای همسایه و عمدتاً پاکستان باعث نابودی بیش از ۷۰ درصد جنگلهای این کشور تا سال ۲۰۰۹ شد.
شاید مهمترین مشکل زیستمحیطی افغانستان خطر نابودی جانورانی مانند پلنگ برفی، بزهای کوهی، سمور، غزال، قوچ و... باشد. این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوستشان کشته میشوند.
از شاخصترین محدودیتهای زیستمحیطی این کشور میتوان به محدویت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چرای بیش از حد دام، آلودگی هوا و آب، عدم دسترسی به آبهای آزاد و... اشاره کرد. تقریباً در افغانستان سامانهٔ دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.
جانوران
بیشتر حیوانات مربوط به منطقه زیرگرمسیری در افغانستنان زندگی میکنند. پستانداران بزرگ در گذشته بسیار فراوان بودند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده و از میان آنها ببر منقرض شدهاست. پستاندارانی چون گرگ، روباه، کفتار راهراه، شغال، آهو، و چندین گربهسان وحشی از جمله پلنگ و پلنگ برفی در افغانستان حضور دارند. چندین گونه از بز کوهی مثل مارخور (که بخاطر شاخهای درهمپیچیده و بلندش معروف است) و گوسفندهای وحشی اوریال و مارکوپولو در هندوکش و پامیر دیده میشوند و خرس قهوهای هم در مناطق کوهستانی و جنگی حضور دارد.
پرندگان شکاری مثل کرکس و عقاب و پرندگان دیگری چون بلدرچین، کبک، قرقاول، پلیکان، و درنا نیز در این کشور حضور دارند. در رودخانهها و دریاچهها و تالابهای افغانستان انواع مختلفی از ماهیهای آب شیرین زندگی می کنند اما تعداد آنها معمولاً زیاد نیست. فقط در رودخانههای بخش شمالی هندوکش است که ماهیهای قزلآلا در تعداد فراوان حضور دارند.
حکومت
نظام حکومتی
نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلامی نام دارد و از سه قوه اجرائیه، قانون گذاری و قضاییه تشکیل میشود. افغانستان یک جمهوری ریاستی است که در آن ریاست کشور و حکومت بر عهده رئیسجمهور است. حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان از سال ۲۰۱۱ است که با روشنشدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۳ افغانستان جای خود را به عبدالله عبدالله یا اشرف غنی احمدزی خواهد داد. رئیسحجمهور دو معاون دارد که معمولاً از قومیتهای مختلف متفاوت انتخاب میشوند. پس از مرگ ناگهانی محمد فهیم در اسفند ۱۳۹۲ یونس قانونی به جای او به عنوان معاون اول انتخاب شده و کریم خلیلی نیز معاون دوم رئیسجمهور از سال ۱۳۸۳ است.
شورای ملی افغانستان نهاد قانونگذاری این کشور که از دو مجلس به نامهای ولسی جرگه (مجلس سفلی) و مشرانو جرگه (مجلس علیا یا سنا) تشکیل میشود. ریاست ولسی جرگه بر عهده یونس قانونی و ریاست مشرانو جرگه بر عهده صبغتالله مجددی است.
انتخابات ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) در سطح ولسوالیها به صورت انتخابات سراسری انجام میشود. این مجلس ۲۴۹ نماینده دارد. در مشرانو جرگه ۱۰۲ نماینده عضویت دارند. یک سوم آنها توسط رئیس جمهور انتخاب میشوند. همچنین هر ولایت در مشرانو جرگه (مجلس سنای افغانستان) دو نماینده دارد که یکی توسط شوراهای ولایتی و دیگری توسط شوراهای ولسوالیها انتخاب میشوند و به دلیل تشکیل نشدن شوراهای ولسوالیها فعلاً هر دو تماینده را شوراهای ولایتی انتخاب میکنند. اختیارات مشرانو جرگه بیشتر جنبه مشورتی دارد اما در حالتهای خاصی امکان وتو قوانین ولسی جرگه نیز به آن داده شدهاست.
ستره محکمه (دیوان عالی افغانستان) عالیترین نهاد قضایی این کشور است و ریاست آن را عبدالسلام عظیمی بر عهده دارد.
ارتش
ارتش ملی افغانستان پس از فروپاشی طالبان به تدریج شروع به بازشکل گیری کرد. در سال ۱۳۸۵ نیروی هوایی این کشور رسماً آغاز به کار کرد. خدمت سربازی در افغانستان اجباری نیست.
تقسیمات کشوری
افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) و حدود چهارصد ولسوالی (شهرستان) است. هر ولایت توسط یک والی اداره میشود که رئیسجمهور وی را به این مقام منصوب میکد و هر ولسوالی به دست یک ولسوال که از سوی والی منصوب میشود. در هر ولایت یک شورای ولایتی وجود دارد که اعضای آن در انتخابات عمومی انتخاب میشوند. نقش شوراهای ولایتی مشارکت در برنامهریزیهای توسعه ولایت و نظارت و ارزیابی عملکرد نهادهای دولتی ولایت است.
بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی افغانستان شاروالها (شهردارها) نیز باید با انتخابات برای یک دوره چهارساله تعیین شوند اما به دلیل هزینههای بسیار برگزاری انتخابات این اتفاق تاکنون نیفتاده و شهرداران منتخب حکومت هستند. همچنین در هر ولسوالی نیز یک شورای ولسوالی باید وجود داشته باشد که این شوراها هم به همین دلیل هنوز تشکیل نشدهاند.
اقتصاد
افغانستان یکی از اعضای اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا، سازمان اکو و سازمان کنفرانس اسلامی میباشد. افغانستان یکی از کشورهای فقیر و با نرخ توسعه پایین یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. با سال ۲۰۰۹، نرخ مبادله تولید ناخالص داخلی در ۱۴ میلیارد دلار قرارداشت و سرانه تولید ناخالص داخلی ۱،۰۰۰ دلار میرسید. نرخ بیکاری آن ۳۵٪ و تقریباً ۳۶٪ ساکنین آن زیر خط فقر زندگی میکنند. مطابق با دادههای یواساید بیش ۴۲ درصد از جمعیت افغانستان برای کمتر از ۱ دلار در روز زندگی میکنند. اقتصاد افغانستان از حوادثی که از سال ۱۹۷۸ تاکنون جریان دارد رنج میبرد، همراه با آن چندین خشکسالی نیز به مشکلات مردم در طول سالهای ۱۹۹۸–۲۰۰۱ اضافه شدند. اگرچه بعد از جاری شدن میلیاردها دلار توسط تجارتهای بینالمللی و کمکهای کشورهای دیگر، در طول شش سال پیش، این اقتصاد کمی توانست رشد کند. حدود ۸۱ درصد مردم این کشور کشاورز هستند و بقیه شامل ۱۱ درصد در صنعت (اغلب بافندگی) و ۹ درصد در خدمات مشغول به کار هستند.
نرخ تورم در این کشور در سال ۲۰۰۵، ۱۶.۳ و در سال ۲۰۰۶ بنا بر پیش بینیها ۱۷ درصد است. بیشترین محصولات صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا(۲۵٫۴٪)، پاکستان(۲۲٪) و هند(۱۹٫۵٪) است که حجم آن ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا تخمین زده میشود. و عمدهترین شریکان صادر کننده محصولات به این کشور پاکستان(۲۳٫۷٪)، آمریکا(۱۱٫۲٪)، هند(۷،۹٪)، آلمان(۶٫۸٪)، ترکمنستان(۴٫۹٪)، روسیه(۴٫۵٪)، کنیا(۴٫۳٪) و ترکیه(۴٫۲٪) میباشند که حجم آن به بیش از ۴ میلیارد دلار میرسد. بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک جهانی است که به بالغ بر ۸ میلیارد دلار میرسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، ۸٫۹ میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.
واحد پول افغانستان، «افغانی» نام دارد که از سال ۱۳۸۰ به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به بهبودی میرود. سال مالی آن از یکم فروردین (۲۱ مارس) تا ۲۹ اسفند (۲۰ مارس) است. عمدهترین محصول صادراتی این کشور مرفین یا تریاک است. حجم تولید تریاک در افغانستان به حدی است که بنابر گزارشهای سازمانهای بینالمللی، «بخش عمده تریاک جهان» در این کشور تولید میشود.
از دیگر اقلام صادراتی این کشور میتوان به جامه پشمی بومی این کشور و فرشهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور و پلنگ و مار اشاره کرد.
معادن
افغانستان یک کشور کوهستانی با آب و هوای سرد میباشد. این کشور دارای رشتههای کوههای بلند سربه فلک کشیده زیادی میباشد. به دلیل سه دهه جنگ و خرابی، این کشور از آبادانی و پیشرفت بازماندهاست.
افغانستان دارای معادنی چون: طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه و زغال سنگ در استان بغلان که در نوع خود در جهان بی نظیر است و حدود ۱۳ نوع زغال سنگ از این معدن استخراج میشدهاست و حتی در زمان جنگ نیز به فعالیت خود ادامه میدادهاست. بعضی از تجهیزات و وسائل موجود در این معدن به حدود ۴۵ سال پیش بر میگردد که از طرف دولت اتریش به افغانستان داده شده بود.
صنایع
صنایع زیادی در افغانستان وجود ندارد. اما صنایع دستی قالیبافی، فرشهای دستی، گلیم، نمد یا نماد، و جاجیمبافی در این کشور به طور خودجوش موجود میباشد. افغانستان سالانه حدود دو و نیم میلیون متر مربع فرش صادر میکند.
راهها
افغانستان به لحاظ ارتباطی و وضعیت جادهها و بزرگراهها نسبت به گذشته پیشرفت نمودهاست. به طور کلی ۴۵ فرودگاه در این کشور وجود دارد. نام هواپیمایی بینالمللی افغانستان آریانا است. دو فرودگاه بینالمللی کابل و قندهار و میدان هوایی-نظامی بگرام از مهمترین فرودگاههای این کشور است. افغانستان به دلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد فاقد بندر و کشتیرانی است و تنها رودخانه مرزی آمودریا از این قاعده مستثنا است که آن هم به سبب عدم توجه کافی هیچ بهرهای برای این کشور ندارد. در افغانستان راه آهن وجود ندارد.
در کشور افغانستان بنا بر آمار سال ۱۳۸۳ حدود ۳۵ هزار کیلومتر جاده وجود دارد که تنها ۹ هزار کیلومتر آن آسفالت و ریگ اندازی شدهاست. ۱۲۰۰ کیلومتر تنها مسیر رودخانهای و آبی این کشور است که در محدوده آموردیا با سه کشور تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان واقع است. از بنادر نزدیک به این رودخانه میتوان به شیرخان بندر و خیرآباد اشاره کرد. نزدیکترین شهر مهم به این رودخانه مزار شریف است.
ارتباطات
رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار بود که اکنون با استفاده از تکنولوژی مدرن با سرعت زیادی در حال رشد قرار دارد و بیشتر از ۸۰ فیصد کشور زیر پوشش مخابراتی جی اس ام قرار دارد . در افغانستان بیش از ۳۰ هزار نفر صاحب تلفن هستند و جالب تر آن که ۸۰ برابر آن در این کشور صاحب تلفن همراه هستند.در این کشور بیش از 3.6 میلیون نفر کاربر اینترنت هستند.همچنان وزارت مخابرات افغانستان از دو سال بدینسو روی پروژه فایبر نوری کار میکند که با تکمیل شدن این پروژه افغانستان به خطوط جهانی فایبر نوری وصل خواهد شد. افغانستان در عرصه مخابرات پیشرفت چشم گیری نمودهاست که فعالیت ۶ شرکت مخابراتی خصوصی و دولتی این موضوع را تائید میکند.
مردمشناسی
جمعیت
در سال ۲۰۱۲ جمعیت افغانستان ۳۱ میلیون و ۱۰۸ هزار نفر برآورد شده که این رقم شامل حدود ۲٫۷ میلیون مهاجر افغانی مقیم ایران و پاکستان هم میشود. جمعیت افغانستان در سال ۱۹۷۹ سال آغاز جنگ داخلی ۱۵٫۵ میلیون نفر یعنی نصف این تعداد بود. تنها شهر میلیونی افغانستان پایتخت آن کابل است که بر اساس برآورد سال ۲۰۱۰ بیش از ۳ میلیون و ۷۱ هزار نفر جمعیت داشته است. پس از کابل هم قندهار، هرات، مزارشریف، جلالآباد، لشکرگاه، تالقان، خوست، شبرغان و غزنی به ترتیب پرجمعیتترین شهرهای افغانستان هستند. ۲۳٫۵ درصد جمعیت افغانستان در سال ۲۰۱۱ شهرنشین بودهاند و رشد شهرنشینی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ حدود ۴٫۴ درصد در سال برآورده شدهاست.
شاخصهای جمعیتی بر اساس برآورد سال ۲۰۱۴ سیا ورلد فکتبوک
وضعیت سنی (آمار تقریبی):
۰ تا ۱۴ سال: ۴۲٪
۱۵ تا ۲۴ سال: ۲۲٫۲٪
۲۵ تا ۵۴ سال: ۲۹٫۴٪
۵۵ تا ۶۴ سال: ۲٫۵٪
۶۵ به بالا: ۲٫۵٪
نرخ رشد جمعیت: ۲٫۲۹ درصد (رتبه ۳۹ دنیا)
نرخ تولد: ۳۸٫۸۴ تولد در هر هزار نفر (رتبه ۱۰ دنیا)
نرخ مرگ و میر: ۱۴٫۱۲ مرگ در هر هزار نفر (رتبه ۷ دنیا)
نرخ مهاجرت: ۱٫۸۳- در هر هزار نفر
متوسط سن مادران در اولین تولد: ۲۰٫۱ سال
نرخ مرگ و میر نوزادان (زیر یک سال): ۱۱۷ در هر هزار کودک (رتبه اول دنیا)
نرخ مرگ و میر مادران پس از زایمان: ۴۶۰ در هر صد هزار مادر (رتبه ۲۱ دنیا)
امید به زندگی:
از بدو تولد: ۵۰٫۴۹ سال
زنان: ۵۱٫۸۸ سال
مردان: ۴۹٫۱۹ سال
نرخ کلی باروری: ۵٫۴۳ فرزند برای هر زن (۲۱٫۸)
تعداد پزشک: ۰٫۱۹ پزشک برای هزار نفر جمعیت
گروههای قومی
افغنستان بطورکلی از چهار قوم بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک و دیگر اقلیت های قومی تشکیل شده است.
