سرمایه گذاری
حامیان و منتقدان
حامیان
بسیاری از نظریه پردازان و سیاست مداران در، غالباً، کشورهای دارای نظام سرمایه داری، بر توانایی این نظام، در رشد اقتصادی، که از طریق، شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و درجهٔ به کار گیری ظرفیتها اندازهگیری میشود، تاکید دارند.
برای نمونه آدام اسمیت برای دفاع از اینکه باید اجازه داد بازار آزاد تولید، قیمت گذاری و تخصیص منابع را کنترل کند، از این استدلال استفاده کرد. آمار نشان میدهد از آغاز سرمایه داری، سرانه تولید ناخالص داخلی شتاب نمایی را نشان میدهد.
منتقدان
منتقدان نظام سرمایه داری بر این باورند که در قرن بیستم نظام سرمایه داری پا به مرحلهای جدید گذاشته است و به نظام سرمایه داری انحصاری بدل گردیده است.
در نظام سرمایه داری انحصاری، عملاً مفهوم بازار آزاد که توسط نظریه پردازان اولیهای نظام سرمایه داری همچون آدام اسمیت مورد حمایت واقع میشد، مفهوم ابتدایی خود را از دست داد و رقابت که مفهوم کلیدی اقتصاد بازار و نظام عرضه و تقاضا بود به رقابت بین شرکتهای انحصاری و کارتلها تنزل یافت.
منتقدان اصلی نظام سرمایه داری شامل سوسیالیستها (از جمله کارل مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر لنین، مائو تسهتونگ، فیدل کاسترو) و آنارشیستها (مانند بنجامبن تاکر، نوام چامسکی) میشود. برخی ادیان نیز با قسمتهایی از این نظام مخالفند. مثلاً ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، نرخ بهره را حرام میدانند.
برخی از انتقاداتی که به این نظام میشود عبارتند از:
توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
گرایش به انحصارطلبی بازار
امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
منتقدین براین باورند که ترکیب تجارت آزاد و داراییهای خصوصی سرمایه داران ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلب میشود. مباحث اقتصاد سیاسی به مطالعهٔ این موضوع میپردازد که نظام سرمایه داری تا چه اندازه مسئول استثمار اقتصادی، جنگهای امپریالیستی، استعمارگرایانه و ضد انقلابی، همچنین سرکوب کارگران، اتحادیههای صنفی و نسل کشی است.
از جمله نقاط ضعف و یا قدرت نظام سرمایه داری دورههای بحران در این نظام است که به نظر برخی همچون مارکس نقطه ضعف آن میباشد که بر این پایه او تئوری بحران را مطرح کرد که سبب فروپاشی نظام سرمایه داری میگردد، از دید برخی دیگر دورههای بحران سبب تقویت ارکان نظام سرمایه داری میشود.
به عقیده مارکس با هر بحران پایههای سرمایه داری متزلزل میشود و در خلال یکی از این بحرانهای وخیم اقتصادی با اقدام به اعتصاب و شدت عمل کارگری، مالکیت ابزار تولید از آن معدود مالکانی که بر اثر قانون تمرکز سرمایه باقیماندهاند به هیات اجتماعیه انتقال داده میشود.
فلز گرانبها
فلز قیمتی یا فلز گرانبها عنصر شیمیایی فلزی نادری است که ارزش اقتصادی بالایی دارد. از دید شیمیایی، فلزات گرانبها کمتر از دیگر عناصر واکنشپذیر هستند، جلای بیشتری دارند، نرمتر یا شکلپذیرتر (مفتولشدنیتر) هستند، و دمای ذوب بالاتری نسبت به دیگر فلزات دارند.
از دید تاریخی، فلزات گرانبها به عنوان ارز مهم بودهاند، ولی امروزه بیشتر به عنوان سرمایه و یا اجناس صنعتی دیده میشوند. طلا، نقره، پلاتین، و پالادیوم هر یک دارای کد ارزی ایزو ۴۲۱۷ میباشند.
دلار آمریکا
دلار آمریکا واحد پول رسمی ایالات متحده آمریکا است. کنگره ایالات متحده آمریکا در ۶ ژوئیه ۱۷۸۵ دلار را پول رسمی آمریکا تصویب کرد. ششم ژوئیه سال ۱۷۸۵کنگره آمریکا (که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آرا دلار««Dollar را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶، پول انگلستان (لیره) در ۱۳ مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقرهای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند. سکه دلار نقرهای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام تالر، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیاییها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند. اس با خط عمودی«$» که علامت بینالمللی دلار است نیز از اسپانیاییها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص میکردند و این "P" در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.
نقش دلار در اقتصاد آمریکا
مرکزیت دلار به عنوان ارز ذخیره ی جهانی این امتیازات چشمگیر را به اقتصاد امریکا دادهاست. امریکا ضمن داشتن کسری تراز پرداختهای عظیم، میتواند هزینه و سرمایهی مصرفی را فراتر از تولید داخلی تامین کند و به سرمایهگذاریهایی دست زند که بسیار بیشتر از اندوختههای داخلی آن است، زیرا خارجیها علاقهمندند داراییهای خود را به دلار افزایش دهند.
علامت $
علامت $ برای دلار آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر استفاده میشود. در قرن ۱۸ میلادی ps برای پزو استفاده میشد و به مرور دور حرف s و p به هم چسبیده شده و علامت $ را تشکیل دادند.
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مقیاسهای اندازه گیری در اقتصاد است. تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود.
در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
محاسبهٔ تولید ناخالص ملی
روشهای مختلفی برای محاسبهٔ تولید ناخالص ملی وجود دارد. محاسبهٔ مجموع ارزش افزوده، محاسبه با نگرش مصرف و محاسبه با نگرش درآمد، سه روش متداول انجام این کار هستند.
محاسبه با نگرش مصرف به این شکل است:
تولید ناخالص داخلی = مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - واردات)
تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی
تا سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده از کلمهٔ تولید ناخالص ملی استفاده میشد. هرچند تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبهٔ تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص داخلی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود.
انتقادها به مفهوم تولید ناخالص ملی
به مفهوم تولید ناخالص ملی انتقاداتی وارد آمده است. از جمله:
تولید ناخالص ملی تولیدی را که در بخش غیر پولی اقتصاد انجام میشود به حساب نمیآورد مانند کارهای خانه داری و کارهای اجتماعی چون مراقبت از سالمندان و بیماران در چهارچوب خانواده، تولید خانگی وهزاران شبکهٔ تولید و مبادله که در اقتصاد "سیاه" یا زیرزمینی انجام میگیرد. ارزش این نوع تولید غیررسمی در برخی از کشورها ۶۰ درصد تولید ناخالص ملی محاسبه شده است.
محاسبات تولید ناخالص ملی در مورد توزیع تولید یا ثمرات آن هیچ اطلاعی به ما نمیدهند.
این محاسبات از ماندگاری و پایایی عملکردهای اقتصادی دخیل در تولید هیچ نشانههای به دست نمیدهند. برای مثال، نظام مزرعه داری آمریکا سودهای هنگفتی (برای برخی از مزرعه داران) ایجاد میکند، اما از جهت نسبت انرژی به کار رفته در نظام و ارزش کالریک خوراک تولید شده در این نظام، بسیار ناکارآمد است.
تولید ناخالص ملی خسارتهای تولید به ویژه خسارتهای زیست محیطی را به حساب نمیآورد.
با توجه به این انتقادها، این واقعیت که تولید ناخالص ملی هنوز شاخصهای اصلی سلامت اقتصادهای ملی است، از دیدگاه احزاب سبز نشانهٔ نوعی نزدیک بینی است که از توجه بیمارگونه به رشد اقتصادی سرچشمه میگیرد.
سازمان مردمنهاد
سازمان های مردمنهاد یا انجیاو (به انگلیسی: Non Governmental Organization و به اختصار: NGO) به اشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمانها اشاره میکند. سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم (اتمهای اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد غیر انتفاعی نیز هستند. بودجه این سازمانها از طریق کمکهای مردمی، سازمانهای دولتی، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تامین میشود. بعضی از سازمانهای مردمنهاد نیمه مستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام میدهند. برخی از این سازمانها هیچ علاقهای به سیاست ندارند؛ این در حالی است که برخی از آنها به منظور تامین منافع اعضای خود صرفاً به لابیگری در دولت میپردازند.
از آنجا که اصطلاح «سازمان مردمنهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمانها ترجیح میدهند از اصطلاح سازمان داوطلبانه خصوصی(PVO) یا سازمان توسعه خصوصی (PDO) استفاده کنند.
گزارش تهیه شده توسط سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در خصوص حکومت جهانی نشان میداد که در آن زمان قریب به 29000سازمان مردمنهاد بینالمللی وجود داشتهاست. تعداد سازمان مردمنهاد داخلی کشورها حتی از این رقم نیز بالاتر بودهاست: حدود ۲ میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحده فعالیت میکنند که بیشتر آنها در ۳۰ سال گذشته تشکیل شدهاند. روسیه نیز ۴۰۰۰ سازمان مردمنهاد دارد. در هندوستان ۲ میلیون سازمان مردمنهاد وجود دارند. روزانه چندین مورد از این سازمانها ایجاد میشوند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردمنهاد در هر سال تاسیس میشود.
تاریخچه
اگرچه انجمنهای داوطلبانه شهروندان در سراسر تاریخ وجود داشتهاند، سازمانهای غیردولتی اغلب به همان منوال که امروزه، بویژه در سطح بینالملل دیده میشوند، در دو قرن اخیر توسعه یافتهاند. یکی از اولین سازمانهای اینچنینی، صلیب سرخ جهانی است که در سال ۱۸۶۳ تاسیس شد.
عبارت «سازمانهای غیردولتی» با تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ که مفاد آن در ماده ۷۱ از فصل ۱۰ منشور سازمان ملل آمدهاست، به وجود آمد.
برای آگاهی از نقش شورایی سازمانهایی که نه دولت هستند و نه کشورهای عضو سازمان به وضعیت شورایی مراجعه کنید. اولین تعریفی که از «سازمانهای غیردولتی بینالمللی»(INGO) ارائه شدهاست مربوط میشود به قطعنامه ۲۸۸ (۱۰) ECOSOC به تاریخ ۲۷ فوریه، ۱۹۵۰ : که در آن اینچنین آمده است«هر گونه سازمان بینالمللی که از طریق پیمان و معاهده بینالمللی ایجاد نشدهاست». نقش اساسی سازمانهای غیردولتی و دیگر «گروههای اصلی» در توسعه پایدار در ماده ۲۷ دستور کار ۲۱ به رسمیت شناخته شدهاست، که منجر به توافقات جدید و بازبینی شده برای روابط شورایی بین سازمان ملل و سازمانهای مردمنهاد شد.
فرایند جهانیسازی در قرن بیستم موجب اهمیت یافتن سازمانهای مردمنهاد شد. امکان حل خیلی از مشکلات داخل یک کشور وجود نداشت. معاهدات بینالمللی و سازمانهای بینالمللی از قبیل سازمان تجارت جهانی بیش از حد بر منافع موسسات مالی بزرگ متمرکز بودند. در اقدامی برای متعادل کردن این روند، سازمانهای غیردولتی با تاکید بر مسائل بشردوستانه، کمک به توسعه و توسعه پایدار تاسیس شدند که نمونه بارز آناجلاس اجتماعی جهان است که هر ساله در ماه ژانویه در داووس برگزار میشود و رقیب اجلاس اقتصادی جهان محسوب میشود. پنجمین اجلاس اجتماعی جهان در پورتو آلگر برزیل برگزار شد و نمایندگان بیش از ۱۰۰۰ سازمان غیردولتی در آن شرکت کردند...
مراحل تکامل شکل گیری سازمانهای غیردولتی
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون سال ۱۹۹۰ در نوشتهای تحت عنوان «سه دوره شکل گیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شدهاست. در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امداد رسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیماً به افراد ذینفع خدمات امدادی ارائه میکرد. توزیع غذا، تامین پناهگاه و ارائه خدمات بهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. در واقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند. در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای محلی تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با 'اقدامات محلی مستقل' نیازهای آنها را برآورده سازند. کورتن مرحله سوم از تکامل و شکل گیری سازمانهای مردمنهاد را ' توسعه نظامهای پایدار' میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و موسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تامین و ارائه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. به تدریج این سازمان از سازمان مردمنهاد امداد رسان به سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی تغییر ماهیت داد.