افغانستان کشوری کثیر المله است که قومیتهای مختلفی در آن بودوباش دارند و به زبانهای متعددی تکلم میکنند. با توجه به اینکه هیچگاه سرشماری در مورد قومیت و زبان مردم افغانستان انجام نشده آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد.
بنیاد آسیا نیز از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ نظرسنجیهایی را در مورد قومیت مردم افغانستان انجام داده که به نتایجی تقریباً مشابه با این آمار رسیدهاست. در دورههای مختلف این نظرسنجی تعداد پشتوها بین ۴۰ تا ۴۲ درصد، تاجیکها ۳۱ تا ۳۷ درصد، هزارهها ۹٫۲ تا ۱۱ درصد، ازبکها ۸ تا ۹٫۲٪، ترکمنها ۱٫۷ تا ۳٪، آیماقها، ۰٫۱ تا ۲٪، بلوچها ۰٫۵ تا ۱٪ و بقیه (پشهایها، نورستانی، عربتبار و ...) ۱٫۴ تا ۵٪ بودهاست.
مذهب
از روی دینداری، ۹۹٪ مردم افغانستان مسلمان هستند که حدود ۸۰-۸۹٪ آنان سنی، ۱۰-۱۹٪ شیعه و کمتر از ۱٪ پیرو دیگر ادیان هستند. تا دهه ۱۸۹۰، منطقه نورستان به با نام کافرستان (سرزمین کافرها) شناخته میشد. نورستانیها که ویژگیهای نژادی منحصربهفردی دارند تا آن هنگام به باورهای روحباوری، چندخدایی و شمنباوری پایبندی داشتند. پس از اشغال این منطقه توسط دولت افغانستان تمام اهالی آن به اسلام گرویدند و نام این سرزمین به نورستان تغییر پیدا کرد.
مذاهب دیگری چون هندو و سیک نیز در افغانستان پیروانی دارد. پیش از جنگهای ۳۰ سال گذشته، اقلیتی یهودی نیز در افغانستان و به ویژه شهر هرات وجود داشتند که امروزه تمامی آنان به اسرائیل رفتهاند. به طوریکه اکنون تنها یک نفر از آنها به نام زابلون سیمینتوف در کابل باقی ماندهاست. همچنین بین ۱٬۰۰۰ تا ۲٬۰۰۰ نفر از پیروان مسیحیت در این کشور زندگی میکنند.
زبانها
بر اساس قانون اساسی افغانستان، زبانهای دری (فارسی) و پشتو زبانهای رسمی دولت افغانستان میباشند و در ولایتهایی که اکثریت مردم آن گویشور یکی از زبانهای ازبکی، ترکمنی، پشهای، نورستانی، بلوچی و یا پامیری باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی میشود. زبان مادری حدود نیمی از افغانها لهجههای مختلف دری و حدود چهل درصد زبان پشتو است و دوزبانگی هم بسیار رایج است. زبان مردم لزوماً با قومیت آنها همسان نیست. برخی از پشتوها، به ویژه در شهرها به زبان دری صحبت میکنند و برخی از غیرپشتوها هم زبان پشتو را انتخاب کردهاند و دوزبانگی نیز بسیار شایع است. دری و پشتو هر دو به خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی تعلق دارند.
زبانهای هندواروپایی دیگری هم توسط گروههای کوچکتر صحبت میشوند. زبانهای نورستانی و زبانهای پشهای که از شاخه زبانهای داردی هستند و زبان بلوچی از شاخه زبانهای ایرانی غربی، از این جمله هستند. تعدادی از زبانهای شاخههای هندوآریایی و پامیری هم در جوامع منفرد واقع در درههای دورافتاده شمال شرق افغانستان صحبت میشوند. زبانهای ترکی شامل زبان ازبکی، و زبان ترکمنی -که شباهت زیادی هم به یکدیگر دارند- در مناطق شمالی افغانستان صحبت میشوند و زبان قرقیزی هم توسط گروه کوچکی در کنج شمال شرقی کشور تکلم میشود. گروه بسیار کوچی از گویشوران خانواده زبانهای دراویدی هم در افغانستان صحبت میکنند. براهوییها که در جنوبیترین قسمت کشور بودوباش دارند، گویشوران زبان براهویی هستند.
فرهنگ
موسیقی و رقص
در افغانستان، مردم تاجیک نوعی رقص گروهی بنام قرصک و مردم پشتون دارای نوعی رقص گروهی به نام اَتَن هستند. در موسیقی نیز افغانستان پیشینهٔ خوبی دارد. در گذشتهها مردم افغانستان در نشستهایی که در موعد معینی برگزار میشدهاست، گردهم میآمدند و به بحث و بررسی دربارهٔ کتب و اشعار میپرداختند و در پایان این جلسات به آوازخوانی و موسیقی میپرداختند و از اشعار بسیار شیرین و پرمعنا استفاده مینمودند.
سینما
سینما در افغانستان به دلیل سه دهه جنگ پیشرفت چندانی نداشتهاست. در دوره طالبان سینما نیز ممنوع شد. در این دوره طالبان حتی اقدام به تخریب آثار سینمایی نیز کرد، اما در این میان برخی از این آثار به ویژه آرشیو تلویزیون ملی افغانستان به وسیله افراد هنردوست از نابودی نجات یافتند و امروز در دسترس میباشند.
پس از سرنگونی طالبان، سینما به پیشرفتهایی نایل آمد و آثار خوبی هم ارائه شد. از جمله این آثار میتوان به فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» اشاره کرد. نخستین انیمیشن در تاریخ افغانستان پس از سرنگونی طالبان با نام «تهاجم» به کارگردانی «افشین دانش» برگرفته از طرح احمد فهیم کوه دامنی برای شرکت در جشنوارههای بینالمللی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد. این انیمیشن توانست توجه و دید بیشتر داوران جشنواره را به سوی خود جلب نماید.
رادیو و تلویزیون
نخستین برنامهٔ رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان امانالله شاه پخش شد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد.
در دوران طالبان تلویزیون، وسائل فیلمبرداری، ماهوارهها، سینماها، موسیقی، تئاتر و دیگر وسائل ارتباط جمعی و رسانههای صوتی و تصویری، همه و همه منع اعلام و تحریم گردیده بود.
افغانستان هماینک دارای یک سازمان رسانهای ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» میباشد. این سازمان دارای یک شبکه تلویزیونی و یک شبکه رادیویی میباشد. اگرچه رادیو تلویزیون ملی رسانهای متعلق به دولت است اما طبق قوانین جدید رسانهای نه دولتی و نه خصوصی، بلکه رسانهای مردمی است که صرفاً هزینهاش را دولت تامین میکند.
اخیراً دوباره سعی بر این است که محصولات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، بر اساس اصول، روش و پالیسی حکومت کارکرد داشته باشد. رادیو و تلویزیونهای خصوصی نیز در افغانستان وجود دارند که شامل نزدیک به ۱۰۰ شبکه رادیویی و بیش از ۳۰ شبکه تلویزیونی میشود.
رسانههای چاپی
پیشینهٔ رسانهها درافغانستان به نشر اولین روزنامه، شمسالنهار در سال ۱۲۵۲ برمیگردد. همینک چندین روزنامه در کابل و سایر ولایات افغانستان فعالیت میکنند. بیشتر روزنامههای افغانستان پس از سرنگونی طالبان روی کار آمدند.
آموزش و پرورش
در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی (دهه ۱۳۶۰) و جنگهای داخلی این کشور (دهه ۱۳۷۰)، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دورهٔ قدرت طالبان دختران خانهنشین شده و اجازهٔ تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درسهای علمی مانند کیمیا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزشهای مذهبی تاکید میشد. اکنون براورد میشود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی داشته باشند. پس از یورش آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ و فروپاشی طالبان، با روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندکاندک رو به بهبودی میرود، ولی با این وجود هنوز بیش از ۶۰٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بیبهرهاند.
اکنون ۱۳ دانشگاه و ۶ مرکز تربیت معلم، در سراسر افغانستان وجود دارد. در کنکور ورود به دانشگاه سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۸۰ هزار نفر شرکت کردهاند. براورد مسئولان این است که حدود سی هزار دانشجو به علت نبود امکانات از ورود به دانشگاه محروم شوند.
ده درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد، که از این میان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش وپرورش) است، یک درصد مربوط به نهادهای پژوهشی و یک درصد مربوط به آموزش عالی است.
رابطههای خارجی
رابطه با همسایهها
رابطه با ایران
به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، علاوه بر این ایران یکی از بزرگترین طرفهای تجاری افغانستان است. پس از سرنگونی طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشتهاست. البته این روابط تاکنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان بودهاست. ایران و افغانستان در زمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.
افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقهٔ سیستان اختلاف نظر دارند.اگرچه هردو بر توافقنامهٔ امضا شده توسط امیر عباس هویدا و محمد موسی شفیق (نخست وزیرهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آب هیرمند تاکید دارند.
رابطه با پاکستان
افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد.
روابط فرامنطقهای
حکومت کنونی افغانستان جز با اسرائیل با همهٔ کشورهای دنیا دارای روابط سیاسی است. دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملاً مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.
عضویت در سازمانهای بینالمللی
سازمان ملل متحد
اینتلست
اکو
پیماننامههای بینالمللی
پیمان منع گسترش مینهای ضد نفر
افغانستان عضویت سازمان همکاری منطقهای آسیای جنوبی (سارک) را نیز حاصل کردهاست.
مهاجرت افغانها به خارج از کشور
به دلیل جنگهای داخلی و خارجی و در پی آن ناامنی و بیکاری، چندین میلیون افغان به کشورهای دیگر از جمله ایران و پاکستان رفتهاند.
افغانستان با نام رسمی جمهوری اسلامی افغانستان (به پشتو : د افغانستان اسلامی جمهوریت) کشوری محصور در خشکی در آسیای میانه است. این کشور حدفاصل آسیای میانه، جنوب غربی آسیا و خاورمیانه میباشد و پایتخت آن کابل است. همسایگان افغانستان، پاکستان در جنوب و شرق، ایران در غرب، تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان در شمال و چین در شمال شرقی هستند.
افغانستان ۶۵۲٬۸۶۴ کیلومتر مربع مساحت چهلو یکمین کشور وسیع دنیا است و جمعیت آن در سال ۲۰۱۳ بیش از ۳۱ میلیون نفر بوده که آن در رتبه چهلودوم پرجمعیتترین کشورهای دنیا قرار میدهد. دری و پشتو زبانهای رسمی این کشور و اسلام دین رسمی آن است. بیش از سه دهه جنگ افغانستان را به یکی از کشورهای خطرناک و فقیر دنیا تبدیل کردهاست. تولید ناخالص ملی سرانه این کشور در سال ۲۰۱۴ بر اساس ارزش اسمی دلار معاد ۶۹۵ دلار و بر اساس برابری قدرت خرید به ۱۱۷۷ دلار میرسد و در سال ۲۰۱۱ با شاخص توسعه انسانی ۰.۳۹۸ در رتبه ۱۷۲ دنیا قرار گرفتهاست.
افغانستان در دوران باستان از نقاط کانونی در راه ابریشم و مسیرهای مهاجرت انسانها بودهاست. باستانشناسان شواهدی از سکونت انسانها تا بیش از ۵۰،۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بهدست آوردهاند. نخستین تمدنشهری ممکن است در این قلمرو در بین ۳،۰۰۰ تا ۲،۰۰۰ سال قبل از میلاد آغاز شده باشد.
این کشور در محل ژئواستراتژیکی مهمی قرارگرفته که خاور، جنوب، باختر و آسیای میانه را به هم وصل میکند. از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بودهاست. همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، ارغون شاهان، هیاطله، کابلشاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست.
تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در سده ۱۸اُم با برخاست قبایل پشتون (که در گذشته افغان نامیده میشدند)، زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی با سرپرستی میرویس هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیقتر و گسترده تر زمانی آغاز شد که احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶توسط تیمور شاه از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوریهای انگلیس و روس تبدیل شد. در تاریخ ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی این کشور دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا پس گرفت که استقلال خود را توسط امان الله شاه اعلام نمود.
از اواخر دهه ۱۳۵۰ شورش مجاهدین افغان علیه حکومت متحد شوروی افغانستان این کشور را درگیر جنگی طولانی کرد که در طول یک دهه جان بیش از یک میلیون افغانی را گرفت. این جنگ پس از پیروزی مجاهدین بر دولت دکتر نجیب نیز میان گروههای مختلف مجاهدین ادامه یافت. طالبان در میانههای دهه ۱۳۷۰ کنترل بیشتر مناطق افغانستان را به دست گرفتند اما با حمله ائتلاف بینالمللی به رهبری آمریکا در سال ۱۳۸۰ حکومت را از دست دادند. در دسامبر ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل یک نیروی بینالمللی به نام آیساف را مامور کمک به حفظ امنیت و دولت جدید افغانستان به ریاست حامد کرزی کرد. افغانستان در حال حاضر در عین حال که با مقاومت مسلحانه طالبان و گروههای دیگری همچون شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار درگیر است، به کندی و با حمایت جامعه بینالمللی در حال بازسازی است.
نام
واژهٔ افغانستان از دو بخش «افغان» و «ستان» تشکیل شدهاست. افغان نامی است که معمولاً در اشاره به پشتونها استفاده میشود. این واژه به شکل ابگان در قرن سوم میلادی توسط ساسانیان و اوگانا در قرن ششم میلادی توسط ستارهشناس هندی واراهمیرا استفاده شدهاست. در نوشتههای قرن دهم میلادی به بعد به طور مکرر به واژه افغان در آثار جغرافیایی بر میخوریم.
واژهٔ افغانستان به عنوان نام این کشور در سال ۱۳۰۲ ه.ش (۱۹۲۳) و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. واژهٔ افغان در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی تازه و به معنی همهٔ افراد شهروند کشور افغانستان بهکار رفت. در منابع تاریخی کهن خراسان و آریانا و آریانستان و کابلستان نیز برای سرزمینهای شرق ایران یا افغانستان امروزی بکار رفته است.
تاریخ
افغانستان، اگرچه بهعنوان یک کشور و یک ملت دارای تاریخی جدید است؛ اما، این سرزمین از لحاظ قدمت تاریخی، یکی از کهنترین کشورهای جهان بهشمار میرود.
سرزمین افغانستان امروزی بدلیل قرارگرفتن در مسیر جاده ابریشم محل پیوندگاه تمدنهای بزرگ جهان بوده و در طول سده ها، قشرهای پیاپی از هویتها، فرهنگها و باورها سرزمینی را که امروزه افغانستان نامیده میشود بازشناساندهاند. این موقعیت مهم و حساس ژئواستراتژیکی و ژئوپولیتیکی افغانستان در شکل دادن موزائیکی غنی از فرهنگها و تمدنهای بزرگ همچون ایرانی، یونانی، بینالنهرینی و هندی در این کشور نقش مهمی داشتهاست و میراث فرهنگی باستانی این کشور را ترسیم میکند: از پیکرههای یونانی-بودایی گندهارا گرفته تا نگارههایِ دیواریِ مغارههای بامیان و تا نقوش تذهیب و خوشنویسی که زینتبخش بناهای دوران نخستین اسلامی هستند. از عصر پارینهسنگی و طی دورههای تاریخی، مردم افغانستان، یا همان ایرانیان شرقی باستان، جایگاه عمدهای در معرفی و گسترش ادیان جهانی و نقش مهمی در بازرگانی و دادوستد داشته و گهکاه کانون مسلط سیاسی و فرهنگی در آسیا بودهاند. از این رو افغانستان در طول تاریخ گلوگاه یورش مهاجمین و جهانگشایان بوده که ردپای آنها هنوز در گوشه و کنار این سرزمین دیده میشود.
از روزگار باستان، این سرزمین شاهد فتوحات نظامی بسیاری از جمله توسط اسکندر مقدونی، شاهنشاهی مائوریا، مسلمان عرب، چنگیز خان و دیگران بودهاست. این سرزمین همچنین محل پاگیری امپراتوریهای متعددی از جمله دولت یونانی بلخ، شاهنشاهی کوشان، هیاطله، کابلشاهان، سامانیان، صفاریان، غزنویان، سلسله غوریان، و تیموریان و پادشاهی درانی بودهاست. در اواسط سده هفتم (۶۴۲-۸۷۰) پس از اینکه حمله اعراب به ایران با شکست امپراتوری ساسانی کامل شد، آنها به سوی خاور ایران هجوم برده و در سال ۶۴۲ میلادی شهر هرات را تسخیر کردند. در سال ۸۷۰، کابل و تقریباً تمام مناطق افغانستان فعلی توسط اعراب فتح شدند.
با اطمینان و جرأت میتوان گفت که تاریخ کامل کشور افغانستان را نمیتوان از ذیل نام افغان و افغانستان دریافت؛ بلکه تاریخ باستانی و سدههای میانه این مملکت را باید در تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه ای و در تاریخ خراسان جستجو نمود و بدون تردید تاریخ ایران اوستایی و شاهنامه ای و خراسان تاریخی از سرزمین بلخ و بامیان و سیستان و نیمروز و زابل وکابل و هرات و مرو و غور و غرجستان و از کتاب اَوِستای زردشت و شاهنامه ها و از تاریخ پیشدادیان و کَیانیان و ادبیّات دری، جدا نیست.
افغانستان مستقل
تاریخ سیاسی افغانستان مدرن در ابتدای سده هجدهم میلادی با خیزش قبایل پشتون (که به عنوان اوغان یا افغان نیز شناخته میشوند) آغاز شد. زمانی که در سال ۱۷۰۹ میلادی سلسله هوتکی حکومت خود را در قندهار ایجاد کردند، و به صورت دقیقتر، زمانیکه احمد شاه درانی امپراتوری درانی را در سال ۱۷۴۷ ایجاد کرد که پیشرویی از افغانستان امروزی شد. پایتخت آن در سال ۱۷۷۶ از قندهار به کابل منتقل شد و بخشی از قلمرو آن به امپراتوریهای همسایه در سال ۱۸۹۳ واگذار شد. در اواخر سده ۱۹، افغانستان به یک دولت حائل در "بازی بزرگ" بین امپراتوریهای انگلیس و روس تبدیل شد.
افغانستان چندی پس از استقلال، زیر سلطهٔ بریتانیا درآمد. از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۲۹۸، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امان الله خان در ۱۲۹۸ (۱۹۱۹ م.) سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. در ۱۹ اوت ۱۹۱۹، پس از جنگ سوم افغان و انگلیس و امضای معاهده راولپندی بود که افغانستان دوباره کنترل امور خارجه خود را از بریتانیا گرفت. واژهٔ افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۳۰۲ و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۳۰۲ آغاز تاریخ مستقل افغانستان است.
یک دوره کوتاهمدت که به نام دهه دموکراسی نامیده میشود در این کشور در ده سال پایانی دوره پادشاهی محمد ظاهرشاه به وجود آمد و با کودتای سال ۱۳۵۲ داوود خان به پایان رسید. داوود خان پسر کاکای (پسرعمو) محمد ظاهرشاه آخرین پادشاه افغانستان بود و خودش اولین رئیس جمهور کشور گردید.
جنگ داخلی افغانستان
حزب دمکراتیک خلق افغانستان که حزبی مارکسیست و طرفدار شوروی بود در هفت ثور ۱۳۵۷ حکومت داوود خان را سرنگون کرده و جمهوری دمکراتیک افغانستان را تاسیس کرد. در پی برقراری این حکومت و به ویژه پس از مداخله نظامی شوروی در افغانستان مقاومت گروههای اسلامگرا علیه آن آغاز شد. شورشیان که به نام مجاهدین افغان شناخته میشدند، پس از بیش از یک دهه جنگ چریکی علیه نیروهای شوروی در افغانستان در هشت ثور ۱۳۷۱ کابل را به تصرف خود درآوردند.
رهبران اصلی مجاهدین افغان در توافق پیشاور برای تشکیل حکومت جدیدی به نام دولت اسلامی افغانستان به توافق رسیدند اما گلبدین حکمتیار که به عنوان نخستوزیر دولت تعیین شده بود، با این شیوه تقسیم قدرت مخالفت کرده و وارد جنگ علیه نیروهای شورای نظار و جمعیت اسلامی افغانستان به رهبری برهانالدین ربانی و احمدشاه مسعود و جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم شد. این در حالی بود که
اختلافات گروههای مختلف مجاهدین بر سر تقسیم قدرت باعث آغاز مرحله جدیدی از جنگ داخلی افغانستان بود که با جنگهای پیدرپی گروههای رقیب و بمباران شهرها و مناطق مسکونی همراه بود. در این دوران گروههای مختلف سیاسی و نظامی هر یک بخشی از کشور را در کنترل خود داشتند و شهر کابل و حومه آن بین پنج گروه مختلف مجاهدین تقسیم شده بود.
رقابت قدرتهای منطقهای نیز باعث شده بود تا جنگ گروههای افغان به یک جنگ نیابتی تبدیل شود. پاکستان که از حکومت جدید مجاهدین ناخشنود بود از حزب اسلامی حکمتیار مهمترین مخالف آنها حمایت نظامی، عملیاتی، و مالی میکرد. گلبدین حکمتیار بدون پشتیبانی لجستیکی و راکتهای ارتش پاکستان قادر نبود تا نیمی از کابل را به ویرانه تبدیل کند. عربستان سعودی و ایران نیز برای تامین هژمونی منطقهای خود از گروههای متحد خود در این نبرد پشتیبانی میکردند. ایران به حزب وحدت به رهبری عبدالعلی مزاری که از هزارههای شیعهمذهب تشکیل میشد، کمک میکرد تا قدرت نظامی و تاثیرگذاری سیاسی آنها را افزایش دهد. عربستان نیز از جریان وهابی اتحاد اسلامی افغانستان به رهبری رسول سیاف پشتیبانی میکرد. اختلافات این دو گروه نیز به سرعت به یک جنگ تمام عیار و خونین تبدیل شد که گروههای دیگر مجاهدین را نیز درگیر خود کرد. ازبکستان نیز از نیروهای جنبش ملی اسلامی افغانستان به رهبری عبدالرشید دوستم ازبکتبار حمایت میکرد تا این گروه بتواند بخشهای شمالی افغانستان را در کنترل خود داشته باشد.
حزب وحدت که در جریان جنگ با نیروهای سیاف در مقاطعی با نیروهای شورای نظار/جمعیت اسلامی هم درگیر شده بود در ابتدای زمستان سال ۱۳۷۱ از دولت خارج شده و با حزب اسلامی حکمتیار متحد شد. در همین زمان صبغتالله مجددی که به عنوان رئیسجمهور دولت انتقالی تعیین شده بود جای خود را به برهانالدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان داد. ربانی نخستین و تنها رئیس غیرپشتون در تاریخ سیاسی افغانستان محسوب میشود.
حکمتیار که علت اصلی مخالفت خود را حضور کمونیستهای سابق به ویژه ژنرال دوستم در دولت جدید عنوان میکرد در زمستان ۱۳۷۲ با جنبش ملی ژنرال دوستم نیز متحد شد و ائتلاف حزب وحدت/حزب اسلامی/جنبش ملی علیه نیروهای مسعود و دولت افغانستان شکل گرفت. حالا حزب اسلامی میتوانست از نیروی هوایی جنبشیها هم برای بمباران مواضع دشمن و تدارکاترسانی به نیروهای خودی استفاده کند. با این وجود در سال ۱۳۷۳ مسعود موفق شد تا تمامی مخالفان خود را از کابل بیرون براند. اما از سوی دیگر نیروهای دوستم موفق شدند تا نیروهای جمعیت اسلامی را از مزار شریف بیرون رانده و این شهر مهم شمال افغانستان را در اختیار خود بگیرند.
قندهار نیز در این دوران بین سه رهبر پشتو به نامهای گلآغا شیرزی، ملا نقیبالله و آمر لالی تقسیم شده بود که هر یک برای تحکیم موقعیت خود با یکدیگر درگیر بودند.
جنگ میان گروههای مجاهدین زمانی آغاز شد که دولت جدید افغانستان هنوز نتوانسته بود ادارات دولتی، واحدهای پلیس و نظام دادگستری خود را تشکیل دهد و در چنین وضعیتی رفتار سبعانه برخی اعضای گروههای مختلف مجاهدین باعث شده بود تا کابل به شهری بیقانون و آشوبزده تبدیل شود. با توجه به همین وضعیت آشوبناک بسیاری از رهبران مجاهدین هم در عمل کنترلی بر فرماندهان زیردست خود نداشتند و قتل، زورگیری و تجاوز جنسی به پدیدهای رایج تبدیل شده بود.
از اواخر دهه ۱۹۷۰ افغانستان جنگهای داخلی دنبالهداری را تحمل کرد که با اشغالهای دولتهای خارجی در همانند تهاجم اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۷۹ و تهاجم ایالات متحده در اکتبر ۲۰۰۱ که باعث سرنگونی دولت طالبان شد همراه بود. در دسامبر سال ۲۰۰۱، شورای امنیت سازمان ملل به ایجاد نیروی بینالمللی کمک به امنیت (آیساف) برای کمک به حفظ امنیت و کمک به دولت کرزی اجازه داد. افغانستان در حال حاضر در عین حال که با شورشیان طالبان سروکار دارد، به کندی و با حمایت جامعه بینالمللی در حال بازسازی است.
سلطهٔ طالبان
مجاهدین موفق به تشکیل دولت ملی نشدند و جای آنها را طالبان که از حمایت مادی و معنوی پاکستان و عربستان سعودی سود میبرد، گرفت. طالبان نیز نتوانست بقایای مجاهدین را که علیه آنها پایداری میکردند، به طور کامل سرکوب نماید. رژیم طالبان در سال ۱۳۸۰ با حملهٔ ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده آمریکا از هم پاشید.
ورود ۲۰۰۱ ایالات متحده
از سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱ میلادی) پس از کنفرانس بن در اثر توافق گروههای افغان دولت موقت به رهبری حامد کرزی روی کار آمد. دولت جدید در پاییز ۱۳۸۳ (۷ دسامبر ۲۰۰۴) به ریاست جمهوری حامد کرزی شکل گرفت و در پاییز ۱۳۸۴ (۱۹ دسامبر ۲۰۰۵ میلادی) نیز انتخابات مجلس قانونگذاری برگزار شد.
جغرافیای طبیعی
افغانستان کشوری محصور در خشکی و کوهستانی است که بین جنوب آسیا و آسیای میانه در طول جغرافیایی ۶۰ تا ۷۵ درجه شرقی و عرض ۲۹ تا ۳۸ درجه شمالی قرار گرفتهاست. بلندترین نقطه کشور قله نوشاخ به ارتفاع ۷٬۴۸۵ متر از سطح دریا در شمال شرقی کشور در مرز تاجیکستان است.
افغانستان از نظر جغرافیایی به سه منطقه متمایز از یکدیگر تقسیم میشود؛ دشتهای شمالی کشور که ناحیهای عمدتاً زراعی است. فلات جنوب غربی که بیشتر چشماندازی بیابانی و نیمهخشک دارد و ارتفاعات مرکزی از جمله رشتهکوه هندوکش که این دو را از هم جدا می کند.