اهداف
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف گوناگونی فعالیت میکنند و معمولاً در جهت پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی اعضا در حرکت هستند. منباب مثال، به بهبود وضعیت محیط زیست، تشویق گروهها و مردم به رعایت حقوق بشر، بالا بردن سطح رفاه اقشار محروم و آسیب پذیر یا مطرح ساختن یک برنامه مشترک و دسته جمعی میتوان اشاره کرد. تعداد این قبیل سازمانها بسیار زیاد است و اهداف آنها طیف وسیعی از موقعیتهای سیاسی و فلسفی را در بر میگیرد. حتی میتوان آن را بی شک به مدارس خصوصی و سازمانهای ورزشی نیز ربط داد.
روشها
روشها و شیوههای مورد استفاده سازمانهای مردمنهاد نیز با یکدیگر فرق دارد. برخی از سازمانهای مردمنهاد عمدتاً به عنوان عامل نفوذی و لابیگری فعالیت میکنند، اما برخی دیگر از آنها انجام برنامه و فعالیتها را مطمح نظر خود دارند. به عنوان مثال، سازمان مردمنهادی مانند آکسفام، که در زمینه فقر زدایی فعالیت میکند، تسهیلات و مهارتهای مورد نیاز افراد فقیر را در اختیار آنها قرار میدهد تا بتوانند به غذا و آب آشامیدنی دست بیابند.
سازمان عفو بینالملل که بزرگترین سازمان حقوق بشر در جهان است، نمونه دیگری از سازمان مردمنهاد میباشد. سازمان عفو بینالملل یک انجمن جهانی از مدفعان حقوق بشر را تشکیل دادهاست و بیش از ۵/۱ میلیون عضو، حامی و مشترک در ۱۵۰ کشور و مناطق مختلف جهان دارد.
شبکهسازی
انجمن بینالمللی آزادی بیان، که در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد یکی از شبکههای جهانی متشکل از بیش از ۶۰ سازمان غیردولتی است که حق آزادی بیان را ترویج میدهند و به دفاع از آن میپردازند.
روابط عمومی
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود نیاز به برقراری روابط سالم با دیگران دارند. موسسات و انجمنهای خیریه از روابط عمومی پیچیدهای برای جمع آوری اعانه استفاده میکنند و در واقع آنها شیوههای نفوذ و لابیگری معمول در دولت را به کار میبندند. گروههای بزرگ و محبوب نیز به اعتبار تاثیری که بر جامعه میگذارند و نتایج سیاسی ای که میتوانند به حاصل آورند، از اهمیت سیاسی برخوردار هستند؛ در مواقع ضروری سازمانهای مردمنهاد در صدد بسیج حمایت مردمی برمی آیند.
مشاوره
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در حوزه فعالیت خود با موسسات سازمان ملل رابطه مشاورهای دارند. منباب مثال، شبکه جهان سوم رابطه مشاورهای با (UNCTAD) کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل و (ECOSOC) شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل دارد. در حالی که در سال ۱۹۴۶ تنها ۴۱ NGO باشورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد رابطه مشاورهای داشتند، شمار این سازمانهای مردمنهاد در سال ۲۰۰۳ به ۲، ۳۵۰ رسید.
مدیریت پروژه
آگاهی رو به رشدی در خصوص اهمیت روشهای مدیریتی در موفقیت پروژههای سازمانهای مردمنهاد در حال شکل گیری است.
به طور کلی، سازمانهای مردمنهاد خصوصی یک جامعه بخصوص یا محیط زیست را در کانون توجه خود قرار میدهند. آنها به موضوعات مختلفی از قبیل مذهب؛ کمکهای فوری و اقدامات بشردوستانه میپردازند. این سازمانها حمایت مردمی و کمکهای داوطلبانه را جمع آوری میکنند؛ آنها همچنین روابط قوی و مستحکمی با گروههای اجتماعی کشورهای در حال توسعه دارند و در مناطقی که امکان ارسال کمکهای دولتی وجود ندارد، وارد عمل میشوند. سازمانهای مردمنهاد به عنوان بخشی از مجموعه روابط بینالملل پذیرفته شدهاند. سازمانهای غیردولتی از یک سو بر سیاست گذاریهای ملی و چندجانبه تاثیر میگذارند و از سوی دیگر به طور فزایندهای مستقیماً در فعالیتهای محلی حضور دارند.
مدیریت سازمانهای غیردولتی
دو روند مدیریتی پیوند ویژهای با سازمانهای مردمنهاد دارند: مدیریت تنوع و مدیریت مشارکتی. مدیریت تنوع با فرهنگهای گوناگون یک سازمان سرو کار دارد. مشکلات بینالمللی در سازمانهای مردمنهاد شمالی که به فعالیتهای توسعه و آبادانی در جنوب میپردازند، بسیار رایج و غالب است. افرادی که از یک کشور غنی به کشور دیگر میروند، در کشور جدید روشهای کاملاً متفاوتی را برای انجام کارها مشاهده میکنند. چنین گفته میشود که شیوه مدیریت مشارکتی شیوه خاص سازمانهای مردمنهاد میباشد. این مورد ارتباط ظریفی با سازمان یادگیری دارد: تمامی افراد داخل یک سازمان به عنوان منابع دانش و مهارت تلقی میشوند. تک تک افراد میبایست بتوانند در فرایند تصمیم گیری سازمان سهمی داشته باشند و به یادگیری بپردازند تا اینکه سازمان رشد کند.
جذب و استخدام کارکنان
این طور نیست که همه مردمی که برای سازمانهای مردمنهاد کار میکنند داوطلب باشند. حقوقی که اعضای نیروهای حقوق بگیر سازمانهای مردمنهاد میگیرند کمتر از حقوقی است که در سازمانهای تجارت بخش خصوصی پرداخت میشود. کارکنان سازمانهای غیردولتی بسیار زیاد به اهداف و اصول سازمان پایبند هستند. دلیل داوطلب شدن افراد صرفاً نوع دوستی نبوده، بلکه این امر نه تنها برای کسانی که این افراد به آنان خدمت میکنند، بلکه برای خودشان نیز مزایای مستقلی در بر دارد، که از آن جمله میتوان به مهارت، تجربیات و ارتباطی که افراد از آن برخوردار میشوند اشاره کرد.
اینکه آیا مهاجران را باید به کشورهای در حال توسعه فرستاد یا خیر محل بحث و مناظره بودهاست. اغلب این نوع کارکنان را به منظور جلب رضایت اهدا کننده ای به کار گرفته میشود که میخواهد پروژه تحت حمایت را که توسط شخصی از یک کشور توسعه یافته مدیریت میشود ببیند. با وجود این، چندین عامل میتواند تخصص این کارکنان یا نیروهای داوطلب را خنثی کند: هزینه نیروی خارجی اغلب بالاست، در کشوری که قرار است آنها به آنجا فرستاده شوند جنبش تودهای وجود ندارد و عامل آخر آن است که مهارت و تخصص داخلی در چنین شرایطی دست کم گرفته میشود.
از لحاظ تعداد نیروهای استخدامی بخش سازمانهای مردمنهاد مورد مهمی محسوب میشوند. منباب مثال، کانسرن بینالمللی، که یک سازمان غیر دولتی بینالمللی شمالی فعال در زمینه مبارزه با فقر است، تا پایان سال ۱۹۹۵ میلادی ۱۷۴ نیروی مهاجر استخدام کرد و بالغ بر ۵۰۰۰ نیروی بومی آن در کشورهای در حال توسعه آفریقا وآسیا و هائیتی مشغول به کار بودند.
تامین بودجه
سازمانهای مردمنهاد بزرگ بودجههای سالانه چند میلیون دلاری دارند، به عنوان مثال، بودجه انجمن بازنشستگان آمریکا در سال ۱۹۹۹ بالای ۵۴۰ میلیون دلار بود.
بودجه مصرفی دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۳ ۷/۲۱ میلیون دلار آمریکا بود که کل این رقم به این سازمان اهدا شد. تامین چنین بودجههای کلانی مستلزم آن است که سازمانهای مردمنهاد تلاش فراوانی در خصوص جمع آوری اعانه از خود نشان دهند. بخش اعظمی از بودجه سازمانهای مردمنهاد از محل حق عضویت در سازمان، فروش محصولات (تجاری) کالا و خدمات، کمکهای مالی اعطا شده توسط موسسات بینالمللی یا دولتها و کمکهای مردمی تامین میشود. هدایای اتحادیه اروپا که بسیار زیاد اعطا میشود، نیز میتواند تامین کننده بودجه سازمانهای مردمنهاد باشد.
اگرچه اصطلاح 'سازمانهای مردمنهاد' تلویحاً بیانگر استقلال این سازمانها از دولت است، برخی از NGO به منظور تامین بودجه مورد نظرشان وابستگی شدیدی به دولت دارند. یک چهارم از درآمد ۱۶۲ میلیون دلاری موسسه خیریه آکسفام در سال ۱۹۹۸ از محل کمکهای دولت بریتانیا و اتحادیه اروپا تامین شد. ورلد ویژن که سازمان امداد و توسعه مسیحیان آمریکا است، کالاهایی به ارزش ۵۵ میلیون دلار از دولت آمریکا به عنوان کمک دریافت کرد. ۴۶ درصد درآمد انجمن پزشکان بدون مرز که برنده جایزه نوبل نیز شدهاست، از محل منابع دولتی میباشد.
نظارت و کنترل بر سازمانهای مردمنهاد
کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که در مارس ۲۰۰۰ در خصوص اولویتهای اصلاحات سازمان ملل ارائه کرد، از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی حمایت کرد و اعلام کرد که جامعه بینالملل 'حق محافظت' از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. به دنبال آن گزارش، دولت کانادا پروژه مسئولیت محافظت را به راه انداخت و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین R2P موارد استفاده وسیعی دارد که از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت کانادا از R2P برای توجیه دخالت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد.
چندین سال پس از R2P، جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند، آن است که اصولی را که در پروژه R2P اصلی تبیین شدهاست در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد.
ناظر سازمان غیر دولتی یک سایت محافظه کار طرفدار اسرائیل است که هدف ترویج و تشویق «NGOهایی که در مورد درگیری اعراب و اسرائیل مقید به بررسی و مباحثه انتقادی و پاسخگویی در برابر حقوق بشر هستند» را دنبال میکند. این سازمان با استناد به اینکه آکسفام و فورد فونداسیون بیش از اندازه ضد اسرائیلی هستند، مبارزاتی را بر ضد آنها ترتیب دادهاست که منجر به عذرخواهی رسمی از جانب و تغییرات عملی در آنها شدهاست.
دیدهبان سازمان غیر دولتی یکی از پروژههای موسسه تجاری آمریکا است که بر سازمانهای مردمنهاد نظارت دارد. این پروژه عمدتاً تحلیلی منفی از سازمانهای مردمنهاد محسوب میشود که معمولاً چنین تلقی میشود که در مسیر ترقی و رو به رشد در طیف سیاسی قرار دارند.
سازمانهای مردمنهاد هندی پورتال بیش از ۲۰۰۰ سازمان مردمنهاد است که با بخش اشتراکی در هندوستان کار میکند. این پورتال در مورد اینکه چگونه بخش اشتراکی از سازمانهای مردمنهاد به نفع برنامههای خود استفاده میکند، شناخت و رهنمودهایی به دست میدهد.
در سالهای اخیر، موسسات بزرگ زیادی به منظور جلوگیری از برخی فعالیتهای خاص سازمانهای مردمنهاد بر ضد رسوم و عملکرد شرکتها و موسسات به تقویت واحدها و بخشهای مختلف خود پرداختهاند. همانطور که منطق حکم میکند اگر موسسات و شرکتها با سازمانهای مردمنهاد کار کنند، سازمانهای مردمنهاد بر ضد موسسات و شرکتها فعالیت نخواهند کرد.
وضعیت قانونی
بر اساس قوانین بینالمللی سازمانهای مردمنهاد مانند دولتها اشخاص حقوقی نیستند. البته صلیب سرخ جهانی مستثنای از این قاعدهاست و به موجب قوانین بینالمللی شخص حقوقی تلقی میشود؛ چرا که این سازمان بر اساس کنوانسیون ژنو تشکیل شدهاست.
منتقدان زیادی چنین اظهار نظر کردهاند که هر چند سازمانهای مردمنهاد قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایجی که آنها به دست میدهند مخرب و ضد حکومتی است. آنها در مقام انتقاد میگویند امپریالیسم و سازمانهای مردمنهاد ارتبط وثیق و نزدیکی با یکدیگر دارند. منباب مثال، انجمن استعمارگری آمریکا یکی از اولین سازمانهای مردمنهاد اولیه بودهاست. نمونههای بارز دیگری را میتوان نام برد؛ از قبیل مبلغان مذهبی مسیحی در سراسر قاره آمریکا، آسیا و آفریقا که در دوران استعمارگری فعال بوبند. این سخن نیز گفته شدهاست که سازمانهای غیر مردمنهادی از این دست، قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایج و ماحصل کار آنها امپریالیستی از آب درآمدهاست.
نقد
من حیث المجموع در میان منابع مختلف ادبی، یک نگاه کلی مثبت نسبت به سازمانهای مردمنهاد وجود داشتهاست. اما چند شکایت مستقیم نیز مطرح شدهاست که مشکلات عملیاتی، تضاد و ناهمخوانیها، سوء استفاده از بودجه (برخی موارد بسیار فوق العاده)، و غیره را هدف انتقاد خود قرار دادهاند. چنین احساس میشود که مجموعهای از کارها و فعالیتها که به کنه 'صنعت کمک رسانی' نظر دارد به آهستگی در حال رشد و نضج گرفتن است. اگرچه اغلب ادبیات انتقادی موسسات چند جانبه و دوجانبه را هدف انتقاد خود قرار دادهاند، با این حال گاهی اوقات دیده میشود که راهبردهای عملیاتی سازمانهای مردمنهاد و تاثیرات سوء ناخواسته نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که اقتصاد ناکارآمدی دارند، وارد شدن در حوزه صنعت کمک رسانی سودآورترین کار برای جوانانی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شدهاند. آز آنجا که سازمانهای مردمنهاد خدمات خود (از قبیل آموزش) را به صورت رایگان یا به نرخ یارانهای به عموم ارائه میکنند، بخش خصوصی قادر به رشد و تکامل نیست و توان رقابت موثر و کارآمد و پایدار را ندارد. هر زمان که سازمانهای غیر دولتی محصولات یا خدمات خود (مانند صنایع دستی، ارزش یابیها، حفاری چاه، مشاوره و غیره) را در ازای دریافت مبلغی به مردم عرضه میکنند، آنها ناخواسته برای مدتی با فعالان بخش خصوصی که ارائه کننده همان خدمات هستند، وارد رقابت میشوند. و در این رقابت از این امتیاز بسیار با ارزش برخوردار هستند که بودجه آنها از محل کمکهای مردمی تامین میشود و افرادی نیز حاضر هستند داوطلبانه و رایگان برای آنها کار کنند. اما موارد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشا نگرانی است: عضو گیری سازمانهای غیر دولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که موسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها به جای آن که بر مبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند بر مبنای کمک مالی اعطا شده به آنها است. بعضاً دیده میشود که شکایتهایی بر ضد برخی از سازمانهای مردمنهاد تازه شکل گرفته مطرح میشود که آنها را به این متهم میسازد که با نیت کمک رسانی موجب وارد آمدن ضرر و زیان شده اند؛ در واقع این سازمانها نتوانستهاند پیچیدگی و ذوبطون بودن برخی مسائل را درک کنند و در نهایت بیش از از آنچه مفید و کمک رسان باشند، به دیگران صدمه زداهاند. اما با این حال، به طور کلی این سازمانها منابع فایده بخش و سودرسان مکملی محسوب میشوند که آن فاصلههای اجتماعی را که دولت یا بخشهای غیر انتفاعی نمیتوانند پر کنند، پر کرده و مرتفع میسازند.
تشکلهای مردمنهاد در ایران
در ایران به آن سازمان مَردُمنَهاد (به اختصار: سَمَن) یا تشکل غیر دولتی میگویند که به نظر میرسد باتوجه به بافت حکومت در ایران، که «دولت» بخشی از قوای حاکم میباشد، بهتر است از معادل سازمان غیر حکومتی استفاده شود.
سازمانهای مردمنهاد، اساساً با تاکید بر ۳ اصل داوطلبانه، غیر انتفاعی و غیر سیاسی تشکیل و تاسیس میشوند. بودجه سازمانهای مردمنهاد از راههای ذیل تامین میگردد:
کمک و هدایای مردمی
وقف و حبس
کمکهای مالی از سازمانهای دولتی و غیر دولتی
کمکهای مالی از سازمانهای بینالمللی (با رعایت مقررات مربوطه)
وجوه حاصل از فعالیتهای سازمان و انجام پروژه در چارچوب اهداف و اساسنامه و آیین نامه سازمان
حق عضویت در سازمان
بدیهی است هرموسسه یا بنیاد غیردولتی باتوجه به نیازاعضای خود، موضوع فعالیت مشخصی را پی میگیرد موضوعاتی مانند: دین، آموزش، بهداشت، محیط زیست، اشتغال، فرهنگ، هنر، جوانان، کودکان، زنان، سالمندان و یا موضوعات تخصصی و علمی.
به عقیده بعضی از صاحبنظران، تشکلهای مردمنهاد به چندین دلیل ممکن است شکل بگیرند که مهمترین آنها:
اهداف انسان دوستانه
احساس نیاز یا تجربه شخصی در برخورد با معضلات اجتماعی
دستورات و سفارشات بزرگان در نیکوکاری و حرکتهای انسان دوستانه
تشکلهای غیر دولتی برای ادامه فعالیت خود نیازمند ویژگیهایی هستند که ضامن بقا و موفقیت آنهاست که میتوان به رئوس آن اشاره کرد:
خودجوشی ونیازطبیعی-اهداف مشترک اعضا- قانونمندی- برنامه وفعالیت مدون- مشارکت وجلب مشارکت(عضوپذیری)- استقلال
سابقه تشکلهای مردم نهاد در ایران
مساجد، تکایا، هیاتهای مذهبی و قهوه خانهها را نهادهای غیردولتی سنتی قدیمی میدانند وپس ازآن صندوقهای قرض الحسنه، خیریهها، انجمنهای اسلامی وحتی دورههای فارغ التحصیلی در دوران بعدتر و سپس اتحادیهها، اصناف و نظامهای صنفی ومهندسی و غیره، شکلهای جدیدتر نهادهای مدنی هستند که البته رفته رفته میبایست ازدست مدیران نیمه دولتی خارج شوند.
تشکلها و قوانین مربوطه
آیین نامه تاسیس و فعالیت سازمانهای غیردولتی مورخه ۲۹/۳/۸۴ درآخرین روزهای دولت سید محمد خاتمی، بنا به پیشنهاد مورخه ۸/۵/۸۳ وزارت اطلاعات و به استناد اصل ۱۳۸ قانون اساسی تصویب و اجرایی شد. عناوینی چون «جمعیت»، «انجمن»، «کانون»، «مرکز»، «گروه»، «مجمع»، «خانه»، «موسسه» میتوانند بجای واژه «سازمان» و تشکلهای غیر دولتی بکار گرفته شوند. تشکلها میتوانند با موضوع فعالیت و اهداف مشترک با رعایت آیین نامه مذکوربه صورت شبکه درآیند و یا به عضویت سازمانهای بینالمللی درآیند. شبکهها یا حتی تشکلهای فعال در راستای تحقق خواستههای مشروع اعضای خود- بسته به اعتباروصلاحیت خودوگسترش فعالیت و تعامل آنها با دیگرتشکلها (کار جمعی تشکلها) - قابلیتهای قانونی بسیار دارند؛ از انتشار نشریه و برگزاری تجمع و گردهمایی تا تصمیم سازی و مشارکت در تصمیم گیریهای دولتی وحتی اعطای طرح و لوایح به دولت یا مجلس و حتی تقاضای اصلاح در قوانین موضوعه کشور.
حامیان
بسیاری از نظریه پردازان و سیاست مداران در، غالباً، کشورهای دارای نظام سرمایه داری، بر توانایی این نظام، در رشد اقتصادی، که از طریق، شاخصهایی مانند تولید ناخالص داخلی، سطح رفاه زندگی و درجهٔ به کار گیری ظرفیتها اندازهگیری میشود، تاکید دارند.
برای نمونه آدام اسمیت برای دفاع از اینکه باید اجازه داد بازار آزاد تولید، قیمت گذاری و تخصیص منابع را کنترل کند، از این استدلال استفاده کرد. آمار نشان میدهد از آغاز سرمایه داری، سرانه تولید ناخالص داخلی شتاب نمایی را نشان میدهد.
منتقدان
منتقدان نظام سرمایه داری بر این باورند که در قرن بیستم نظام سرمایه داری پا به مرحلهای جدید گذاشته است و به نظام سرمایه داری انحصاری بدل گردیده است.
در نظام سرمایه داری انحصاری، عملاً مفهوم بازار آزاد که توسط نظریه پردازان اولیهای نظام سرمایه داری همچون آدام اسمیت مورد حمایت واقع میشد، مفهوم ابتدایی خود را از دست داد و رقابت که مفهوم کلیدی اقتصاد بازار و نظام عرضه و تقاضا بود به رقابت بین شرکتهای انحصاری و کارتلها تنزل یافت.
منتقدان اصلی نظام سرمایه داری شامل سوسیالیستها (از جمله کارل مارکس، فردریک انگلس، ولادیمیر لنین، مائو تسهتونگ، فیدل کاسترو) و آنارشیستها (مانند بنجامبن تاکر، نوام چامسکی) میشود. برخی ادیان نیز با قسمتهایی از این نظام مخالفند. مثلاً ادیان یهودی، مسیحی و اسلام، نرخ بهره را حرام میدانند.
برخی از انتقاداتی که به این نظام میشود عبارتند از:
توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
گرایش به انحصارطلبی بازار
امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
منتقدین براین باورند که ترکیب تجارت آزاد و داراییهای خصوصی سرمایه داران ذاتاً منجر به ساختارهای انحصارطلب میشود. مباحث اقتصاد سیاسی به مطالعهٔ این موضوع میپردازد که نظام سرمایه داری تا چه اندازه مسئول استثمار اقتصادی، جنگهای امپریالیستی، استعمارگرایانه و ضد انقلابی، همچنین سرکوب کارگران، اتحادیههای صنفی و نسل کشی است.
از جمله نقاط ضعف و یا قدرت نظام سرمایه داری دورههای بحران در این نظام است که به نظر برخی همچون مارکس نقطه ضعف آن میباشد که بر این پایه او تئوری بحران را مطرح کرد که سبب فروپاشی نظام سرمایه داری میگردد، از دید برخی دیگر دورههای بحران سبب تقویت ارکان نظام سرمایه داری میشود.
به عقیده مارکس با هر بحران پایههای سرمایه داری متزلزل میشود و در خلال یکی از این بحرانهای وخیم اقتصادی با اقدام به اعتصاب و شدت عمل کارگری، مالکیت ابزار تولید از آن معدود مالکانی که بر اثر قانون تمرکز سرمایه باقیماندهاند به هیات اجتماعیه انتقال داده میشود.
فلز گرانبها
فلز قیمتی یا فلز گرانبها عنصر شیمیایی فلزی نادری است که ارزش اقتصادی بالایی دارد. از دید شیمیایی، فلزات گرانبها کمتر از دیگر عناصر واکنشپذیر هستند، جلای بیشتری دارند، نرمتر یا شکلپذیرتر (مفتولشدنیتر) هستند، و دمای ذوب بالاتری نسبت به دیگر فلزات دارند.
از دید تاریخی، فلزات گرانبها به عنوان ارز مهم بودهاند، ولی امروزه بیشتر به عنوان سرمایه و یا اجناس صنعتی دیده میشوند. طلا، نقره، پلاتین، و پالادیوم هر یک دارای کد ارزی ایزو ۴۲۱۷ میباشند.
دلار آمریکا
دلار آمریکا واحد پول رسمی ایالات متحده آمریکا است. کنگره ایالات متحده آمریکا در ۶ ژوئیه ۱۷۸۵ دلار را پول رسمی آمریکا تصویب کرد. ششم ژوئیه سال ۱۷۸۵کنگره آمریکا (که در آن زمان، تنها یک مجلس بود) به اتفاق آرا دلار««Dollar را واحد پول آن کشور قرار داد. پیش از استقلال ایالات متحده یعنی در ۴ ژوئیه ۱۷۷۶، پول انگلستان (لیره) در ۱۳ مهاجر نشین انگلیسی آمریکای شمالی رایج بود. در جریان انقلاب، آمریکائیان سکه نقرهای اسپانیا به نام «دلار» را که در مکزیک رایج بود وسیله داد و ستد قرار داده دادند و به همین دلیل نام پول ملی خود را «دلار» گذاشتند. سکه دلار نقرهای از قرن چهاردهم بیش از سه قرن به نام تالر، دالر، تلار و دلار» در اروپا رایج بود که اسپانیاییها آن را حفظ کردند و به مستعمرات خود در قاره آمریکا منتقل ساختند. اس با خط عمودی«$» که علامت بینالمللی دلار است نیز از اسپانیاییها اقتباس شده که پول خود را با علامت P (پی) مشخص میکردند و این "P" در آمریکای شمالی به تدریج و در جریان نوشتن به شکل «$» درآمد.