افغانستان آبوهوایی بری (تابستان گرم و زمستان سرد) دارد. زمستانهای ارتفاعات مرکزی و شمال شرقی افغانستان بسیار سرد و خشن است. به طوریکه میانگین دما در دی ماه به زیر -۱۵ درجه سانتیگراد میرسد. از سوی دیگر مناطق کمارتفاع جنوب غربی (حوضه سیستان)، منطقه جلالآباد در شرق و دشتهای ترکستان در کنار رود آمودریا در شمال، تابستانهایی گرم دارند و میانگین دمای آنها در تیرماه به بیش از ۳۵ درجه میرسد.
کوهستان هندوکش در شمال شرق افغانستان منطقهای فعال از نظر زمینشناختی است و بسیار زلزلهخیز است که گاهی به رانش زمین و ریزش بهمن (برفکوچ) نیز منجر میشود. در سال ۱۹۹۸ زلزلهای در این منطقه جان ۶ هزار نفر را گرفت. چهار سال بعد ۱۵۰ نفر در زلزله دیگری در هندوکش کشته شدند و در سال ۲۰۱۰ زلزله دیگری جان ۱۱ افغان را گرفته و ۲ هزار خانه را تخریب کرد. در سال ۲۰۱۴ نیز رانش زمین در بدخشان چندین هزار کشته بر جای گذاشت.
مرزها
کل: ۵۵۲۹ کیلومتر
ایران (باختر): ۹۳۶ کیلومتر
ترکمنستان (شمال): ۷۴۴ کیلومتر
ازبکستان (شمال): ۱۳۷ کیلومتر
تاجیکستان (شمال): ۱۲۰۶ کیلومتر
چین (شمال خاور): ۷۶ کیلومتر
پاکستان (جنوب): ۲٬۴۳۰ کیلومتر
منابع آبی
بیشتر رودخانههای مهم افغانستان از ارتفاعات مرکزی کشور سرچشمه گرفته و به دریاچه های کوچک داخلی ریخته یا در شنزارهای بیابانی فرو میروند. آمودریا، هلمند، کابلرود و هریرود مهمترین حوضههای آبی کشور را تشکیل میدهند.
آمودریا که ۲۵۴۰ کیلومتر طول دارد و از یخچالهای پامیر سرچشمه میگیرد و حدود ۲۴۱ هزار کیلومتر مربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند. حدود هزار کیلومتر از این رود مرز بین افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان است. آمودریا از جایی که رود کوکچه در غرب شهر فیضآباد به آن میریزد قابل کشتیرانی میشود.
حوضه آبی شمال غرب کشور وابسته به هریرود است که از دامنه غربی کوه بابا سرچشمه میگیرد. این رود در مسیری غربی به سوی هرات آمده و زمینهای بارور دره عریض هرات را آبیاری میکند و سپس به سمت شمال چرخیده و مرز ایران و افغانستان تبدیل میشود. سپس به خاک ترکمنستان وارد شده و در بیابان قراقوم ناپدید میشود.
هلمند یا هیرمند رودخانه اصلی جنوب غرب افغانستان است. شاخه اصلی هلمند هم از رشتهکوه بابا در غرب کابل سرچشمه گرفته و ۱۱۵۰ کیلومتر طول دارد. رودهای متعددی در طول این مسیر به هلمند میپیوندند که ارغنداب مهمترین آنهاست. هلمند ۲۵۹ هزار کیلومترمربع از خاک افغانستان را آبیاری میکند و به دریاچه هامون و دیگر دریاچههای فصلی مرز ایران و افغانستان میریزد.
مهمترین حوضه آبخیز شمال شرق این کشور به رود کابل تعلق دارد که از رشتهکوه پغمان به سوی شرق میرود تا اینکه در پاکستان به رود ایندوس میپیوندد.
هامون صابری دریاچه آب شوری که فقط گاهی اوقات پرآب میشود در جنوب غرب افغانستان و ایستاده مقر دریاچه آب شور دیگری در ۱۰۰ کیلومتری جنوب غزنی، دو دریاچه مهم افغانستان هستند. در کوه بابا هم پنج دریاچه کوچک وجود دارد که به دریاچههای امیر شهرت دارند و به جهت رنگهای عجیبشان شهرت دارند. رنگ آنها از سفید شیری تا سبز تیره متغیر است و این به دلیل سنگهای بستر این دریاچههاست.
منابع طبیعی
از منابع طبیعی کشور میتوان به گاز طبیعی، نفت، زغال سنگ، مس، کرومیت، طلق (نوعی کانی شفاف به رنگهای سفید و سبز و خاکستری)، سولفات باریم، گوگرد، سرب، روی، آهن، نمک طعام و سنگهای قیمتی، اورانیوم و... اشاره کرد.
محیط زیست
قطع درختان جنگلی توسط قاچاقچیان و انتقال چوب این درختان به کشورهای همسایه و عمدتاً پاکستان باعث نابودی بیش از ۷۰ درصد جنگلهای این کشور تا سال ۲۰۰۹ شد.
شاید مهمترین مشکل زیستمحیطی افغانستان خطر نابودی جانورانی مانند پلنگ برفی، بزهای کوهی، سمور، غزال، قوچ و... باشد. این حیوانات بیشتر برای استفاده از پوستشان کشته میشوند.
از شاخصترین محدودیتهای زیستمحیطی این کشور میتوان به محدویت در دسترسی به منابع آب (مصرف کشاورزی و آشامیدنی)، چرای بیش از حد دام، آلودگی هوا و آب، عدم دسترسی به آبهای آزاد و... اشاره کرد. تقریباً در افغانستان سامانهٔ دفع زباله به روش مدرن وجود ندارد.
جانوران
بیشتر حیوانات مربوط به منطقه زیرگرمسیری در افغانستنان زندگی میکنند. پستانداران بزرگ در گذشته بسیار فراوان بودند اما اکنون تعداد آنها بسیار کم شده و از میان آنها ببر منقرض شدهاست. پستاندارانی چون گرگ، روباه، کفتار راهراه، شغال، آهو، و چندین گربهسان وحشی از جمله پلنگ و پلنگ برفی در افغانستان حضور دارند. چندین گونه از بز کوهی مثل مارخور (که بخاطر شاخهای درهمپیچیده و بلندش معروف است) و گوسفندهای وحشی اوریال و مارکوپولو در هندوکش و پامیر دیده میشوند و خرس قهوهای هم در مناطق کوهستانی و جنگی حضور دارد.
پرندگان شکاری مثل کرکس و عقاب و پرندگان دیگری چون بلدرچین، کبک، قرقاول، پلیکان، و درنا نیز در این کشور حضور دارند. در رودخانهها و دریاچهها و تالابهای افغانستان انواع مختلفی از ماهیهای آب شیرین زندگی می کنند اما تعداد آنها معمولاً زیاد نیست. فقط در رودخانههای بخش شمالی هندوکش است که ماهیهای قزلآلا در تعداد فراوان حضور دارند.
حکومت
نظام حکومتی
نظام حکومتی افغانستان جمهوری اسلامی نام دارد و از سه قوه اجرائیه، قانون گذاری و قضاییه تشکیل میشود. افغانستان یک جمهوری ریاستی است که در آن ریاست کشور و حکومت بر عهده رئیسجمهور است. حامد کرزی رئیسجمهور افغانستان از سال ۲۰۱۱ است که با روشنشدن نتایج انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۳ افغانستان جای خود را به عبدالله عبدالله یا اشرف غنی احمدزی خواهد داد. رئیسحجمهور دو معاون دارد که معمولاً از قومیتهای مختلف متفاوت انتخاب میشوند. پس از مرگ ناگهانی محمد فهیم در اسفند ۱۳۹۲ یونس قانونی به جای او به عنوان معاون اول انتخاب شده و کریم خلیلی نیز معاون دوم رئیسجمهور از سال ۱۳۸۳ است.
شورای ملی افغانستان نهاد قانونگذاری این کشور که از دو مجلس به نامهای ولسی جرگه (مجلس سفلی) و مشرانو جرگه (مجلس علیا یا سنا) تشکیل میشود. ریاست ولسی جرگه بر عهده یونس قانونی و ریاست مشرانو جرگه بر عهده صبغتالله مجددی است.
انتخابات ولسی جرگه (مجلس نمایندگان) در سطح ولسوالیها به صورت انتخابات سراسری انجام میشود. این مجلس ۲۴۹ نماینده دارد. در مشرانو جرگه ۱۰۲ نماینده عضویت دارند. یک سوم آنها توسط رئیس جمهور انتخاب میشوند. همچنین هر ولایت در مشرانو جرگه (مجلس سنای افغانستان) دو نماینده دارد که یکی توسط شوراهای ولایتی و دیگری توسط شوراهای ولسوالیها انتخاب میشوند و به دلیل تشکیل نشدن شوراهای ولسوالیها فعلاً هر دو تماینده را شوراهای ولایتی انتخاب میکنند. اختیارات مشرانو جرگه بیشتر جنبه مشورتی دارد اما در حالتهای خاصی امکان وتو قوانین ولسی جرگه نیز به آن داده شدهاست.
ستره محکمه (دیوان عالی افغانستان) عالیترین نهاد قضایی این کشور است و ریاست آن را عبدالسلام عظیمی بر عهده دارد.
ارتش
ارتش ملی افغانستان پس از فروپاشی طالبان به تدریج شروع به بازشکل گیری کرد. در سال ۱۳۸۵ نیروی هوایی این کشور رسماً آغاز به کار کرد. خدمت سربازی در افغانستان اجباری نیست.
تقسیمات کشوری
افغانستان دارای ۳۴ ولایت (استان) و حدود چهارصد ولسوالی (شهرستان) است. هر ولایت توسط یک والی اداره میشود که رئیسجمهور وی را به این مقام منصوب میکد و هر ولسوالی به دست یک ولسوال که از سوی والی منصوب میشود. در هر ولایت یک شورای ولایتی وجود دارد که اعضای آن در انتخابات عمومی انتخاب میشوند. نقش شوراهای ولایتی مشارکت در برنامهریزیهای توسعه ولایت و نظارت و ارزیابی عملکرد نهادهای دولتی ولایت است.
بر اساس اصل ۱۴۰ قانون اساسی افغانستان شاروالها (شهردارها) نیز باید با انتخابات برای یک دوره چهارساله تعیین شوند اما به دلیل هزینههای بسیار برگزاری انتخابات این اتفاق تاکنون نیفتاده و شهرداران منتخب حکومت هستند. همچنین در هر ولسوالی نیز یک شورای ولسوالی باید وجود داشته باشد که این شوراها هم به همین دلیل هنوز تشکیل نشدهاند.
اقتصاد
افغانستان یکی از اعضای اتحادیه همکاریهای منطقهای جنوب آسیا، سازمان اکو و سازمان کنفرانس اسلامی میباشد. افغانستان یکی از کشورهای فقیر و با نرخ توسعه پایین یکی از فقیرترین کشورهای جهان است. با سال ۲۰۰۹، نرخ مبادله تولید ناخالص داخلی در ۱۴ میلیارد دلار قرارداشت و سرانه تولید ناخالص داخلی ۱،۰۰۰ دلار میرسید. نرخ بیکاری آن ۳۵٪ و تقریباً ۳۶٪ ساکنین آن زیر خط فقر زندگی میکنند. مطابق با دادههای یواساید بیش ۴۲ درصد از جمعیت افغانستان برای کمتر از ۱ دلار در روز زندگی میکنند. اقتصاد افغانستان از حوادثی که از سال ۱۹۷۸ تاکنون جریان دارد رنج میبرد، همراه با آن چندین خشکسالی نیز به مشکلات مردم در طول سالهای ۱۹۹۸–۲۰۰۱ اضافه شدند. اگرچه بعد از جاری شدن میلیاردها دلار توسط تجارتهای بینالمللی و کمکهای کشورهای دیگر، در طول شش سال پیش، این اقتصاد کمی توانست رشد کند. حدود ۸۱ درصد مردم این کشور کشاورز هستند و بقیه شامل ۱۱ درصد در صنعت (اغلب بافندگی) و ۹ درصد در خدمات مشغول به کار هستند.
نرخ تورم در این کشور در سال ۲۰۰۵، ۱۶.۳ و در سال ۲۰۰۶ بنا بر پیش بینیها ۱۷ درصد است. بیشترین محصولات صادراتی این کشور به سه کشور آمریکا(۲۵٫۴٪)، پاکستان(۲۲٪) و هند(۱۹٫۵٪) است که حجم آن ۵۰۰ میلیون دلار آمریکا تخمین زده میشود. و عمدهترین شریکان صادر کننده محصولات به این کشور پاکستان(۲۳٫۷٪)، آمریکا(۱۱٫۲٪)، هند(۷،۹٪)، آلمان(۶٫۸٪)، ترکمنستان(۴٫۹٪)، روسیه(۴٫۵٪)، کنیا(۴٫۳٪) و ترکیه(۴٫۲٪) میباشند که حجم آن به بیش از ۴ میلیارد دلار میرسد. بیشترین بدهی این کشور به کشور روسیه و نیز بانک جهانی است که به بالغ بر ۸ میلیارد دلار میرسد. پس از سقوط طالبان بیش از ۶۰ کشور جهان قول کمک به این کشور را دادند که به فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹، ۸٫۹ میلیارد دلار به این کشور کمک بلاعوض کنند.
واحد پول افغانستان، «افغانی» نام دارد که از سال ۱۳۸۰ به بعد ارزش آن نسبت به دلار رو به بهبودی میرود. سال مالی آن از یکم فروردین (۲۱ مارس) تا ۲۹ اسفند (۲۰ مارس) است. عمدهترین محصول صادراتی این کشور مرفین یا تریاک است. حجم تولید تریاک در افغانستان به حدی است که بنابر گزارشهای سازمانهای بینالمللی، «بخش عمده تریاک جهان» در این کشور تولید میشود.