نقش دلار در اقتصاد آمریکا
مرکزیت دلار به عنوان ارز ذخیره ی جهانی این امتیازات چشمگیر را به اقتصاد امریکا دادهاست. امریکا ضمن داشتن کسری تراز پرداختهای عظیم، میتواند هزینه و سرمایهی مصرفی را فراتر از تولید داخلی تامین کند و به سرمایهگذاریهایی دست زند که بسیار بیشتر از اندوختههای داخلی آن است، زیرا خارجیها علاقهمندند داراییهای خود را به دلار افزایش دهند.
علامت $
علامت $ برای دلار آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر استفاده میشود. در قرن ۱۸ میلادی ps برای پزو استفاده میشد و به مرور دور حرف s و p به هم چسبیده شده و علامت $ را تشکیل دادند.
تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی یا GDP یکی از مقیاسهای اندازه گیری در اقتصاد است. تولید ناخالص داخلی در برگیرنده ارزش مجموع کالاها و خدماتی است که طی یک دوران معین، معمولاً یک سال، در یک کشور تولید میشود.
در این تعریف منظور از کالاها و خدمات نهایی، کالا و خدماتی است که در انتهای زنجیر تولید قرار گرفتهاند و خود آنها برای تولید و خدمات دیگر خریداری نمیشوند.
محاسبهٔ تولید ناخالص ملی
روشهای مختلفی برای محاسبهٔ تولید ناخالص ملی وجود دارد. محاسبهٔ مجموع ارزش افزوده، محاسبه با نگرش مصرف و محاسبه با نگرش درآمد، سه روش متداول انجام این کار هستند.
محاسبه با نگرش مصرف به این شکل است:
تولید ناخالص داخلی = مصرف خصوصی + سرمایهگذاری + مصارف دولتی + (صادرات - واردات)
تولید ناخالص ملی و تولید ناخالص داخلی
تا سال ۱۹۸۰ در ایالات متحده از کلمهٔ تولید ناخالص ملی استفاده میشد. هرچند تولید ناخالص ملی GNP و تولید ناخالص داخلی GDP تفاوتهای جزئی دارند. در محاسبهٔ تولید ناخالص ملی درآمد افراد خارج از کشور که به کشور باز فرستاده میشود با تولید ناخالص داخلی جمع میشود و درآمد افراد خارجی مقیم آن کشور که درآمد خود را به خارج میفرستند از آن کاسته میشود.
انتقادها به مفهوم تولید ناخالص ملی
به مفهوم تولید ناخالص ملی انتقاداتی وارد آمده است. از جمله:
تولید ناخالص ملی تولیدی را که در بخش غیر پولی اقتصاد انجام میشود به حساب نمیآورد مانند کارهای خانه داری و کارهای اجتماعی چون مراقبت از سالمندان و بیماران در چهارچوب خانواده، تولید خانگی وهزاران شبکهٔ تولید و مبادله که در اقتصاد "سیاه" یا زیرزمینی انجام میگیرد. ارزش این نوع تولید غیررسمی در برخی از کشورها ۶۰ درصد تولید ناخالص ملی محاسبه شده است.
محاسبات تولید ناخالص ملی در مورد توزیع تولید یا ثمرات آن هیچ اطلاعی به ما نمیدهند.
این محاسبات از ماندگاری و پایایی عملکردهای اقتصادی دخیل در تولید هیچ نشانههای به دست نمیدهند. برای مثال، نظام مزرعه داری آمریکا سودهای هنگفتی (برای برخی از مزرعه داران) ایجاد میکند، اما از جهت نسبت انرژی به کار رفته در نظام و ارزش کالریک خوراک تولید شده در این نظام، بسیار ناکارآمد است.
تولید ناخالص ملی خسارتهای تولید به ویژه خسارتهای زیست محیطی را به حساب نمیآورد.
با توجه به این انتقادها، این واقعیت که تولید ناخالص ملی هنوز شاخصهای اصلی سلامت اقتصادهای ملی است، از دیدگاه احزاب سبز نشانهٔ نوعی نزدیک بینی است که از توجه بیمارگونه به رشد اقتصادی سرچشمه میگیرد.
سازمان مردمنهاد
سازمان های مردمنهاد یا انجیاو (به انگلیسی: Non Governmental Organization و به اختصار: NGO) به اشکال و انحای مختلف در سراسر جهان استفاده میشود و با توجه به بافت کلامی که در آن مورد استفاده قرار گرفته، به انواع گوناگون سازمانها اشاره میکند. سازمان مردمنهاد در کلیترین معنایش، به سازمانی اشاره میکند که مستقیماً بخشی از ساختار دولت محسوب نمیشود، اما نقش بسیار مهمی بعنوان واسطه بین فرد فرد مردم (اتمهای اجتماع) و قوای حاکم و حتی خود جامعه ایفا میکند.
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد غیر انتفاعی نیز هستند. بودجه این سازمانها از طریق کمکهای مردمی، سازمانهای دولتی، توسط خود دولت یا ترکیبی از طرق مذکور تامین میشود. بعضی از سازمانهای مردمنهاد نیمه مستقل (QUANGOs) وظایف و کارهای دولتی را نیز انجام میدهند. برخی از این سازمانها هیچ علاقهای به سیاست ندارند؛ این در حالی است که برخی از آنها به منظور تامین منافع اعضای خود صرفاً به لابیگری در دولت میپردازند.
از آنجا که اصطلاح «سازمان مردمنهاد» بسیار کلی است، بسیاری از این سازمانها ترجیح میدهند از اصطلاح سازمان داوطلبانه خصوصی(PVO) یا سازمان توسعه خصوصی (PDO) استفاده کنند.
گزارش تهیه شده توسط سازمان ملل در سال ۱۹۹۵ در خصوص حکومت جهانی نشان میداد که در آن زمان قریب به 29000سازمان مردمنهاد بینالمللی وجود داشتهاست. تعداد سازمان مردمنهاد داخلی کشورها حتی از این رقم نیز بالاتر بودهاست: حدود ۲ میلیون سازمان غیردولتی در ایالات متحده فعالیت میکنند که بیشتر آنها در ۳۰ سال گذشته تشکیل شدهاند. روسیه نیز ۴۰۰۰ سازمان مردمنهاد دارد. در هندوستان ۲ میلیون سازمان مردمنهاد وجود دارند. روزانه چندین مورد از این سازمانها ایجاد میشوند. تنها در کنیا، قریب به ۲۴۰ سازمان مردمنهاد در هر سال تاسیس میشود.
تاریخچه
اگرچه انجمنهای داوطلبانه شهروندان در سراسر تاریخ وجود داشتهاند، سازمانهای غیردولتی اغلب به همان منوال که امروزه، بویژه در سطح بینالملل دیده میشوند، در دو قرن اخیر توسعه یافتهاند. یکی از اولین سازمانهای اینچنینی، صلیب سرخ جهانی است که در سال ۱۸۶۳ تاسیس شد.
عبارت «سازمانهای غیردولتی» با تاسیس سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ که مفاد آن در ماده ۷۱ از فصل ۱۰ منشور سازمان ملل آمدهاست، به وجود آمد.
برای آگاهی از نقش شورایی سازمانهایی که نه دولت هستند و نه کشورهای عضو سازمان به وضعیت شورایی مراجعه کنید. اولین تعریفی که از «سازمانهای غیردولتی بینالمللی»(INGO) ارائه شدهاست مربوط میشود به قطعنامه ۲۸۸ (۱۰) ECOSOC به تاریخ ۲۷ فوریه، ۱۹۵۰ : که در آن اینچنین آمده است«هر گونه سازمان بینالمللی که از طریق پیمان و معاهده بینالمللی ایجاد نشدهاست». نقش اساسی سازمانهای غیردولتی و دیگر «گروههای اصلی» در توسعه پایدار در ماده ۲۷ دستور کار ۲۱ به رسمیت شناخته شدهاست، که منجر به توافقات جدید و بازبینی شده برای روابط شورایی بین سازمان ملل و سازمانهای مردمنهاد شد.
فرایند جهانیسازی در قرن بیستم موجب اهمیت یافتن سازمانهای مردمنهاد شد. امکان حل خیلی از مشکلات داخل یک کشور وجود نداشت. معاهدات بینالمللی و سازمانهای بینالمللی از قبیل سازمان تجارت جهانی بیش از حد بر منافع موسسات مالی بزرگ متمرکز بودند. در اقدامی برای متعادل کردن این روند، سازمانهای غیردولتی با تاکید بر مسائل بشردوستانه، کمک به توسعه و توسعه پایدار تاسیس شدند که نمونه بارز آناجلاس اجتماعی جهان است که هر ساله در ماه ژانویه در داووس برگزار میشود و رقیب اجلاس اقتصادی جهان محسوب میشود. پنجمین اجلاس اجتماعی جهان در پورتو آلگر برزیل برگزار شد و نمایندگان بیش از ۱۰۰۰ سازمان غیردولتی در آن شرکت کردند...
مراحل تکامل شکل گیری سازمانهای غیردولتی
سه مرحله یا دوران تکامل سازمانهای غیردولتی توسط کورتون سال ۱۹۹۰ در نوشتهای تحت عنوان «سه دوره شکل گیری فعالیتهای داوطلبانه» شناسایی شدهاست. در مرحله اول، نوع خاصی از سازمان مردمنهاد شکل میگیرد که بر امداد رسانی و رفاه متمرکز بود و مستقیماً به افراد ذینفع خدمات امدادی ارائه میکرد. توزیع غذا، تامین پناهگاه و ارائه خدمات بهداشتی نمونههایی از خدمات این قبیل سازمانهای مردمنهاد بود. در واقع سازمان مردمنهاد در این مرحله نیازهای روز افراد را تشخیص میدادند و به برآورده ساختن آنها میپرداختند. در مرحله دوم از تکامل، سازمانهای مردمنهاد از لحاظ وسعت و اندازه کوچکتر شده و به مجموعههای مستقل و خودکفای محلی تبدیل شدند. سازمانهای مردمنهاد در این مرحله از تکامل، امکانات جوامع محلی را گسترش دادند تا بتوانند با 'اقدامات محلی مستقل' نیازهای آنها را برآورده سازند. کورتن مرحله سوم از تکامل و شکل گیری سازمانهای مردمنهاد را ' توسعه نظامهای پایدار' میخواند. در این مرحله، سازمانهای مردمنهاد میکوشند تغییراتی را در سیاستها و موسسات در سطح داخلی، ملی و بینالمللی به وجود آورند؛ آنها از نقش سابق خود که تامین و ارائه خدمات عملیاتی بود، فاصله گرفته و نقش کاتالیزوری به عهده گرفتند. به تدریج این سازمان از سازمان مردمنهاد امداد رسان به سازمان مردمنهاد توسعه و آبادانی تغییر ماهیت داد.
اهداف
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف گوناگونی فعالیت میکنند و معمولاً در جهت پیشبرد اهداف سیاسی یا اجتماعی اعضا در حرکت هستند. منباب مثال، به بهبود وضعیت محیط زیست، تشویق گروهها و مردم به رعایت حقوق بشر، بالا بردن سطح رفاه اقشار محروم و آسیب پذیر یا مطرح ساختن یک برنامه مشترک و دسته جمعی میتوان اشاره کرد. تعداد این قبیل سازمانها بسیار زیاد است و اهداف آنها طیف وسیعی از موقعیتهای سیاسی و فلسفی را در بر میگیرد. حتی میتوان آن را بی شک به مدارس خصوصی و سازمانهای ورزشی نیز ربط داد.
روشها
روشها و شیوههای مورد استفاده سازمانهای مردمنهاد نیز با یکدیگر فرق دارد. برخی از سازمانهای مردمنهاد عمدتاً به عنوان عامل نفوذی و لابیگری فعالیت میکنند، اما برخی دیگر از آنها انجام برنامه و فعالیتها را مطمح نظر خود دارند. به عنوان مثال، سازمان مردمنهادی مانند آکسفام، که در زمینه فقر زدایی فعالیت میکند، تسهیلات و مهارتهای مورد نیاز افراد فقیر را در اختیار آنها قرار میدهد تا بتوانند به غذا و آب آشامیدنی دست بیابند.
سازمان عفو بینالملل که بزرگترین سازمان حقوق بشر در جهان است، نمونه دیگری از سازمان مردمنهاد میباشد. سازمان عفو بینالملل یک انجمن جهانی از مدفعان حقوق بشر را تشکیل دادهاست و بیش از ۵/۱ میلیون عضو، حامی و مشترک در ۱۵۰ کشور و مناطق مختلف جهان دارد.
شبکهسازی
انجمن بینالمللی آزادی بیان، که در سال ۱۹۹۲ تاسیس شد یکی از شبکههای جهانی متشکل از بیش از ۶۰ سازمان غیردولتی است که حق آزادی بیان را ترویج میدهند و به دفاع از آن میپردازند.
روابط عمومی
سازمانهای مردمنهاد برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود نیاز به برقراری روابط سالم با دیگران دارند. موسسات و انجمنهای خیریه از روابط عمومی پیچیدهای برای جمع آوری اعانه استفاده میکنند و در واقع آنها شیوههای نفوذ و لابیگری معمول در دولت را به کار میبندند. گروههای بزرگ و محبوب نیز به اعتبار تاثیری که بر جامعه میگذارند و نتایج سیاسی ای که میتوانند به حاصل آورند، از اهمیت سیاسی برخوردار هستند؛ در مواقع ضروری سازمانهای مردمنهاد در صدد بسیج حمایت مردمی برمی آیند.
مشاوره
بسیاری از سازمانهای مردمنهاد در حوزه فعالیت خود با موسسات سازمان ملل رابطه مشاورهای دارند. منباب مثال، شبکه جهان سوم رابطه مشاورهای با (UNCTAD) کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل و (ECOSOC) شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل دارد. در حالی که در سال ۱۹۴۶ تنها ۴۱ NGO باشورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد رابطه مشاورهای داشتند، شمار این سازمانهای مردمنهاد در سال ۲۰۰۳ به ۲، ۳۵۰ رسید.
مدیریت پروژه
آگاهی رو به رشدی در خصوص اهمیت روشهای مدیریتی در موفقیت پروژههای سازمانهای مردمنهاد در حال شکل گیری است.
به طور کلی، سازمانهای مردمنهاد خصوصی یک جامعه بخصوص یا محیط زیست را در کانون توجه خود قرار میدهند. آنها به موضوعات مختلفی از قبیل مذهب؛ کمکهای فوری و اقدامات بشردوستانه میپردازند. این سازمانها حمایت مردمی و کمکهای داوطلبانه را جمع آوری میکنند؛ آنها همچنین روابط قوی و مستحکمی با گروههای اجتماعی کشورهای در حال توسعه دارند و در مناطقی که امکان ارسال کمکهای دولتی وجود ندارد، وارد عمل میشوند. سازمانهای مردمنهاد به عنوان بخشی از مجموعه روابط بینالملل پذیرفته شدهاند. سازمانهای غیردولتی از یک سو بر سیاست گذاریهای ملی و چندجانبه تاثیر میگذارند و از سوی دیگر به طور فزایندهای مستقیماً در فعالیتهای محلی حضور دارند.
مدیریت سازمانهای غیردولتی
دو روند مدیریتی پیوند ویژهای با سازمانهای مردمنهاد دارند: مدیریت تنوع و مدیریت مشارکتی. مدیریت تنوع با فرهنگهای گوناگون یک سازمان سرو کار دارد. مشکلات بینالمللی در سازمانهای مردمنهاد شمالی که به فعالیتهای توسعه و آبادانی در جنوب میپردازند، بسیار رایج و غالب است. افرادی که از یک کشور غنی به کشور دیگر میروند، در کشور جدید روشهای کاملاً متفاوتی را برای انجام کارها مشاهده میکنند. چنین گفته میشود که شیوه مدیریت مشارکتی شیوه خاص سازمانهای مردمنهاد میباشد. این مورد ارتباط ظریفی با سازمان یادگیری دارد: تمامی افراد داخل یک سازمان به عنوان منابع دانش و مهارت تلقی میشوند. تک تک افراد میبایست بتوانند در فرایند تصمیم گیری سازمان سهمی داشته باشند و به یادگیری بپردازند تا اینکه سازمان رشد کند.
جذب و استخدام کارکنان
این طور نیست که همه مردمی که برای سازمانهای مردمنهاد کار میکنند داوطلب باشند. حقوقی که اعضای نیروهای حقوق بگیر سازمانهای مردمنهاد میگیرند کمتر از حقوقی است که در سازمانهای تجارت بخش خصوصی پرداخت میشود. کارکنان سازمانهای غیردولتی بسیار زیاد به اهداف و اصول سازمان پایبند هستند. دلیل داوطلب شدن افراد صرفاً نوع دوستی نبوده، بلکه این امر نه تنها برای کسانی که این افراد به آنان خدمت میکنند، بلکه برای خودشان نیز مزایای مستقلی در بر دارد، که از آن جمله میتوان به مهارت، تجربیات و ارتباطی که افراد از آن برخوردار میشوند اشاره کرد.
اینکه آیا مهاجران را باید به کشورهای در حال توسعه فرستاد یا خیر محل بحث و مناظره بودهاست. اغلب این نوع کارکنان را به منظور جلب رضایت اهدا کننده ای به کار گرفته میشود که میخواهد پروژه تحت حمایت را که توسط شخصی از یک کشور توسعه یافته مدیریت میشود ببیند. با وجود این، چندین عامل میتواند تخصص این کارکنان یا نیروهای داوطلب را خنثی کند: هزینه نیروی خارجی اغلب بالاست، در کشوری که قرار است آنها به آنجا فرستاده شوند جنبش تودهای وجود ندارد و عامل آخر آن است که مهارت و تخصص داخلی در چنین شرایطی دست کم گرفته میشود.
از لحاظ تعداد نیروهای استخدامی بخش سازمانهای مردمنهاد مورد مهمی محسوب میشوند. منباب مثال، کانسرن بینالمللی، که یک سازمان غیر دولتی بینالمللی شمالی فعال در زمینه مبارزه با فقر است، تا پایان سال ۱۹۹۵ میلادی ۱۷۴ نیروی مهاجر استخدام کرد و بالغ بر ۵۰۰۰ نیروی بومی آن در کشورهای در حال توسعه آفریقا وآسیا و هائیتی مشغول به کار بودند.
تامین بودجه
سازمانهای مردمنهاد بزرگ بودجههای سالانه چند میلیون دلاری دارند، به عنوان مثال، بودجه انجمن بازنشستگان آمریکا در سال ۱۹۹۹ بالای ۵۴۰ میلیون دلار بود.
بودجه مصرفی دیدبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۳ ۷/۲۱ میلیون دلار آمریکا بود که کل این رقم به این سازمان اهدا شد. تامین چنین بودجههای کلانی مستلزم آن است که سازمانهای مردمنهاد تلاش فراوانی در خصوص جمع آوری اعانه از خود نشان دهند. بخش اعظمی از بودجه سازمانهای مردمنهاد از محل حق عضویت در سازمان، فروش محصولات (تجاری) کالا و خدمات، کمکهای مالی اعطا شده توسط موسسات بینالمللی یا دولتها و کمکهای مردمی تامین میشود. هدایای اتحادیه اروپا که بسیار زیاد اعطا میشود، نیز میتواند تامین کننده بودجه سازمانهای مردمنهاد باشد.
اگرچه اصطلاح 'سازمانهای مردمنهاد' تلویحاً بیانگر استقلال این سازمانها از دولت است، برخی از NGO به منظور تامین بودجه مورد نظرشان وابستگی شدیدی به دولت دارند. یک چهارم از درآمد ۱۶۲ میلیون دلاری موسسه خیریه آکسفام در سال ۱۹۹۸ از محل کمکهای دولت بریتانیا و اتحادیه اروپا تامین شد. ورلد ویژن که سازمان امداد و توسعه مسیحیان آمریکا است، کالاهایی به ارزش ۵۵ میلیون دلار از دولت آمریکا به عنوان کمک دریافت کرد. ۴۶ درصد درآمد انجمن پزشکان بدون مرز که برنده جایزه نوبل نیز شدهاست، از محل منابع دولتی میباشد.
نظارت و کنترل بر سازمانهای مردمنهاد
کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل در گزارشی که در مارس ۲۰۰۰ در خصوص اولویتهای اصلاحات سازمان ملل ارائه کرد، از مداخله در کمکهای بشردوستانه بینالمللی حمایت کرد و اعلام کرد که جامعه بینالملل 'حق محافظت' از مردم جهان را در برابر قوم کشی، کشتار جمعی و دیگر جنایات ضد بشری دارا میباشد. به دنبال آن گزارش، دولت کانادا پروژه مسئولیت محافظت را به راه انداخت و کلیات مداخله در کمکهای بشردوستانه را ترسیم کرد. دکترین R2P موارد استفاده وسیعی دارد که از میان جنجال برانگیزترین آنها میتوان به استفاده دولت کانادا از R2P برای توجیه دخالت در کودتا و حمایت از آن در هائیتی اشاره کرد.
چندین سال پس از R2P، جنبش فدرالیست جهانی مسئولیت حمایت و دخالت در جامعه مدنی را عملی کرد. جنبش فدرالیست جهانی سازمانی است که از «ایجاد ساختارهای دموکراتیک جهانی که پاسخگوی مردم جهان باشد» حمایت میکند و «خواستار تقسیم قدرت بینالمللی بین چند نهاد و سازمان مستقل است». هدف پروژه مذکور که در آن جنبش فدرالیست جهانی و دولت کانادا تشریک مساعی داشتند، آن است که اصولی را که در پروژه R2P اصلی تبیین شدهاست در مورد سازمانهای مردمنهاد به کار بندد.
ناظر سازمان غیر دولتی یک سایت محافظه کار طرفدار اسرائیل است که هدف ترویج و تشویق «NGOهایی که در مورد درگیری اعراب و اسرائیل مقید به بررسی و مباحثه انتقادی و پاسخگویی در برابر حقوق بشر هستند» را دنبال میکند. این سازمان با استناد به اینکه آکسفام و فورد فونداسیون بیش از اندازه ضد اسرائیلی هستند، مبارزاتی را بر ضد آنها ترتیب دادهاست که منجر به عذرخواهی رسمی از جانب و تغییرات عملی در آنها شدهاست.
دیدهبان سازمان غیر دولتی یکی از پروژههای موسسه تجاری آمریکا است که بر سازمانهای مردمنهاد نظارت دارد. این پروژه عمدتاً تحلیلی منفی از سازمانهای مردمنهاد محسوب میشود که معمولاً چنین تلقی میشود که در مسیر ترقی و رو به رشد در طیف سیاسی قرار دارند.
سازمانهای مردمنهاد هندی پورتال بیش از ۲۰۰۰ سازمان مردمنهاد است که با بخش اشتراکی در هندوستان کار میکند. این پورتال در مورد اینکه چگونه بخش اشتراکی از سازمانهای مردمنهاد به نفع برنامههای خود استفاده میکند، شناخت و رهنمودهایی به دست میدهد.
در سالهای اخیر، موسسات بزرگ زیادی به منظور جلوگیری از برخی فعالیتهای خاص سازمانهای مردمنهاد بر ضد رسوم و عملکرد شرکتها و موسسات به تقویت واحدها و بخشهای مختلف خود پرداختهاند. همانطور که منطق حکم میکند اگر موسسات و شرکتها با سازمانهای مردمنهاد کار کنند، سازمانهای مردمنهاد بر ضد موسسات و شرکتها فعالیت نخواهند کرد.
وضعیت قانونی
بر اساس قوانین بینالمللی سازمانهای مردمنهاد مانند دولتها اشخاص حقوقی نیستند. البته صلیب سرخ جهانی مستثنای از این قاعدهاست و به موجب قوانین بینالمللی شخص حقوقی تلقی میشود؛ چرا که این سازمان بر اساس کنوانسیون ژنو تشکیل شدهاست.