از دیگر اقلام صادراتی این کشور میتوان به جامه پشمی بومی این کشور و فرشهای دستباف و پوست گاو و گوسفند و سمور و پلنگ و مار اشاره کرد.
معادن
افغانستان یک کشور کوهستانی با آب و هوای سرد میباشد. این کشور دارای رشتههای کوههای بلند سربه فلک کشیده زیادی میباشد. به دلیل سه دهه جنگ و خرابی، این کشور از آبادانی و پیشرفت بازماندهاست.
افغانستان دارای معادنی چون: طلا، لاجورد، زمرد، فیروزه و زغال سنگ در استان بغلان که در نوع خود در جهان بی نظیر است و حدود ۱۳ نوع زغال سنگ از این معدن استخراج میشدهاست و حتی در زمان جنگ نیز به فعالیت خود ادامه میدادهاست. بعضی از تجهیزات و وسائل موجود در این معدن به حدود ۴۵ سال پیش بر میگردد که از طرف دولت اتریش به افغانستان داده شده بود.
صنایع
صنایع زیادی در افغانستان وجود ندارد. اما صنایع دستی قالیبافی، فرشهای دستی، گلیم، نمد یا نماد، و جاجیمبافی در این کشور به طور خودجوش موجود میباشد. افغانستان سالانه حدود دو و نیم میلیون متر مربع فرش صادر میکند.
راهها
افغانستان به لحاظ ارتباطی و وضعیت جادهها و بزرگراهها نسبت به گذشته پیشرفت نمودهاست. به طور کلی ۴۵ فرودگاه در این کشور وجود دارد. نام هواپیمایی بینالمللی افغانستان آریانا است. دو فرودگاه بینالمللی کابل و قندهار و میدان هوایی-نظامی بگرام از مهمترین فرودگاههای این کشور است. افغانستان به دلیل عدم دسترسی به آبهای آزاد فاقد بندر و کشتیرانی است و تنها رودخانه مرزی آمودریا از این قاعده مستثنا است که آن هم به سبب عدم توجه کافی هیچ بهرهای برای این کشور ندارد. در افغانستان راه آهن وجود ندارد.
در کشور افغانستان بنا بر آمار سال ۱۳۸۳ حدود ۳۵ هزار کیلومتر جاده وجود دارد که تنها ۹ هزار کیلومتر آن آسفالت و ریگ اندازی شدهاست. ۱۲۰۰ کیلومتر تنها مسیر رودخانهای و آبی این کشور است که در محدوده آموردیا با سه کشور تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان واقع است. از بنادر نزدیک به این رودخانه میتوان به شیرخان بندر و خیرآباد اشاره کرد. نزدیکترین شهر مهم به این رودخانه مزار شریف است.
ارتباطات
رشد و توسعه نظام ارتباطی افغانستان به دلیل کوهستانی بودن این کشور بسیار بود که اکنون با استفاده از تکنولوژی مدرن با سرعت زیادی در حال رشد قرار دارد و بیشتر از ۸۰ فیصد کشور زیر پوشش مخابراتی جی اس ام قرار دارد . در افغانستان بیش از ۳۰ هزار نفر صاحب تلفن هستند و جالب تر آن که ۸۰ برابر آن در این کشور صاحب تلفن همراه هستند.در این کشور بیش از 3.6 میلیون نفر کاربر اینترنت هستند.همچنان وزارت مخابرات افغانستان از دو سال بدینسو روی پروژه فایبر نوری کار میکند که با تکمیل شدن این پروژه افغانستان به خطوط جهانی فایبر نوری وصل خواهد شد. افغانستان در عرصه مخابرات پیشرفت چشم گیری نمودهاست که فعالیت ۶ شرکت مخابراتی خصوصی و دولتی این موضوع را تائید میکند.
مردمشناسی
جمعیت
در سال ۲۰۱۲ جمعیت افغانستان ۳۱ میلیون و ۱۰۸ هزار نفر برآورد شده که این رقم شامل حدود ۲٫۷ میلیون مهاجر افغانی مقیم ایران و پاکستان هم میشود. جمعیت افغانستان در سال ۱۹۷۹ سال آغاز جنگ داخلی ۱۵٫۵ میلیون نفر یعنی نصف این تعداد بود. تنها شهر میلیونی افغانستان پایتخت آن کابل است که بر اساس برآورد سال ۲۰۱۰ بیش از ۳ میلیون و ۷۱ هزار نفر جمعیت داشته است. پس از کابل هم قندهار، هرات، مزارشریف، جلالآباد، لشکرگاه، تالقان، خوست، شبرغان و غزنی به ترتیب پرجمعیتترین شهرهای افغانستان هستند. ۲۳٫۵ درصد جمعیت افغانستان در سال ۲۰۱۱ شهرنشین بودهاند و رشد شهرنشینی بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ حدود ۴٫۴ درصد در سال برآورده شدهاست.
شاخصهای جمعیتی بر اساس برآورد سال ۲۰۱۴ سیا ورلد فکتبوک
وضعیت سنی (آمار تقریبی):
۰ تا ۱۴ سال: ۴۲٪
۱۵ تا ۲۴ سال: ۲۲٫۲٪
۲۵ تا ۵۴ سال: ۲۹٫۴٪
۵۵ تا ۶۴ سال: ۲٫۵٪
۶۵ به بالا: ۲٫۵٪
نرخ رشد جمعیت: ۲٫۲۹ درصد (رتبه ۳۹ دنیا)
نرخ تولد: ۳۸٫۸۴ تولد در هر هزار نفر (رتبه ۱۰ دنیا)
نرخ مرگ و میر: ۱۴٫۱۲ مرگ در هر هزار نفر (رتبه ۷ دنیا)
نرخ مهاجرت: ۱٫۸۳- در هر هزار نفر
متوسط سن مادران در اولین تولد: ۲۰٫۱ سال
نرخ مرگ و میر نوزادان (زیر یک سال): ۱۱۷ در هر هزار کودک (رتبه اول دنیا)
نرخ مرگ و میر مادران پس از زایمان: ۴۶۰ در هر صد هزار مادر (رتبه ۲۱ دنیا)
امید به زندگی:
از بدو تولد: ۵۰٫۴۹ سال
زنان: ۵۱٫۸۸ سال
مردان: ۴۹٫۱۹ سال
نرخ کلی باروری: ۵٫۴۳ فرزند برای هر زن (۲۱٫۸)
تعداد پزشک: ۰٫۱۹ پزشک برای هزار نفر جمعیت
گروههای قومی
افغنستان بطورکلی از چهار قوم بزرگ پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک و دیگر اقلیت های قومی تشکیل شده است.
افغانستان کشوری کثیر المله است که قومیتهای مختلفی در آن بودوباش دارند و به زبانهای متعددی تکلم میکنند. با توجه به اینکه هیچگاه سرشماری در مورد قومیت و زبان مردم افغانستان انجام نشده آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد.
بنیاد آسیا نیز از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ نظرسنجیهایی را در مورد قومیت مردم افغانستان انجام داده که به نتایجی تقریباً مشابه با این آمار رسیدهاست. در دورههای مختلف این نظرسنجی تعداد پشتوها بین ۴۰ تا ۴۲ درصد، تاجیکها ۳۱ تا ۳۷ درصد، هزارهها ۹٫۲ تا ۱۱ درصد، ازبکها ۸ تا ۹٫۲٪، ترکمنها ۱٫۷ تا ۳٪، آیماقها، ۰٫۱ تا ۲٪، بلوچها ۰٫۵ تا ۱٪ و بقیه (پشهایها، نورستانی، عربتبار و ...) ۱٫۴ تا ۵٪ بودهاست.
مذهب
از روی دینداری، ۹۹٪ مردم افغانستان مسلمان هستند که حدود ۸۰-۸۹٪ آنان سنی، ۱۰-۱۹٪ شیعه و کمتر از ۱٪ پیرو دیگر ادیان هستند. تا دهه ۱۸۹۰، منطقه نورستان به با نام کافرستان (سرزمین کافرها) شناخته میشد. نورستانیها که ویژگیهای نژادی منحصربهفردی دارند تا آن هنگام به باورهای روحباوری، چندخدایی و شمنباوری پایبندی داشتند. پس از اشغال این منطقه توسط دولت افغانستان تمام اهالی آن به اسلام گرویدند و نام این سرزمین به نورستان تغییر پیدا کرد.
مذاهب دیگری چون هندو و سیک نیز در افغانستان پیروانی دارد. پیش از جنگهای ۳۰ سال گذشته، اقلیتی یهودی نیز در افغانستان و به ویژه شهر هرات وجود داشتند که امروزه تمامی آنان به اسرائیل رفتهاند. به طوریکه اکنون تنها یک نفر از آنها به نام زابلون سیمینتوف در کابل باقی ماندهاست. همچنین بین ۱٬۰۰۰ تا ۲٬۰۰۰ نفر از پیروان مسیحیت در این کشور زندگی میکنند.
زبانها
بر اساس قانون اساسی افغانستان، زبانهای دری (فارسی) و پشتو زبانهای رسمی دولت افغانستان میباشند و در ولایتهایی که اکثریت مردم آن گویشور یکی از زبانهای ازبکی، ترکمنی، پشهای، نورستانی، بلوچی و یا پامیری باشند، آن زبان به عنوان زبان رسمی سوم تلقی میشود. زبان مادری حدود نیمی از افغانها لهجههای مختلف دری و حدود چهل درصد زبان پشتو است و دوزبانگی هم بسیار رایج است. زبان مردم لزوماً با قومیت آنها همسان نیست. برخی از پشتوها، به ویژه در شهرها به زبان دری صحبت میکنند و برخی از غیرپشتوها هم زبان پشتو را انتخاب کردهاند و دوزبانگی نیز بسیار شایع است. دری و پشتو هر دو به خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی تعلق دارند.
زبانهای هندواروپایی دیگری هم توسط گروههای کوچکتر صحبت میشوند. زبانهای نورستانی و زبانهای پشهای که از شاخه زبانهای داردی هستند و زبان بلوچی از شاخه زبانهای ایرانی غربی، از این جمله هستند. تعدادی از زبانهای شاخههای هندوآریایی و پامیری هم در جوامع منفرد واقع در درههای دورافتاده شمال شرق افغانستان صحبت میشوند. زبانهای ترکی شامل زبان ازبکی، و زبان ترکمنی -که شباهت زیادی هم به یکدیگر دارند- در مناطق شمالی افغانستان صحبت میشوند و زبان قرقیزی هم توسط گروه کوچکی در کنج شمال شرقی کشور تکلم میشود. گروه بسیار کوچی از گویشوران خانواده زبانهای دراویدی هم در افغانستان صحبت میکنند. براهوییها که در جنوبیترین قسمت کشور بودوباش دارند، گویشوران زبان براهویی هستند.
فرهنگ
موسیقی و رقص
در افغانستان، مردم تاجیک نوعی رقص گروهی بنام قرصک و مردم پشتون دارای نوعی رقص گروهی به نام اَتَن هستند. در موسیقی نیز افغانستان پیشینهٔ خوبی دارد. در گذشتهها مردم افغانستان در نشستهایی که در موعد معینی برگزار میشدهاست، گردهم میآمدند و به بحث و بررسی دربارهٔ کتب و اشعار میپرداختند و در پایان این جلسات به آوازخوانی و موسیقی میپرداختند و از اشعار بسیار شیرین و پرمعنا استفاده مینمودند.
سینما
سینما در افغانستان به دلیل سه دهه جنگ پیشرفت چندانی نداشتهاست. در دوره طالبان سینما نیز ممنوع شد. در این دوره طالبان حتی اقدام به تخریب آثار سینمایی نیز کرد، اما در این میان برخی از این آثار به ویژه آرشیو تلویزیون ملی افغانستان به وسیله افراد هنردوست از نابودی نجات یافتند و امروز در دسترس میباشند.
پس از سرنگونی طالبان، سینما به پیشرفتهایی نایل آمد و آثار خوبی هم ارائه شد. از جمله این آثار میتوان به فیلم «اسامه» ساخته «صدیق برمک» اشاره کرد. نخستین انیمیشن در تاریخ افغانستان پس از سرنگونی طالبان با نام «تهاجم» به کارگردانی «افشین دانش» برگرفته از طرح احمد فهیم کوه دامنی برای شرکت در جشنوارههای بینالمللی در سال ۱۳۸۲ ساخته شد. این انیمیشن توانست توجه و دید بیشتر داوران جشنواره را به سوی خود جلب نماید.
رادیو و تلویزیون
نخستین برنامهٔ رادیویی افغانستان توسط رادیو کابل در سال ۱۳۰۷ در زمان امانالله شاه پخش شد. تلویزیون اما در پایان حکومت سردار داوود در سال ۱۳۵۷ به میان آمد.
در دوران طالبان تلویزیون، وسائل فیلمبرداری، ماهوارهها، سینماها، موسیقی، تئاتر و دیگر وسائل ارتباط جمعی و رسانههای صوتی و تصویری، همه و همه منع اعلام و تحریم گردیده بود.
افغانستان هماینک دارای یک سازمان رسانهای ملی به نام «رادیو تلویزیون ملی افغانستان» میباشد. این سازمان دارای یک شبکه تلویزیونی و یک شبکه رادیویی میباشد. اگرچه رادیو تلویزیون ملی رسانهای متعلق به دولت است اما طبق قوانین جدید رسانهای نه دولتی و نه خصوصی، بلکه رسانهای مردمی است که صرفاً هزینهاش را دولت تامین میکند.
اخیراً دوباره سعی بر این است که محصولات رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، بر اساس اصول، روش و پالیسی حکومت کارکرد داشته باشد. رادیو و تلویزیونهای خصوصی نیز در افغانستان وجود دارند که شامل نزدیک به ۱۰۰ شبکه رادیویی و بیش از ۳۰ شبکه تلویزیونی میشود.
رسانههای چاپی
پیشینهٔ رسانهها درافغانستان به نشر اولین روزنامه، شمسالنهار در سال ۱۲۵۲ برمیگردد. همینک چندین روزنامه در کابل و سایر ولایات افغانستان فعالیت میکنند. بیشتر روزنامههای افغانستان پس از سرنگونی طالبان روی کار آمدند.
آموزش و پرورش
در هنگام اشغال افغانستان توسط شوروی (دهه ۱۳۶۰) و جنگهای داخلی این کشور (دهه ۱۳۷۰)، شالوده آموزش و پرورش افغانستان از هم پاشید. در دورهٔ قدرت طالبان دختران خانهنشین شده و اجازهٔ تحصیل از آنها گرفته شد. در این دوره، به جای درسهای علمی مانند کیمیا و فیزیک در مدارس، بیشتر بر آموزشهای مذهبی تاکید میشد. اکنون براورد میشود کمتر از نیمی از مدارس افغانستان دسترسی به آب آشامیدنی داشته باشند. پس از یورش آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ و فروپاشی طالبان، با روی کار آمدن دولت انتقالی وضعیت تحصیل اندکاندک رو به بهبودی میرود، ولی با این وجود هنوز بیش از ۶۰٪ مردم افغانستان از سواد خواندن و نوشتن بیبهرهاند.
اکنون ۱۳ دانشگاه و ۶ مرکز تربیت معلم، در سراسر افغانستان وجود دارد. در کنکور ورود به دانشگاه سال ۱۳۸۵ خورشیدی، ۸۰ هزار نفر شرکت کردهاند. براورد مسئولان این است که حدود سی هزار دانشجو به علت نبود امکانات از ورود به دانشگاه محروم شوند.
ده درصد بودجه سالانه افغانستان به امور آموزشی اختصاص دارد، که از این میان هفت درصد آن مربوط به وزارت معارف (آموزش وپرورش) است، یک درصد مربوط به نهادهای پژوهشی و یک درصد مربوط به آموزش عالی است.
رابطههای خارجی
رابطه با همسایهها
رابطه با ایران
به سبب ارتباطات ریشه دار فرهنگی، ایران نقش مهمی در سیاست خارجی افغانستان دارد، علاوه بر این ایران یکی از بزرگترین طرفهای تجاری افغانستان است. پس از سرنگونی طالبان و روی کار آمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان روابط تجاری افغانستان و ایران افزایش چشمگیری داشتهاست. البته این روابط تاکنون بیشتر صادرات ایران به افغانستان بودهاست. ایران و افغانستان در زمینه مبارزه با مواد مخدر و بازسازی شبکه حمل و نقل افغانستان همکاری دارند.
افغانستان و ایران در سالهای اخیر که مشکل کمبود باران وجود دارد بر سر تقسیم آب رودخانه هیرمند در منطقهٔ سیستان اختلاف نظر دارند.اگرچه هردو بر توافقنامهٔ امضا شده توسط امیر عباس هویدا و محمد موسی شفیق (نخست وزیرهای وقت هر دو کشور) در مورد تقسیم حق آب هیرمند تاکید دارند.
رابطه با پاکستان
افغانستان از دیرباز با پاکستان بر سر خط دیورند مشکل مرزی دارد.
روابط فرامنطقهای
حکومت کنونی افغانستان جز با اسرائیل با همهٔ کشورهای دنیا دارای روابط سیاسی است. دولت افغانستان اعلام داشته که در صورت تشکیل کشور کاملاً مستقل فلسطین روابط کامل خود را با اسرائیل برقرار خواهد کرد.
عضویت در سازمانهای بینالمللی
سازمان ملل متحد
اینتلست
اکو
پیماننامههای بینالمللی
پیمان منع گسترش مینهای ضد نفر
افغانستان عضویت سازمان همکاری منطقهای آسیای جنوبی (سارک) را نیز حاصل کردهاست.
مهاجرت افغانها به خارج از کشور
به دلیل جنگهای داخلی و خارجی و در پی آن ناامنی و بیکاری، چندین میلیون افغان به کشورهای دیگر از جمله ایران و پاکستان رفتهاند.
روشهای جهتیابی در روز
جهتیابی به کمک موقعیت خورشید در آسمان
۱- خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع میکند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب میکند.
این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، ولی در زمانهای دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد.
در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالیتر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبیتر از شرق و غرب میباشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود ۲۳٫۵ درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آنجا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.
۲- در نیمکرهٔ شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهٔ اجسام رو به شمال میافتد.
ظهر شرعی یا ظهر نجومی، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان میرسد. در این زمان، سایهٔ شاخص به حداقل خود در روز میرسد، و پس از آن دوباره افزایش مییابد؛ همان زمان اذان ظهر.
برای دانستن زمان ظهر شرعی میتوان به روزنامهها مراجعه کرد یا منتظر صدای اذان ظهر شد. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.
۳- حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم میتواند روشی برای یافتن جهتهای جغرافیایی باشد.
جهتیابی با سایهٔ چوب(شاخص)
شاخص، چوب یا میلهای صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شدهاست.
روش اول: نوک(انتهای) سایهٔ شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامتگذاری میکنیم. مدتی (مثلاً ده-بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر میکنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابهجا شود. حال محل جدید سایهٔ شاخص (که تغییر مکان دادهاست) را علامتگذاری مینماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق-غرب را مشخص میکند. نقطهٔ علامتگذاری اول سمت غرب، و نقطهٔ دوم سمت شرق را نشان میدهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپمان را روی نقطهٔ اول و پای راستمان را روی نقطهٔ دوم بگذاریم، روبرویمان شمال را نشان میدهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.
از آنجا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهٔ خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیمکره شمالی سایهها ساعتگرد میچرخند.
هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته میشود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از ۶۰ درجه) استفاده از آن توصیه نمیشود.
در شبهای مهتابی هم از این روش میتوان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.
روش دوم(دقیقتر): محل سایهٔ شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری میکنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامتگذاری شده میکشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق میرود کوتاهتر میشود، در ظهر به کوتاهترین اندازهاش میرسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر میگردد. هر گاه بعد از ظهر سایهٔ شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهٔ شاخص هماندازهٔ پیش از ظهرش شد) آنجا را به عنوان نقطهٔ دوم علامتگذاری میکنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهٔ پیشین سمت غرب را نشان میدهد.
در واقع هر دو نقطه سایهٔ همفاصله از شاخص، امتداد شرق-غرب را مشخص میکنند.
با اینکه روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیقتر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.
برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را میکشید دقیقاً به محل علامتگذاری شده برسد. نیمدایرهای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.
وقتی سایهٔ شاخص به حداقل اندازهٔ خود میرسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان میدهد (بالای ۲۳٫۵ درجه).
جهتیابی با ساعت عقربهدار
ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربهای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه میداریم که عقربهٔ ساعتشمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِ زاویهای که عقربهٔ ساعتشمار با عدد ۱۲ ساعت میسازد (زاویهٔ کوچکتر، نه بزرگتر)، جهت جنوب را نشان میدهد. یعنی مثلاً اگر چوبکبریتی را [به طور افقی] در نیمهٔ راه میان عقربهٔ ساعتشمار و عدد ۱۲ ساعت قرار دهید، به طور شمالی-جنوبی قرار گرفتهاست.
نکات
این که گفته شد عقربهٔ کوچک ساعت به سمت خورشید اشاره کند، یعنی اینکه اگر شاخصی [مثلاً چوبکبریت] ای که در مرکز ساعت قرار دهیم، سایهاش موازی با عقربهٔ ساعتشمار و در جهت مقابل آن باشد. یا اینکه سایهٔ عقربهٔ ساعتشمار درست در زیر خود عقربه قرار گیرد. یا مثلاً اگر چوبی ده-پانزده سانتیمتری را در زمین بهطور عمودی قرار دهیم، ساعت روی زمین به شکلی قرار گرفته باشد که عقربهٔ ساعتشمارش موازی با سایهٔ چوب باشد.
دلیل اینکه زاویه بین عقربهٔ ساعتشمار و ۱۲ را نصف میکنیم این است که: وقتی خوشید یک بار دور زمین میچرخد، ساعت ما دو دور میچرخد(دو تا ۱۲ ساعت). یعنی گرچه روز ۲۴ ساعت است (و یک دور کامل را در ۲۴ ساعت طی میکند)، ساعتهای ما یک دور کامل را در ۱۲ ساعت طی مینماید. اگر ساعت ۲۴ ساعتهای میداشتید، که دور آن به ۲۴ قسمت مساوی تقسیم شده بود، هر گاه عقربهٔ ساعتشمار را رو به خورشید میگرفتید عدد ۱۲ ساعت همیشه جهت جنوب را نشان میداد.
این روش وقتی سمت صحیح را نشان میدهد، که ساعت مورد نظر درست تنظیم شده باشد. یعنی اگر در بهار و تابستان ساعتها را نسبت به ساعت استاندارد یکساعت جلو میبرند، ما باید آن را تصحیح کنیم(ابتدا ساعتمان را یک ساعت عقب ببریم سپس روش را اِعمال کنیم؛ یا نیمساز عقربهٔ ساعتشمار را [به جای ۱۲] با ۱ حساب کنید). همچنین در همهٔ سطح یک کشور معمولاً ساعت یکسانی وجود دارد، که مثلاً در ایران حدود یک ساعت متغیر است (ایران تقریباً بین دو نصفالنهار قرار دارد؛ لذا ظهر شرعی در شرق و غرب ایران حدوداً یک ساعت فاصله دارد.) ساعت صحیح هر مکان همان ساعتی است که هنگام ظهر شرعی در آن در طول سال، اطراف ساعت ۱۲ ظهر است. در واقع برای تعیین دقیق جهتهای جغرافیایی ساعت باید طوری تنظیم باشد که هنگام ظهر شرعی ساعت ۱۲ را نشان دهد.
روش ساعت مچی تا ۲۴ درجه امکان خطا دارد. برای دقت بیشتر باید از آن در عرض جغرافیایی بین ۴۰ و ۶۰ درجه [شمالی یا جنوبی] استفاده شود؛ هر چند در عرض جغرافیایی ۲۳٫۵ تا ۶۶٫۵ درجه [شمالی یا جنوبی] نتیجهاش قابل قبول است.(البته در نیمکردهٔ جنوبی جهت شمال و جنوب برعکس است.) در واقع هر چه به استوا نزدیکتر شویم، از دقت این روش کاسته میشود. ضمناً هر چه زمان به کار بردن این روش به ظهر شرعی نزدیکتر باشد، نتیجهٔ آن دقیقتر خواهد بود.
اگر مطمئن نیستید کدام طرف شمال است و کدام طرف جنوب، به یاد بیاورید که خورشید از شرق بر میخیزد، در غرب مینشیند، و در ظهر سمت جنوب است.
توجه کنید که اگر این روش را در هنگام ظهر شرعی (یعنی ساعت ۱۲) اجرا کنیم، جهت عقربه ساعتشمار خود به سوی جنوب است. یعنی مانند همان روش «جهتیابی با سمت خورشید»، که گفتیم خورشید در ظهر شرعی به سمت جنوب است.
اگر از ساعت دیجیتال استفاده میکنید، میتوانید ساعت عقربهداری را روی یک کاغذ یا روی زمین بکشید (دور دایرهای از ۱ تا ۱۲ بنویسید، و عقربهٔ ساعتشمار را هم بکشید)، و سپس از روش بالا استفاده کنید.
حتی وقتی هوا آفتابی نیست و خورشید به راحتی دیده نمیشود هم گاه سایهٔ خوشید را میتوان دید. اگر یک چوبکبریت را عمود نگه دارید، سایهٔ آن برعکس جهت خورشید میافتد.
روشهای جهتیابی در شب
جهتیابی با ستارهٔ قطبی
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبی در آسمان میچرخند، در نیمکرهٔ شمالی زمین ستارهٔ قطبی با تقریب بسیار خوبی (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان میدهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.
برای یافتن ستارهٔ قطبی روشهای مختلفی وجود دارد:
به وسیلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را میدهند، و سه ستارهٔ دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهای که لبهٔ بیرونی ملاقه را تشکیل میدهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پیالهٔ ملاقه؛ محلی که آب از آنجا میریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی میرسیم.
به وسیلهٔ مجموعه ستارههای «ذاتالکرسی»: صورت فلکی ذاتالکرسی شامل پنج ستارهاست که به شکل W یا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاویهٔ وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستارههای اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهٔ قطبی میرسیم.
نکات
صورتهای فلکی ذاتالکرسی و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبی تقریباً روبهروی یکدیگر، و دور ستاره قطبی خلاف جهت عقربههای ساعت میچرخند. اگر یکی از آنها پشت کوه پنهان بود، با دیگری میتوان ستارهٔ قطبی را یافت. فاصلهٔ هر کدام از این دو صورت فلکی تا ستارهٔ قطبی تقریباً برابر است.
اگر برای یافتن ستارهها در آسمان از نقشه ستارهیاب (افلاکنما) استفاده میکنید، بهخاطر داشته باشید که ستارهیابها موقعیت ستارهها را در زمان، تاریخ و موقعیت جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) خاصی نشان میدهند.
هر چه از استوا به سوی قطب شمال برویم، ستارهٔ قطبی در آسمان بالاتر (در ارتفاع بیشتر) دیده میشود. یعنی ستارهٔ قطبی در استوا (عرض جغرافیایی صفر درجه) تقریباً در افق دیده میشود، و در قطب شمال(عرض جغرافیایی ۹۰ درجه) تقریباً بالای سر (سرسو، سمتالرّأس، رأسالقدم) دیده میشود. بالاتر از عرض جغرافیایی ۷۰ درجه شمالی عملاً نمیتوان با ستارهٔ قطبی شمال را پیدا کرد.
جهتیابی با هلال ماه
اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمیتوانید ستارهها را ببینید، میتوانید از ماه برای جهتیابی استفاده کنید.