منتقدان زیادی چنین اظهار نظر کردهاند که هر چند سازمانهای مردمنهاد قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایجی که آنها به دست میدهند مخرب و ضد حکومتی است. آنها در مقام انتقاد میگویند امپریالیسم و سازمانهای مردمنهاد ارتبط وثیق و نزدیکی با یکدیگر دارند. منباب مثال، انجمن استعمارگری آمریکا یکی از اولین سازمانهای مردمنهاد اولیه بودهاست. نمونههای بارز دیگری را میتوان نام برد؛ از قبیل مبلغان مذهبی مسیحی در سراسر قاره آمریکا، آسیا و آفریقا که در دوران استعمارگری فعال بوبند. این سخن نیز گفته شدهاست که سازمانهای غیر مردمنهادی از این دست، قصد و نیت خوبی داشتهاند، اما نتایج و ماحصل کار آنها امپریالیستی از آب درآمدهاست.
نقد
من حیث المجموع در میان منابع مختلف ادبی، یک نگاه کلی مثبت نسبت به سازمانهای مردمنهاد وجود داشتهاست. اما چند شکایت مستقیم نیز مطرح شدهاست که مشکلات عملیاتی، تضاد و ناهمخوانیها، سوء استفاده از بودجه (برخی موارد بسیار فوق العاده)، و غیره را هدف انتقاد خود قرار دادهاند. چنین احساس میشود که مجموعهای از کارها و فعالیتها که به کنه 'صنعت کمک رسانی' نظر دارد به آهستگی در حال رشد و نضج گرفتن است. اگرچه اغلب ادبیات انتقادی موسسات چند جانبه و دوجانبه را هدف انتقاد خود قرار دادهاند، با این حال گاهی اوقات دیده میشود که راهبردهای عملیاتی سازمانهای مردمنهاد و تاثیرات سوء ناخواسته نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه که اقتصاد ناکارآمدی دارند، وارد شدن در حوزه صنعت کمک رسانی سودآورترین کار برای جوانانی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شدهاند. آز آنجا که سازمانهای مردمنهاد خدمات خود (از قبیل آموزش) را به صورت رایگان یا به نرخ یارانهای به عموم ارائه میکنند، بخش خصوصی قادر به رشد و تکامل نیست و توان رقابت موثر و کارآمد و پایدار را ندارد. هر زمان که سازمانهای غیر دولتی محصولات یا خدمات خود (مانند صنایع دستی، ارزش یابیها، حفاری چاه، مشاوره و غیره) را در ازای دریافت مبلغی به مردم عرضه میکنند، آنها ناخواسته برای مدتی با فعالان بخش خصوصی که ارائه کننده همان خدمات هستند، وارد رقابت میشوند. و در این رقابت از این امتیاز بسیار با ارزش برخوردار هستند که بودجه آنها از محل کمکهای مردمی تامین میشود و افرادی نیز حاضر هستند داوطلبانه و رایگان برای آنها کار کنند. اما موارد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشا نگرانی است: عضو گیری سازمانهای غیر دولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که موسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها به جای آن که بر مبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند بر مبنای کمک مالی اعطا شده به آنها است. بعضاً دیده میشود که شکایتهایی بر ضد برخی از سازمانهای مردمنهاد تازه شکل گرفته مطرح میشود که آنها را به این متهم میسازد که با نیت کمک رسانی موجب وارد آمدن ضرر و زیان شده اند؛ در واقع این سازمانها نتوانستهاند پیچیدگی و ذوبطون بودن برخی مسائل را درک کنند و در نهایت بیش از از آنچه مفید و کمک رسان باشند، به دیگران صدمه زداهاند. اما با این حال، به طور کلی این سازمانها منابع فایده بخش و سودرسان مکملی محسوب میشوند که آن فاصلههای اجتماعی را که دولت یا بخشهای غیر انتفاعی نمیتوانند پر کنند، پر کرده و مرتفع میسازند.
تشکلهای مردمنهاد در ایران
در ایران به آن سازمان مَردُمنَهاد (به اختصار: سَمَن) یا تشکل غیر دولتی میگویند که به نظر میرسد باتوجه به بافت حکومت در ایران، که «دولت» بخشی از قوای حاکم میباشد، بهتر است از معادل سازمان غیر حکومتی استفاده شود.
سازمانهای مردمنهاد، اساساً با تاکید بر ۳ اصل داوطلبانه، غیر انتفاعی و غیر سیاسی تشکیل و تاسیس میشوند. بودجه سازمانهای مردمنهاد از راههای ذیل تامین میگردد:
کمک و هدایای مردمی
وقف و حبس
کمکهای مالی از سازمانهای دولتی و غیر دولتی
کمکهای مالی از سازمانهای بینالمللی (با رعایت مقررات مربوطه)
وجوه حاصل از فعالیتهای سازمان و انجام پروژه در چارچوب اهداف و اساسنامه و آیین نامه سازمان
حق عضویت در سازمان
بدیهی است هرموسسه یا بنیاد غیردولتی باتوجه به نیازاعضای خود، موضوع فعالیت مشخصی را پی میگیرد موضوعاتی مانند: دین، آموزش، بهداشت، محیط زیست، اشتغال، فرهنگ، هنر، جوانان، کودکان، زنان، سالمندان و یا موضوعات تخصصی و علمی.
به عقیده بعضی از صاحبنظران، تشکلهای مردمنهاد به چندین دلیل ممکن است شکل بگیرند که مهمترین آنها:
اهداف انسان دوستانه
احساس نیاز یا تجربه شخصی در برخورد با معضلات اجتماعی
دستورات و سفارشات بزرگان در نیکوکاری و حرکتهای انسان دوستانه
تشکلهای غیر دولتی برای ادامه فعالیت خود نیازمند ویژگیهایی هستند که ضامن بقا و موفقیت آنهاست که میتوان به رئوس آن اشاره کرد:
خودجوشی ونیازطبیعی-اهداف مشترک اعضا- قانونمندی- برنامه وفعالیت مدون- مشارکت وجلب مشارکت(عضوپذیری)- استقلال
سابقه تشکلهای مردم نهاد در ایران
مساجد، تکایا، هیاتهای مذهبی و قهوه خانهها را نهادهای غیردولتی سنتی قدیمی میدانند وپس ازآن صندوقهای قرض الحسنه، خیریهها، انجمنهای اسلامی وحتی دورههای فارغ التحصیلی در دوران بعدتر و سپس اتحادیهها، اصناف و نظامهای صنفی ومهندسی و غیره، شکلهای جدیدتر نهادهای مدنی هستند که البته رفته رفته میبایست ازدست مدیران نیمه دولتی خارج شوند.
تشکلها و قوانین مربوطه
آیین نامه تاسیس و فعالیت سازمانهای غیردولتی مورخه ۲۹/۳/۸۴ درآخرین روزهای دولت سید محمد خاتمی، بنا به پیشنهاد مورخه ۸/۵/۸۳ وزارت اطلاعات و به استناد اصل ۱۳۸ قانون اساسی تصویب و اجرایی شد. عناوینی چون «جمعیت»، «انجمن»، «کانون»، «مرکز»، «گروه»، «مجمع»، «خانه»، «موسسه» میتوانند بجای واژه «سازمان» و تشکلهای غیر دولتی بکار گرفته شوند. تشکلها میتوانند با موضوع فعالیت و اهداف مشترک با رعایت آیین نامه مذکوربه صورت شبکه درآیند و یا به عضویت سازمانهای بینالمللی درآیند. شبکهها یا حتی تشکلهای فعال در راستای تحقق خواستههای مشروع اعضای خود- بسته به اعتباروصلاحیت خودوگسترش فعالیت و تعامل آنها با دیگرتشکلها (کار جمعی تشکلها) - قابلیتهای قانونی بسیار دارند؛ از انتشار نشریه و برگزاری تجمع و گردهمایی تا تصمیم سازی و مشارکت در تصمیم گیریهای دولتی وحتی اعطای طرح و لوایح به دولت یا مجلس و حتی تقاضای اصلاح در قوانین موضوعه کشور.
جهتیابی با نشانههای طبیعی
هرگونهای از درختان برشها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر میگذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال-جنوب.
این روشها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابلملاحظهای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگلهای انبوه -به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخی روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهای طبیعی استفاده میکنید، برای تصمیمگیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که میتوانید پیدا کنید.
بسیاری از روشهای زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهٔ شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
۱- جهتیابی با خزهها و گلسنگها: سمت شمالی درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههای بیشتری دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبی آنهاست.
خزه در جایی رشد میکند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محلهای خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزهها معمولاً بیشتر در این سمت میرویند.
این روش همیشه نتیجهٔ درست به ما نمیدهد. ۱) هرچند سمت شمالی در سایهٔ بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزهها رطوبت مهمتر از سایه است(جایی که رطوبت در آنجا بیشتر ماندگار است). ۲) گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند. ۳) در یک اقلیم بارانی(جنگلها و بیشههای مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کردهاست). ۴) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود. ۵) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهای وجود ندارد!
ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکانهای سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ.
۲- جهتیابی با درختان: از آنجا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمتشان شاخوبرگ کمتری دارند.
به دلیل آنکه آفتاب بیشتر از سمت جنوب میتابد، درختان جنوب بهتر و بیشتر رشد میکنند. وجود درختانی مانند صنوبر سیاه و سفید، راش، بلوط، درختان آزاد، شاه بلوط هندی، افرا نروژی و درخت اقاقیا صحت این مسئله را ثابت میکند. این درختها در جنوب بیشتر دیده میشوند.
پوست درختان قدیمی در سمت رو به آفتاب(جنوب) معمولاً نازکتر است.
پوسیده بودن یک طرف از اکثر درختان جنگل، جهت شمال را به ما نشان میدهد؛ سمت پوسیده شمال است.
به خاطر نوع تابش خورشید، شاخههای جنوبی اکثر درختان افقیتر و شاخههای شمالی عمودیترند.
در کوههای سنگی، کاجهای انحناپذیر در شیب جنوبی، و صنوبرهای انگلمان در شیب شمالی میرویند.
معمولاً درختان برگ ریز در شیبهای جنوبی تپهها میرویند و سراشیبهای شمالی همیشه سبز است.
زمینِ اطراف ریشهٔ درختان، به سمت جنوب سستتر و توخالیتر از قسمت شمالی است. پس زمین به سمت شمال سفتتر بوده و به خشکی زمین جنوبی نیست.
رشد پوشش گیاهی در سمت جنوبی تپهها بیشتر از سمت شمالی خواهد بود.
۳-جهتیابی با تنهٔ درختان بریدهشده: اگر مقطع درخت بریدهشدهای را نگاه کنید، تعدادی دایرهٔ هم مرکز را مشاهده خواهید کرد، که هر یک از آنها نشان یک سال عمر درخت میباشد. درختی که بطور دائم آفتاب به تنهاش بتابد، دایرههای نشاندهنده عمر آن درخت در یک سمت به هم نزدیکتر شده و در سمت دیگر از هم دور خواهند بود. سمتی که فاصله خطوط حلقههای سنی درخت به هم نزدیکتر باشد سمت شمال را مشخص میکند، و سمتی که خطوط حلقههای سنی از هم فاصلهٔ بیشتری داشته باشد سمت جنوب را نشان میدهد؛ به علت تابش زیاد آفتاب و رشد شدیدتر آن.
۴- جهتیابی به کمک گلها و گیاهان: گیاهان، و گلهای درختان تمایل دارند رو به آفتاب قرار بگیرند؛ یعنی جنوب یا شرق.
برخی گیاهان برای جهتیابی اشتهار یافتهاند. مثلاً در آمریکا گُلی وجود دارد که همیشه جهتگیری شمالی-جنوبی دارد (رشد برگهایش به سمت خط شمال- جنوب است) و آن را «گیاه قطبنما(یا Compass Plant)» و یا «رُزینوید(Rosinweed)» میخوانند. نام علمی آن «سیلفیوم لاکینیاتوم» (Silphium laciniatum) است، و مسافران اولیهٔ این سرزمین از این گیاه برای جهتیابی استفاده میکردهاند.
اکالیپتوس استرالیایی هم گیاهی جهتیاب است. این گیاه که در سرزمینهای گرم و خشک میروید، برگهایش رو به شمال یا جنوب است.
همچنین درختی به نام «نخل رهنوردان([ یا Traveler’s Palm])» وجود دارد که محور شاخههایش شرقی-غربی اند.
همانطور که گفته شد، این که کدام طرف شرق است و کدام طرف غرب، یا کدام یک از طرفین شمال یا جنوب است را میتوان با توجه به سمت خورشید و ماه در آسمان یا روشهای دیگر یافت -ماه و خورشید تقریباً در سمت جنوبی آسمان قرار دارند.
۵- جهتیابی به کمک باد غالب: بادها را از جهتی که میوزند، نامگذاری میکنند مانند باد شمالی از شمال. هر منطقهای باد غالب و برجستهای دارد که در فصل خاص یا گاهی در تمام فصول حکمفرماست. باد غالب، باد خاصی است که وزش آن طولانیتر بوده و در جهت خاصی میوزد. با دانستن جهت بادهای غالب میتوانید چهار جهت اصلی را تشخیص دهید.
معمولاً نام باد را از جهتی که وزیدهاست، نامگذاری میکنند. مثلاً باد شمال یعنی بادی که از شمال به سمت جنوب میوزد.
برای جهتیابی به کمک باد غالب، ۱) ابتدا باید جهت باد غالب منطقه را دانست. ۲) سپس باید در جایی که هستیم جهت باد غالب را تشخیص دهیم. برای نمونه، اگر بدانیم که در منطقهٔ ما باد غالب از شرق میوزد، و ضمناً جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم، طرف منشأ باد شرق خواهد بود؛ که با دانستن شرق، دیگر جهتهای اصلی هم به سادگی یافته میشوند.
نکتهٔ اول: اگر جهت باد غالب منطقهتان را نمیدانید، اطلاعات زیر ممکن است کمککار باشد:
در نواحی معتدل، باد غالب از غرب میوزد. (در هر دو نیم کره شمالی و جنوبی)
در نواحی گرمسیری، باد غالب بین مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جریان دارد.
در نواحی استوایی، باد غالب معمولاً از سمت شرق میوزد.
نکتهٔ دوم: جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم:
در هر منطقهای باد غالب ویژگیهای خاص خود را دارد؛ مثل درجه حرارت، رطوبت و سرعت که در فصول مختلف تغییر میکند.
باد غالب بر رشد درختان و گیاهان، جهت جمع شدن برفهای باد آورنده و در جهت علفهای بلند تأثیرگذار است. در واقع باد غالب بیشترین تأثیر را بر روی جهت پوشش گیاهی، برف، ماسه یا دیگر اشیای روی سطح زمین دارد.
الف)درختان:
جهت خم شدن اغلب درختان منطقه نشان دهنده جهت وزش باد غالب منطقهاست. برای نمونه اگر درختان به طرف شمال منحرف و متمایل شدهاند، باد غالب محتملا از سمت جنوب وزیدهاست.
اثر دیگری که باد غالب بر درختان دارد این است که: در جهتی که از وزش باد در امان است، شاخ و برگ بیشتری رشد کردهاست.
در واقع باد ممکن است با صدمه زدن یا خشک کردن شاخههای جوان، رشد درخت را کند یا متوقف کند. معمولاً وزش باد، باعث کند شدن رشد درختان میشود؛ برعکسِ خورشید، که رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
در زمستان باد غالب معمولاً با برف و تگرگ همراه است، که باعث شکستن شاخههای جوان میشود.
درختی که برای تعیین جهت استفاده میشود، باید در محلی باز و وسیع باشد. نباید در پناه تپه، درختان دیگر یا ساختمانها باشد. چند تا از درختان نزدیک به هم را مورد آزمایش قرار دهید. مطمئن شوید که درختان هرس نشده باشند.
از آنجا که درختان تحت تأثیر عوامل زیادی هستند، باید یافتههای خود را با مشاهدهٔ درختان متعددی در همسایگی یکدیگر تأیید کنید.
ب)ماسه و برف:
امواج ماسه در بیابانها، و امواج پستی-بلندیهای برف در مناطق قطبی جهت باد را نشان میدهند. البته گاه به خاطر آنکه این موجها خیلی کوچکاند و از چند سانتیمتر تجاوز نمیکنند، برای یافتن باد غالب نمیتوانند کمککار باشند، زیرا میتوانند با هر باد تند موضعی به سرعت تشکیل شوند.
در بیابانها انواع مختلف تلماسهها وجود دارند، که شکل آنها جهت باد غالب را نمایان میسازد؛ همچنین در مورد تلیخهای قطب: در مناطقی که به شدت پوشیده از برفاند، باد غالب تودههای برف را میراند و آنها را تبدیل به تلهای برآمدهای میسازد. این تلها از چند سانتیمتر تا یک متر ارتفاع دارند، و موازی باد غالب تشکیل میشوند. در واقع برف از لحاظ فیزیکی شبیه ماسه عمل میکند.
ج) نسیم: برخی مناطق الگوی حرکت جریان هوایشان نوسان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد. مثلاً مردم کنار ساحل با نسیم دریا مأنوساند. معمولاً بعدازظهرها نسیم مداومی از طرف دریا میوزد. در شب هم معمولاً جهت نسیم برعکس میشود و از خشکی به سمت دریا میوزد. نسیم مشابهی در درهها و کوهها میوزد: در روز نسیمی از دره به سمت بالای کوه وزیدن میگیرد؛ و در شب برعکس، نسیم از بالا به سمت دره میوزد. اگر -مثلاً به کمک نقشه- بدانیم که دریا یا کوه (یا ساحل یا دره) در کدام جهتمان است، میتوانیم جهتهای اصلی را بیابیم.
د) هوای گرم و سرد: در نیمکرهٔ شمالی زمین هوایی که از شمال میآید معمولاً سردتر از هوایی است که از جنوب میآید(بادهای شمالی از بادهای جنوبی سردتر است).
هـ) سایر موارد:
اگر گمان میکنید که بادی که در لحظه میوزد باد غالب منطقهاست، میتوانید به درختان در مسیر باد نگاه کنید. با نگاه به نوک درختان میتوانید جهت باد را بفهمید.
میتوانید به تغییر جهت ابرها دقت کنید؛ بهویژه ابرهای بلندی که توسط بادهای غالب آورده میشوند.
در روی دریا و اقیانوسها بادهای غالب دارای ویژگیها و ابرهای خاص خود هستند.
۶- جهتیابی به کمک رودخانهها: بسیاری از رودها و نهرها در نیمکرهٔ شمالی زمین رو به جنوب سرازیرند، یعنی رو به استوا. این روند عمومی رودهاست، ولی همیشه درست نیست. مثلاً رود نیل -که تماماً در نیمکرهٔ شمالی است- به سوی شمال جریان دارد و به مدیترانه میریزد.
۷- جهتیابی به کمک حیوانات و حشرات:
مورچهها خاکِ لانهٔ خود را به سمت جنوب یا شرق میریزند. مورچهها چنین میکنند تا در هنگام روز خاکریزشان به عنوان سایهبانی برایشان عمل کند، تا راحتتر کار خود را انجام دهند.
مورچهها خانههای خود(مورتپهها) را بر روی شیبهای جنوب شرقی میسازند؛ زیرا خورشید در پاییز و زمستان بیشتر به این قسمتها میتابد. آنها مورتپههای خود را نزدیک درختان و صخرههای جنوبی و جنوب شرقی بنا میکنند.
اگر شما در کنار برکه یا دریاچهای باشید که پرندگان، ماهیان یا دوزیستان در حال تولیدمثل هستند، در نظر داشته باشید که آنها معمولاً ترجیح میدهند در سمت غربی زاد و ولد (تولیدمثل و پرورش) نمایند.
دارکوب(شانهبهسر) معمولاً حفرههایش را در سمت شرقی درخت حفر میکند.
سنجابها هم معمولاً در سوراخهای سمت شرقیِ درختان خانه و لانه میگزینند.
۸- جهتیابی به کمک خانههای شهری: امروزه معمولاً خانهها را به موازات شمال -جنوب یا شرق-غرب میسازند؛ یعنی نسبت به جهتهای اصلی مورب نمیسازند. این میتواند در تنظیم صحیح جهتها و تصحیح روشهای تقریبی بالا کمککار باشد. باید توجه کرد که در بسیاری موارد این اصل رعایت نشدهاست.
قطب مغناطیسی شمال
قطبهای مغناطیسی یعنی جایی که خطوط میدان مغناطیسی به صورت واگرا از زمین خارج (جنوب مغناطیسی) و یا به صورت همگرا به آن وارد (شمال مغناطیسی) میشوند.
عقربه قطبنما -به عنوان یک وسیله مغناطیسی (یک آهنربا)- وقتی که آزادانه معلق شود، قطبهای مغناطیسی را یافته و در جهت آنها آرایش میگیرد؛ یعنی جایی که عموماً شمال حقیقی نیست (بهجز برخی مناطق کره زمین). زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی، «میل مغناطیسی» نامیده میشود.
قطبهای مغناطیسی زمین در طول زمان تغییر میکنند. قطب شمال مغناطیسی در سال ۲۰۰۱ در موقعیت ۸۱٫۳ درجه شمالی و ۱۱۰٫۸ درجه غربی، در سال ۲۰۰۵ در موقعیت ۸۳٫۱ درجه شمالی و ۱۱۷٫۸ درجه غربی و در سال ۲۰۰۹ در موقعیت ۸۴٫۹ درجه شمالی و ۱۳۱٫۰ درجه غربی بودهاست. در سال ۲۰۱۲ قطب مغناطیسی شمال در موقعیت ۸۵٫۹ درجه شمالی و ۱۴۷٫۰ درجه غربی قرار گرفت.
هر ۲۵ هزار سال، قطبهای مغناطیسی یک دور کامل میزنند.
قطب شمال مغناطیسی، سالانه ۷٫۳۴ کیلومتر جابهجا میشود.
انحراف مغناطیسی
انحراف مغناطیسی خطای ناشی از تأثیرات جاذبههای مغناطیسی موضعی و منطقهای (مانند فلز و الکتریسیته) ااست، که باید در کنار میل مغناطیسی در نظر گرفته شود. هر گاه قطبنما در نزدیکی اشیای آهنی یا فولادی و یا منابع الکتریکی قرار گرفته باشد، عقربهاش از جهت قطب مقداری منحرف میشود. کلاً به همراه داشتن اشیایی از جنس آهن یا انواع مشابه آن میتواند باعث اختلال در حرکت عقربه شود. حتی وجود یک گیره کاغذ روی نقشه ممکن است مساله ساز شود. بنابراین، هنگام استفاده از قطبنما باید مطمئن شویم که از اشیای انحرافدهنده آن، بهطور کلی دور است. همچنین احتمال تأثیرگذاری جاذبههای مغناطیسی موجود در خاک نیز وجود دارد، که بسیار نادر است؛ ولی در مکانهایی که مثلاً معدن آهن وجود دارد باید در نظر گرفته شود.
میل مغناطیسی
انحراف مغناطیسی یا تغییر مغناطیسی یا میل مغناطیسی زاویه بین نصف النهار مغناطیسی و نصف النهار جغرافیایی در هر نقطه از سطح زمین است.
میل مغناطیسی، در هر نقطه از زمین، زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی در آن نقطه است؛ یعنی زاویهٔ بین سمتی که عقربهٔ قطبنما نشان میدهد، و سمت شمال جغرافیایی. منابع مختلف میل مغناطیسی را «شیب مغناطیسی» یا «تنزل مغناطیسی» یا «تغییر مغناطیسی» هم مینامند. برخی به آن انحراف مغناطیسی هم گفتهاند، ولی دیگران این واژه را برای انحراف عقربهٔ قطبنما در اثر عوامل محیطی (مانند وسایل آهنی و منابع الکتریکی و غیره) مناسبتر میدانند.
میل مغناطیسی با موقعیت، زمان (سالانه و روزانه)، ناهنجاریهای مغناطیسی محلی، ارتفاع (جزئی و قابل صرف نظر) و فعالیتهای مغناطیسی خورشید تغییر میکند. میل مغناطیسی در طول خطوطی &mdash؛ که اصطلاحا خطوط هم ارز∗ نامیده میشوند &mdash؛ ثابت است. خط فرضی با میل مغناطیسی صفر درجه در حال حاضر از غرب خلیج هودسن، دریاچه سوپریور، دریاچه میشیگان و فلوریدا عبور میکند.
تعیین میل مغناطیسی
اگر عقربه قطبنما شرق یا غربِ شمال واقعی را به عنوان شمال مشخص نماید، این اختلاف به ترتیب میل مغناطیسی شرقی یا غربی نامیده میشود. شمال مغناطیسی هم در نیمکره شمالی و هم در نیمکره جنوبی به عنوان مرجع میل مغناطیسی است. مقدار زاویهٔ انحراف بستگی با محل آزمایش دارد. برای تعیین میل مغناطیسی در یک منطقه مورد نظر میتوان از موارد زیر استفاده کرد:
نقشههای توپوگرافی چاپ شده: این نقشه ها با اندازه گیری های متعدد میل مغناطیسی در نقاط مختلف کرهٔ زمین تهیه می شوند. در برخی نقشهها میل مغناطیسی منطقه به وسیله زاویه بین دو پیکان شمال مغناطیسی (MN) و شمال حقیقی (GN) نشان داده شده است.