ماه به شکل هلال باریکی تولد مییابد، و در نیمههای ماه قمری به قرص کامل تبدیل میشود، و سپس در جهت مقابل هلالی میشود. در نیمهٔ اول ماههای قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان میدهد. در نیمهٔ دوم ماههای قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.
اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهٔ اول ماه قمری شکل p و در نیمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.
کره ماه در نیمهٔ اول ماههای قمری پیش از غروب آفتاب طلوع میکند، و در نیمهٔ دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمهشب طلوع مینماید.
پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیمکرهٔ شمالی زمین] نشان میدهد.
این روش جهتیابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راهنمایی تقریبی را فراهم میسازد. در زمان قرص کامل نمیتوان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، میتوان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتیابی کرد.
روشهای دیگر جهتیابی در شب
حرکت ظاهری ماه در آسمان از شرق به غرب است.
خوشه پروین: دستهای (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در یک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروین میگویند. این ستارگان مانند خورشید از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولی در همه حال دُمِ آنها به طرف مشرق است.
ستارگان بادبادکی: حدود هفت -هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک یا علامت سوال میباشند. این ستارگان نیز از شرق به غرب حرکت میکنند، و در همه حال دنباله بادبادکی آنها بهطرف جنوب است.
کهکشان راه شیری تودهٔ عظیمی از انبوه ستارگان است که تقریباً از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافتهاست. در شمال شرقی این راه باریک است، و هر چه به سمت جنوب غربی میرود، پهنتر میشود. هر چه به آخر شب نزدیکتر میشویم، قسمت پهن راه شیری به طرف مغرب منحرف میشود.
روشهای جهتیابی، قابل استفاده در روز و شب
جهتیابی با قبله
اگر جهت قبله و میزان انحراف آن از جنوب (یا دیگر جهتهای اصلی) را بدانیم، میتوانیم شمال را تشخیص دهیم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمایل شویم (یعنی حدوداً جنوب غربی)، به طرف قبله ایستادهایم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانیم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عکس عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف جنوب ایستادهایم، و اگر ۱۴۳ درجه (۳۷-۱۸۰) در جهت عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف شمال ایستادهایم.
قبله را از راههای مختلفی میتوان یافت:
قبلهنما: دقیقترین روش تعیین قبله، بهوسیلهٔ قبلهنماست، که آن هم با یک قطبنما انجام میگیرد؛ و اگر ما قطبنما داشته باشیم، با آن قطب را مشخص میکنیم!
محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبلهاست. در نمازخانهها هم معمولاً جهت قبله مشخص شدهاست.
قبرستان: مرده را در قبر روی دست راست، به سمت قبله میخوابانند. پس اگر شما طوری ایستاده باشید که نوشتههای سنگ قبر را به درستی میخوانید، سمت چپتان قبلهاست.
دستشویی: از آنجا که قضای حاجت رو به قبله نباید باشد، معمولاً توالتها را عمود بر قبله میسازند.
جهتیابی با قطبنمای دستساز
اگر قطبنمایی به همراه نداشتید، ولی اتفاقاً یک سوزن یا میخ کوچک در جیبتان یافتید، این روش کمککار شما در ساخت یک قطبنما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرایط واقعی کم است، ولی انجام آن کاری سرگرمکنندهاست.
با مالش دادن یک سوزن فقط در یک جهت به آهنربا -یا حتی احتمالاً چاقوی خودتان-، یا مالیدن آن فقط در یک جهت به پارچهٔ ابریشمی یا پنبهای، سوزنْ مغناطیسی یا قطبی میشود؛ مانند سوزن قطبنما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بیرون، سوزن به اندازهٔ کافی خاصیت آهنربایی پیدا میکند. همچنین مالش سر سوزن از پایین به بالا بر پارچهٔ ابریشمی باعث میشود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتی میتوانید آنرا در یک جهت میان موهای سر خود بکشید. توجه کنید که همیشه فقط در یک جهت مالش دهید.
حال اگر آنرا روی یک چوبپنبه یا پوشال کوچک قرار دهید(سوزن را به چوبپنبه چسب بزنید، یا درون آن فرو کنید؛ یا در دو طرف سوزن چوبپنبههایی کوچک فرو کنید)، و روی آب (آب راکد یا ظرفی پر از آب) شناور نمایید، مانند یک قطبنما عمل میکند، و سر سوزن رو به شمال میچرخد. برای اینکه سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنید، این نکته را در نظر بگیرید که -در نیمکرهٔ شمالی زمین- آن سمت قطبنما که تقریباً رو به خورشید و ماه است، سمت جنوب است، زیرا آنها در قسمت جنوبی آسمان قرار دارند. همچنین میتوانید سوزن را با یک آهنربا امتحان کنید، و سپس سمت شمال را با علامتی روی آن مشخص نمایید.
روش دیگر ساخت آهنربا این است که یک میله یا سوزن آهنی یا فولادی را در جهت میدان مغناطیسی زمین تراز کنیم، و سپس آنرا حرارت داده یا بر آن ضربه وارد کنیم. حال اگر این آهنربا را روی سطحی با اصطکاک کم قرار دهیم (روی یک تکه چوب کوچک در آب شناور سازید، یا مثلاً سوزن را با یک ریسمان غیرفلزی آویزان(معلق) نمایید) قطبنمای ما کار میکند؛ یعنی میله آنقدر میچرخد تا در راستای میدان مغناطیسی زمین (شمالی-جنوبی) قرار گیرد.
مغناطیسی کردن سوزن با باتری: اگر سیمی را دور سوزن بپیچانید و برای چند دقیقه سر سیم را به ته باتری وصل کنید، سوزن مغناطیسی میشود.
به دلیل کشش سطحی آب، میتوان سوزن را به تنهایی روی سطح آن شناور کرد. مثلاً میتوان سوزن را روی کاغذی گذاشت، و کاغذ را روی آب گذاشت. اگر کاغذ روی آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روی آب باقی میماند. اگر سوزن را با گریس یا روغنی غیرقابلحل در آب چرب کنید (مثلاً با مالش سوزن به موهای خود سوزن را چرب نمایید)، کار آسانتر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب میشود که سوزن روی سطح آب شناور بماند.
جهتیابی به کمک موقعیت خورشید در آسمان
۱- خورشید صبح تقریباً از سمت شرق طلوع میکند، و شب تقریباً در سمت غرب غروب میکند.
این مطلب فقط در اول بهار و پاییز صحیح است؛ یعنی در اولین روز بهار و پاییز خورشید دقیقاً از شرق طلوع و در غرب غروب میکند، ولی در زمانهای دیگر، محل طلوع و غروب خورشید نسبت به مشرق و مغرب مقداری انحراف دارد.
در تابستان طلوع و غروب خورشید شمالیتر از شرق و غرب است، و در زمستان جنوبیتر از شرق و غرب میباشد. در اول تابستان و زمستان، محل طلوع و غروب خورشید حداقل حدود ۲۳٫۵ درجه با محل دقیق شرق و غرب فاصله دارد، که این خطا به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. در واقع از آنجا که موقعیت دقیق خورشید با توجه به فصل و عرض جغرافیایی متغیر است، این روش نسبتاً غیردقیق است.
۲- در نیمکرهٔ شمالی زمین، در زمان ظهر شرعی خورشید همیشه دقیقاً در جهت جنوب است و سایهٔ اجسام رو به شمال میافتد.
ظهر شرعی یا ظهر نجومی، دقیقاً هنگامی است که خورشید به بالاترین نقطه خود در آسمان میرسد. در این زمان، سایهٔ شاخص به حداقل خود در روز میرسد، و پس از آن دوباره افزایش مییابد؛ همان زمان اذان ظهر.
برای دانستن زمان ظهر شرعی میتوان به روزنامهها مراجعه کرد یا منتظر صدای اذان ظهر شد. ظهر شرعی حدوداً نیمه بین طلوع آفتاب و غروب آفتاب است.
۳- حرکت خورشید از شرق به غرب است؛ و این هم میتواند روشی برای یافتن جهتهای جغرافیایی باشد.
جهتیابی با سایهٔ چوب(شاخص)
شاخص، چوب یا میلهای صاف و راست است (مثلاً شاخه نسبتاً صافی از یک درخت به طول مثلاً یک متر) که به طور عمودی در زمینی مسطح و هموار و افقی(تراز و میزان) فرو شدهاست.
روش اول: نوک(انتهای) سایهٔ شاخص روی زمین را [مثلاً با یک سنگ] علامتگذاری میکنیم. مدتی (مثلاً ده-بیست دقیقه بعد، یا بیشتر) صبر میکنیم تا نوک سایه چند سانتیمتر جابهجا شود. حال محل جدید سایهٔ شاخص (که تغییر مکان دادهاست) را علامتگذاری مینماییم. حال اگر این دو نقطه را با خطی به هم وصل کنیم، جهت شرق-غرب را مشخص میکند. نقطهٔ علامتگذاری اول سمت غرب، و نقطهٔ دوم سمت شرق را نشان میدهد. یعنی اگر طوری بایستیم که پای چپمان را روی نقطهٔ اول و پای راستمان را روی نقطهٔ دوم بگذاریم، روبرویمان شمال را نشان میدهد، و رو به خورشید (پشت سرمان) جنوب است.
از آنجا که جهت ظاهری حرکت خورشید در آسمان از شرق به غرب است، جهت حرکت سایهٔ خورشید بر روی زمین از غرب به شرق خواهد بود. یعنی در نیمکره شمالی سایهها ساعتگرد میچرخند.
هر چه از استوا دورتر بشویم، از دقت پاسخ در این روش کاسته میشود. یعنی در مناطق قطبی (عرض جغرافیایی بالاتر از ۶۰ درجه) استفاده از آن توصیه نمیشود.
در شبهای مهتابی هم از این روش میتوان استفاده کرد: به جای خورشید از ماه استفاده کنید.
روش دوم(دقیقتر): محل سایهٔ شاخص را زمانی پیش از ظهر علامت گذاری میکنیم. دایره یا کمانی به مرکز محل شاخص و به شعاع محل علامتگذاری شده میکشیم. سایه به تدریج که به سمت شرق میرود کوتاهتر میشود، در ظهر به کوتاهترین اندازهاش میرسد، و بعداز ظهر به تدریج بلندتر میگردد. هر گاه بعد از ظهر سایهٔ شاخص از روی کمان گذشت (یعنی سایهٔ شاخص هماندازهٔ پیش از ظهرش شد) آنجا را به عنوان نقطهٔ دوم علامتگذاری میکنیم. مانند روش پیشین، این نقطه سمت شرق و نقطهٔ پیشین سمت غرب را نشان میدهد.
در واقع هر دو نقطه سایهٔ همفاصله از شاخص، امتداد شرق-غرب را مشخص میکنند.
با اینکه روش پیشین نسبتاً دقیق است، این روش دقیقتر است؛ البته وقت بیشتری برای آن لازم است.
برای کشیدن کمان مثلاً طنابی(مانند بند کفش، نخ دندان) را انتخاب کنید. یک طرف طناب را به شاخص ببندید، و طرف دیگرش را به یک جسم تیز؛ به شکلی که وقتی طناب را میکشید دقیقاً به محل علامتگذاری شده برسد. نیمدایرهای روی زمین با جسم تیز رسم کنید.
وقتی سایهٔ شاخص به حداقل اندازهٔ خود میرسد(در ظهر شرعی)، این سایه سمت جنوب را نشان میدهد (بالای ۲۳٫۵ درجه).
جهتیابی با ساعت عقربهدار
ساعت مچی معمولی (آنالوگ، عقربهای) را به حالت افقی طوری در کف دست نگه میداریم که عقربهٔ ساعتشمار به سمت خورشید اشاره کند. در این حالت، نیمسازِ زاویهای که عقربهٔ ساعتشمار با عدد ۱۲ ساعت میسازد (زاویهٔ کوچکتر، نه بزرگتر)، جهت جنوب را نشان میدهد. یعنی مثلاً اگر چوبکبریتی را [به طور افقی] در نیمهٔ راه میان عقربهٔ ساعتشمار و عدد ۱۲ ساعت قرار دهید، به طور شمالی-جنوبی قرار گرفتهاست.
نکات
این که گفته شد عقربهٔ کوچک ساعت به سمت خورشید اشاره کند، یعنی اینکه اگر شاخصی [مثلاً چوبکبریت] ای که در مرکز ساعت قرار دهیم، سایهاش موازی با عقربهٔ ساعتشمار و در جهت مقابل آن باشد. یا اینکه سایهٔ عقربهٔ ساعتشمار درست در زیر خود عقربه قرار گیرد. یا مثلاً اگر چوبی ده-پانزده سانتیمتری را در زمین بهطور عمودی قرار دهیم، ساعت روی زمین به شکلی قرار گرفته باشد که عقربهٔ ساعتشمارش موازی با سایهٔ چوب باشد.
دلیل اینکه زاویه بین عقربهٔ ساعتشمار و ۱۲ را نصف میکنیم این است که: وقتی خوشید یک بار دور زمین میچرخد، ساعت ما دو دور میچرخد(دو تا ۱۲ ساعت). یعنی گرچه روز ۲۴ ساعت است (و یک دور کامل را در ۲۴ ساعت طی میکند)، ساعتهای ما یک دور کامل را در ۱۲ ساعت طی مینماید. اگر ساعت ۲۴ ساعتهای میداشتید، که دور آن به ۲۴ قسمت مساوی تقسیم شده بود، هر گاه عقربهٔ ساعتشمار را رو به خورشید میگرفتید عدد ۱۲ ساعت همیشه جهت جنوب را نشان میداد.
این روش وقتی سمت صحیح را نشان میدهد، که ساعت مورد نظر درست تنظیم شده باشد. یعنی اگر در بهار و تابستان ساعتها را نسبت به ساعت استاندارد یکساعت جلو میبرند، ما باید آن را تصحیح کنیم(ابتدا ساعتمان را یک ساعت عقب ببریم سپس روش را اِعمال کنیم؛ یا نیمساز عقربهٔ ساعتشمار را [به جای ۱۲] با ۱ حساب کنید). همچنین در همهٔ سطح یک کشور معمولاً ساعت یکسانی وجود دارد، که مثلاً در ایران حدود یک ساعت متغیر است (ایران تقریباً بین دو نصفالنهار قرار دارد؛ لذا ظهر شرعی در شرق و غرب ایران حدوداً یک ساعت فاصله دارد.) ساعت صحیح هر مکان همان ساعتی است که هنگام ظهر شرعی در آن در طول سال، اطراف ساعت ۱۲ ظهر است. در واقع برای تعیین دقیق جهتهای جغرافیایی ساعت باید طوری تنظیم باشد که هنگام ظهر شرعی ساعت ۱۲ را نشان دهد.
روش ساعت مچی تا ۲۴ درجه امکان خطا دارد. برای دقت بیشتر باید از آن در عرض جغرافیایی بین ۴۰ و ۶۰ درجه [شمالی یا جنوبی] استفاده شود؛ هر چند در عرض جغرافیایی ۲۳٫۵ تا ۶۶٫۵ درجه [شمالی یا جنوبی] نتیجهاش قابل قبول است.(البته در نیمکردهٔ جنوبی جهت شمال و جنوب برعکس است.) در واقع هر چه به استوا نزدیکتر شویم، از دقت این روش کاسته میشود. ضمناً هر چه زمان به کار بردن این روش به ظهر شرعی نزدیکتر باشد، نتیجهٔ آن دقیقتر خواهد بود.
اگر مطمئن نیستید کدام طرف شمال است و کدام طرف جنوب، به یاد بیاورید که خورشید از شرق بر میخیزد، در غرب مینشیند، و در ظهر سمت جنوب است.
توجه کنید که اگر این روش را در هنگام ظهر شرعی (یعنی ساعت ۱۲) اجرا کنیم، جهت عقربه ساعتشمار خود به سوی جنوب است. یعنی مانند همان روش «جهتیابی با سمت خورشید»، که گفتیم خورشید در ظهر شرعی به سمت جنوب است.
اگر از ساعت دیجیتال استفاده میکنید، میتوانید ساعت عقربهداری را روی یک کاغذ یا روی زمین بکشید (دور دایرهای از ۱ تا ۱۲ بنویسید، و عقربهٔ ساعتشمار را هم بکشید)، و سپس از روش بالا استفاده کنید.
حتی وقتی هوا آفتابی نیست و خورشید به راحتی دیده نمیشود هم گاه سایهٔ خوشید را میتوان دید. اگر یک چوبکبریت را عمود نگه دارید، سایهٔ آن برعکس جهت خورشید میافتد.
روشهای جهتیابی در شب
جهتیابی با ستارهٔ قطبی
از آنجا که ستارهها به محور ستاره قطبی در آسمان میچرخند، در نیمکرهٔ شمالی زمین ستارهٔ قطبی با تقریب بسیار خوبی (حدود ۰٫۷ درجه خطا) جهت شمال جغرافیایی (و نه شمال مغناطیسی) را نشان میدهد؛ یعنی اگر رو به آن بایستیم، رو به شمال خواهیم بود.
برای یافتن ستارهٔ قطبی روشهای مختلفی وجود دارد:
به وسیلهٔ مجموعه ستارگان «دبّ اکبر»: صورت فلکی دبّ اکبر شامل هفت ستارهاست که به شکل ملاقه قرار گرفتهاند: چهار ستاره آن تشکیل یک ذوزنقه را میدهند، و سه ستارهٔ دیگر مانند یک دنباله در ادامه ذوزنقه قرار گرفتهاند. هر گاه دو ستارهای که لبهٔ بیرونی ملاقه را تشکیل میدهند (دو ستارهٔ قاعده کوچک ذوزنقه؛ لبهٔ پیالهٔ ملاقه؛ محلی که آب از آنجا میریزد) را [با خطی فرضی] به هم وصل کنیم، و پنج برابر فاصله میان دو ستاره، به سمت جلو ادامه دهیم، به ستاره قطبی میرسیم.
به وسیلهٔ مجموعه ستارههای «ذاتالکرسی»: صورت فلکی ذاتالکرسی شامل پنج ستارهاست که به شکل W یا M قرار گرفتهاند. هرگاه (مطابق شکل) ستارهٔ وسط W (رأس زاویهٔ وسطی) را حدود پنج برابرِِ «فاصلهٔ آن نسبت به ستارههای اطراف» به سوی جلو ادامه دهیم، به ستارهٔ قطبی میرسیم.
نکات
صورتهای فلکی ذاتالکرسی و دبّ اکبر نسبت به ستارهٔ قطبی تقریباً روبهروی یکدیگر، و دور ستاره قطبی خلاف جهت عقربههای ساعت میچرخند. اگر یکی از آنها پشت کوه پنهان بود، با دیگری میتوان ستارهٔ قطبی را یافت. فاصلهٔ هر کدام از این دو صورت فلکی تا ستارهٔ قطبی تقریباً برابر است.
اگر برای یافتن ستارهها در آسمان از نقشه ستارهیاب (افلاکنما) استفاده میکنید، بهخاطر داشته باشید که ستارهیابها موقعیت ستارهها را در زمان، تاریخ و موقعیت جغرافیایی (طول و عرض جغرافیایی) خاصی نشان میدهند.
هر چه از استوا به سوی قطب شمال برویم، ستارهٔ قطبی در آسمان بالاتر (در ارتفاع بیشتر) دیده میشود. یعنی ستارهٔ قطبی در استوا (عرض جغرافیایی صفر درجه) تقریباً در افق دیده میشود، و در قطب شمال(عرض جغرافیایی ۹۰ درجه) تقریباً بالای سر (سرسو، سمتالرّأس، رأسالقدم) دیده میشود. بالاتر از عرض جغرافیایی ۷۰ درجه شمالی عملاً نمیتوان با ستارهٔ قطبی شمال را پیدا کرد.
جهتیابی با هلال ماه
اگر به دلیل وجود ابر یا درختان نمیتوانید ستارهها را ببینید، میتوانید از ماه برای جهتیابی استفاده کنید.
ماه به شکل هلال باریکی تولد مییابد، و در نیمههای ماه قمری به قرص کامل تبدیل میشود، و سپس در جهت مقابل هلالی میشود. در نیمهٔ اول ماههای قمری قسمت خارجی ماه (تحدب و کوژی ماه، برآمدگی و برجستگی ماه) مانند پیکانی جهت غرب را نشان میدهد. در نیمهٔ دوم ماههای قمری، تحدب ماه به سمت مشرق است.
اگر خطی از بالای هلال به پایین آن وصل کنیم و ادامه دهیم، در نیمهٔ اول ماه قمری شکل p و در نیمهٔ دوم شکل q خواهد داشت.
کره ماه در نیمهٔ اول ماههای قمری پیش از غروب آفتاب طلوع میکند، و در نیمهٔ دوم پس از غروب، تا پایان ماه که پس از نیمهشب طلوع مینماید.
پیدا کردن جنوب توسط ماه: اگر خطی فرضی میان دو نوک تیز هلال ماه رسم کرده و آن را تا زمین ادامه دهید، تقاطع امتداد این خط با افق، نقطه جنوب را [در نیمکرهٔ شمالی زمین] نشان میدهد.
این روش جهتیابی چندان دقیق نیست، ولی حداقل راهنمایی تقریبی را فراهم میسازد. در زمان قرص کامل نمیتوان از این روش استفاده کرد. وقتی ماه به صورت قرص کامل است، میتوان به کمک حرکت ظاهری ماه (که از مشرق به طرف مغرب است) جهتیابی کرد.
روشهای دیگر جهتیابی در شب
حرکت ظاهری ماه در آسمان از شرق به غرب است.
خوشه پروین: دستهای (حدود ده تا پانزده) ستاره، به شکل خوشه انگور، در یک جا مجتمع هستند که به آن مجموعه خوشه پروین میگویند. این ستارگان مانند خورشید از شرق به طرف غرب در حرکتند، ولی در همه حال دُمِ آنها به طرف مشرق است.
ستارگان بادبادکی: حدود هفت -هشت ستاره در آسمان وجود دارد که به شکل بادبادک یا علامت سوال میباشند. این ستارگان نیز از شرق به غرب حرکت میکنند، و در همه حال دنباله بادبادکی آنها بهطرف جنوب است.
کهکشان راه شیری تودهٔ عظیمی از انبوه ستارگان است که تقریباً از شمال شرقی به جنوب غربی امتداد یافتهاست. در شمال شرقی این راه باریک است، و هر چه به سمت جنوب غربی میرود، پهنتر میشود. هر چه به آخر شب نزدیکتر میشویم، قسمت پهن راه شیری به طرف مغرب منحرف میشود.
روشهای جهتیابی، قابل استفاده در روز و شب
جهتیابی با قبله
اگر جهت قبله و میزان انحراف آن از جنوب (یا دیگر جهتهای اصلی) را بدانیم، میتوانیم شمال را تشخیص دهیم. مثلاً اگر در تهران ۳۷ درجه از جنوب سمت به غرب متمایل شویم (یعنی حدوداً جنوب غربی)، به طرف قبله ایستادهایم. پس هرگاه در تهران جهت قبله را بدانیم، اگر ۳۷ درجه از سمت قبله در جهت عکس عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف جنوب ایستادهایم، و اگر ۱۴۳ درجه (۳۷-۱۸۰) در جهت عقربههای ساعت بچرخیم، به طرف شمال ایستادهایم.
قبله را از راههای مختلفی میتوان یافت:
قبلهنما: دقیقترین روش تعیین قبله، بهوسیلهٔ قبلهنماست، که آن هم با یک قطبنما انجام میگیرد؛ و اگر ما قطبنما داشته باشیم، با آن قطب را مشخص میکنیم!
محراب مسجد: محراب مساجد به طرف قبلهاست. در نمازخانهها هم معمولاً جهت قبله مشخص شدهاست.
قبرستان: مرده را در قبر روی دست راست، به سمت قبله میخوابانند. پس اگر شما طوری ایستاده باشید که نوشتههای سنگ قبر را به درستی میخوانید، سمت چپتان قبلهاست.
دستشویی: از آنجا که قضای حاجت رو به قبله نباید باشد، معمولاً توالتها را عمود بر قبله میسازند.
جهتیابی با قطبنمای دستساز
اگر قطبنمایی به همراه نداشتید، ولی اتفاقاً یک سوزن یا میخ کوچک در جیبتان یافتید، این روش کمککار شما در ساخت یک قطبنما خواهد بود. البته احتمال استفاده از آن در شرایط واقعی کم است، ولی انجام آن کاری سرگرمکنندهاست.
با مالش دادن یک سوزن فقط در یک جهت به آهنربا -یا حتی احتمالاً چاقوی خودتان-، یا مالیدن آن فقط در یک جهت به پارچهٔ ابریشمی یا پنبهای، سوزنْ مغناطیسی یا قطبی میشود؛ مانند سوزن قطبنما. (مثلاً با ۳۰ بار مالش دادن سوزن به آهنربا از طرف خودتان به سمت بیرون، سوزن به اندازهٔ کافی خاصیت آهنربایی پیدا میکند. همچنین مالش سر سوزن از پایین به بالا بر پارچهٔ ابریشمی باعث میشود که سر سوزن نقطه شمال را نشان دهد). حتی میتوانید آنرا در یک جهت میان موهای سر خود بکشید. توجه کنید که همیشه فقط در یک جهت مالش دهید.
حال اگر آنرا روی یک چوبپنبه یا پوشال کوچک قرار دهید(سوزن را به چوبپنبه چسب بزنید، یا درون آن فرو کنید؛ یا در دو طرف سوزن چوبپنبههایی کوچک فرو کنید)، و روی آب (آب راکد یا ظرفی پر از آب) شناور نمایید، مانند یک قطبنما عمل میکند، و سر سوزن رو به شمال میچرخد. برای اینکه سمت شمال و جنوب سوزن را اشتباه نکنید، این نکته را در نظر بگیرید که -در نیمکرهٔ شمالی زمین- آن سمت قطبنما که تقریباً رو به خورشید و ماه است، سمت جنوب است، زیرا آنها در قسمت جنوبی آسمان قرار دارند. همچنین میتوانید سوزن را با یک آهنربا امتحان کنید، و سپس سمت شمال را با علامتی روی آن مشخص نمایید.
روش دیگر ساخت آهنربا این است که یک میله یا سوزن آهنی یا فولادی را در جهت میدان مغناطیسی زمین تراز کنیم، و سپس آنرا حرارت داده یا بر آن ضربه وارد کنیم. حال اگر این آهنربا را روی سطحی با اصطکاک کم قرار دهیم (روی یک تکه چوب کوچک در آب شناور سازید، یا مثلاً سوزن را با یک ریسمان غیرفلزی آویزان(معلق) نمایید) قطبنمای ما کار میکند؛ یعنی میله آنقدر میچرخد تا در راستای میدان مغناطیسی زمین (شمالی-جنوبی) قرار گیرد.
مغناطیسی کردن سوزن با باتری: اگر سیمی را دور سوزن بپیچانید و برای چند دقیقه سر سیم را به ته باتری وصل کنید، سوزن مغناطیسی میشود.
به دلیل کشش سطحی آب، میتوان سوزن را به تنهایی روی سطح آن شناور کرد. مثلاً میتوان سوزن را روی کاغذی گذاشت، و کاغذ را روی آب گذاشت. اگر کاغذ روی آب بماند که بهتر، و اگر کاغذ در آب فرو برود احتمالاً سوزن روی آب باقی میماند. اگر سوزن را با گریس یا روغنی غیرقابلحل در آب چرب کنید (مثلاً با مالش سوزن به موهای خود سوزن را چرب نمایید)، کار آسانتر خواهد شد. چرب بودن سوزن سبب میشود که سوزن روی سطح آب شناور بماند.