نمودارهای خطوط همارز چاپ شده و یا موجود در وبگاهها، که میل مغناطیسی را نشان میدهند.
حسابگر آنلاین برای مشخص نمودن آخرین میل مغناطیسی، برای یک موقعیت مشخص (طول و عرض جغرافیایی) و زمان مشخص.
لازم به ذکر است که در یک محل مقدار زاویهٔ انحراف برحسب زمان اندکی تغییر میکند و اندازهٔ آن در نقاط مختلف زمین متفاوت است.
در ایران میل مغناطیسی به سمت شرق است و مقدار زاویه آن در مکانهای مختلف متفاوت است. برای نمونه در ۱۲ خردادماه سال ۱۳۸۶ میل مغناطیسی تهران &mdash؛ طبق محاسبات &mdash؛ برابر ۴ درجه و چهار دقیقه به سمت شرق بودهاست، که هر سال نزدیک چهار دقیقه (کمتر از یکدهم درجه) به سمت شرق افزایش پیدا میکند.
مثال
چنانچه به کمک عقربهٔ مغناطیسی به طرف قطب شمال یا جنوب برویم، به قطب شمال و جنوب واقعی کرهٔ زمین نمیرسیم. علت این است که قطب شمال و جنوب جغرافیایی و مغناطیسی کرهٔ زمین، با هم یکی نیست؛ یعنی اینکه قطب شمال مغناطیسی زمین، درست روی قطب شمال جغرافیایی زمین قرار ندارد و اگر دو قطب جغرافیایی و مغناطیسی زمین را توسط خطی فرضی به به نام محور به هم وصل کنیم، بین دو محور مغناطیسی و محور جغرافیایی زمین، زاویهای ساخته میشود که به آن، زاویهٔ میل مغناطیسی گویند.
هرگونهای از درختان برشها و خصوصیات خاصّ خود را دارد. باد و آفتاب بر درختان تأثیر میگذارند و این سرنخی است برای محاسبه جهت شمال-جنوب.
این روشها خیلی قابل اطمینان نیستند. مثلاً «باد غالب» ممکن است حالت عادی را به طور قابلملاحظهای تغییر دهد و باعث تغییر و انحراف آن شود. همچنین در جنگلهای انبوه -به دلیل عدم نفوذ و رسوخ آفتاب درون آنها- برخی روشها کارا نخواهند بود. اگر از علامتهای طبیعی استفاده میکنید، برای تصمیمگیری، باید هر چند تا علامت مختلف را که میتوانید پیدا کنید.
بسیاری از روشهای زیر بر اساس آفتاب هستند: در نیمکرهٔ شمالی زمین، جهت رو به جنوب در معرض آفتاب بیشتری است. تابش خورشید رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
۱- جهتیابی با خزهها و گلسنگها: سمت شمالی درختان و تختهسنگها، گلسنگها و خزههای بیشتری دارد؛ چرا که نمناکتر و مرطوبتر از سمت جنوبی آنهاست.
خزه در جایی رشد میکند که دارای سایه و آب زیادی باشد؛ محلهای خنک و نمناک. تنهٔ درختان در سمت شمالی سایه و رطوبت بیشتری دارد، و در نتیجه خزهها معمولاً بیشتر در این سمت میرویند.
این روش همیشه نتیجهٔ درست به ما نمیدهد. ۱) هرچند سمت شمالی در سایهٔ بیشتری است، ولی لزوماً رطوبت سمت شمال بیشتر نیست؛ و برای رشد خزهها رطوبت مهمتر از سایه است(جایی که رطوبت در آنجا بیشتر ماندگار است). ۲) گاه ممکن است درختان و پوشش گیاهی مجاور طرف دیگر درخت را هم سایه کند. ۳) در یک اقلیم بارانی(جنگلها و بیشههای مرطوب) ممکن است همه طرف درخت نمناک باشد(یعنی خزه دور برخی درختان در همهطرف رشد کرده؛ البته معمولاً در جهت جنوب بیشتر رشد کردهاست). ۴) ممکن است باد مانع رشد خزه در طرف شمالی درخت شود. ۵) در مناطق خشک هم که اصلاً خزهای وجود ندارد!
ضمناً در نظر داشته باشید که معمولاً خزه در جهت نور آفتاب(جنوب) خرمایی رنگ است و در مکانهای سایه و مرطوب سبز یا طوسی رنگ.
۲- جهتیابی با درختان: از آنجا که سمت شمالی درختان در معرض آفتاب کمتری است، درختان در این سمتشان شاخوبرگ کمتری دارند.
به دلیل آنکه آفتاب بیشتر از سمت جنوب میتابد، درختان جنوب بهتر و بیشتر رشد میکنند. وجود درختانی مانند صنوبر سیاه و سفید، راش، بلوط، درختان آزاد، شاه بلوط هندی، افرا نروژی و درخت اقاقیا صحت این مسئله را ثابت میکند. این درختها در جنوب بیشتر دیده میشوند.
پوست درختان قدیمی در سمت رو به آفتاب(جنوب) معمولاً نازکتر است.
پوسیده بودن یک طرف از اکثر درختان جنگل، جهت شمال را به ما نشان میدهد؛ سمت پوسیده شمال است.
به خاطر نوع تابش خورشید، شاخههای جنوبی اکثر درختان افقیتر و شاخههای شمالی عمودیترند.
در کوههای سنگی، کاجهای انحناپذیر در شیب جنوبی، و صنوبرهای انگلمان در شیب شمالی میرویند.
معمولاً درختان برگ ریز در شیبهای جنوبی تپهها میرویند و سراشیبهای شمالی همیشه سبز است.
زمینِ اطراف ریشهٔ درختان، به سمت جنوب سستتر و توخالیتر از قسمت شمالی است. پس زمین به سمت شمال سفتتر بوده و به خشکی زمین جنوبی نیست.
رشد پوشش گیاهی در سمت جنوبی تپهها بیشتر از سمت شمالی خواهد بود.
۳-جهتیابی با تنهٔ درختان بریدهشده: اگر مقطع درخت بریدهشدهای را نگاه کنید، تعدادی دایرهٔ هم مرکز را مشاهده خواهید کرد، که هر یک از آنها نشان یک سال عمر درخت میباشد. درختی که بطور دائم آفتاب به تنهاش بتابد، دایرههای نشاندهنده عمر آن درخت در یک سمت به هم نزدیکتر شده و در سمت دیگر از هم دور خواهند بود. سمتی که فاصله خطوط حلقههای سنی درخت به هم نزدیکتر باشد سمت شمال را مشخص میکند، و سمتی که خطوط حلقههای سنی از هم فاصلهٔ بیشتری داشته باشد سمت جنوب را نشان میدهد؛ به علت تابش زیاد آفتاب و رشد شدیدتر آن.
۴- جهتیابی به کمک گلها و گیاهان: گیاهان، و گلهای درختان تمایل دارند رو به آفتاب قرار بگیرند؛ یعنی جنوب یا شرق.
برخی گیاهان برای جهتیابی اشتهار یافتهاند. مثلاً در آمریکا گُلی وجود دارد که همیشه جهتگیری شمالی-جنوبی دارد (رشد برگهایش به سمت خط شمال- جنوب است) و آن را «گیاه قطبنما(یا Compass Plant)» و یا «رُزینوید(Rosinweed)» میخوانند. نام علمی آن «سیلفیوم لاکینیاتوم» (Silphium laciniatum) است، و مسافران اولیهٔ این سرزمین از این گیاه برای جهتیابی استفاده میکردهاند.
اکالیپتوس استرالیایی هم گیاهی جهتیاب است. این گیاه که در سرزمینهای گرم و خشک میروید، برگهایش رو به شمال یا جنوب است.
همچنین درختی به نام «نخل رهنوردان([ یا Traveler’s Palm])» وجود دارد که محور شاخههایش شرقی-غربی اند.
همانطور که گفته شد، این که کدام طرف شرق است و کدام طرف غرب، یا کدام یک از طرفین شمال یا جنوب است را میتوان با توجه به سمت خورشید و ماه در آسمان یا روشهای دیگر یافت -ماه و خورشید تقریباً در سمت جنوبی آسمان قرار دارند.
۵- جهتیابی به کمک باد غالب: بادها را از جهتی که میوزند، نامگذاری میکنند مانند باد شمالی از شمال. هر منطقهای باد غالب و برجستهای دارد که در فصل خاص یا گاهی در تمام فصول حکمفرماست. باد غالب، باد خاصی است که وزش آن طولانیتر بوده و در جهت خاصی میوزد. با دانستن جهت بادهای غالب میتوانید چهار جهت اصلی را تشخیص دهید.
معمولاً نام باد را از جهتی که وزیدهاست، نامگذاری میکنند. مثلاً باد شمال یعنی بادی که از شمال به سمت جنوب میوزد.
برای جهتیابی به کمک باد غالب، ۱) ابتدا باید جهت باد غالب منطقه را دانست. ۲) سپس باید در جایی که هستیم جهت باد غالب را تشخیص دهیم. برای نمونه، اگر بدانیم که در منطقهٔ ما باد غالب از شرق میوزد، و ضمناً جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم، طرف منشأ باد شرق خواهد بود؛ که با دانستن شرق، دیگر جهتهای اصلی هم به سادگی یافته میشوند.
نکتهٔ اول: اگر جهت باد غالب منطقهتان را نمیدانید، اطلاعات زیر ممکن است کمککار باشد:
در نواحی معتدل، باد غالب از غرب میوزد. (در هر دو نیم کره شمالی و جنوبی)
در نواحی گرمسیری، باد غالب بین مناطق شمال شرقی و جنوب شرقی جریان دارد.
در نواحی استوایی، باد غالب معمولاً از سمت شرق میوزد.
نکتهٔ دوم: جهت باد غالب منطقه را تشخیص دهیم:
در هر منطقهای باد غالب ویژگیهای خاص خود را دارد؛ مثل درجه حرارت، رطوبت و سرعت که در فصول مختلف تغییر میکند.
باد غالب بر رشد درختان و گیاهان، جهت جمع شدن برفهای باد آورنده و در جهت علفهای بلند تأثیرگذار است. در واقع باد غالب بیشترین تأثیر را بر روی جهت پوشش گیاهی، برف، ماسه یا دیگر اشیای روی سطح زمین دارد.
الف)درختان:
جهت خم شدن اغلب درختان منطقه نشان دهنده جهت وزش باد غالب منطقهاست. برای نمونه اگر درختان به طرف شمال منحرف و متمایل شدهاند، باد غالب محتملا از سمت جنوب وزیدهاست.
اثر دیگری که باد غالب بر درختان دارد این است که: در جهتی که از وزش باد در امان است، شاخ و برگ بیشتری رشد کردهاست.
در واقع باد ممکن است با صدمه زدن یا خشک کردن شاخههای جوان، رشد درخت را کند یا متوقف کند. معمولاً وزش باد، باعث کند شدن رشد درختان میشود؛ برعکسِ خورشید، که رشد شاخهها و برگها را زیاد میکند.
در زمستان باد غالب معمولاً با برف و تگرگ همراه است، که باعث شکستن شاخههای جوان میشود.
درختی که برای تعیین جهت استفاده میشود، باید در محلی باز و وسیع باشد. نباید در پناه تپه، درختان دیگر یا ساختمانها باشد. چند تا از درختان نزدیک به هم را مورد آزمایش قرار دهید. مطمئن شوید که درختان هرس نشده باشند.
از آنجا که درختان تحت تأثیر عوامل زیادی هستند، باید یافتههای خود را با مشاهدهٔ درختان متعددی در همسایگی یکدیگر تأیید کنید.
ب)ماسه و برف:
امواج ماسه در بیابانها، و امواج پستی-بلندیهای برف در مناطق قطبی جهت باد را نشان میدهند. البته گاه به خاطر آنکه این موجها خیلی کوچکاند و از چند سانتیمتر تجاوز نمیکنند، برای یافتن باد غالب نمیتوانند کمککار باشند، زیرا میتوانند با هر باد تند موضعی به سرعت تشکیل شوند.
در بیابانها انواع مختلف تلماسهها وجود دارند، که شکل آنها جهت باد غالب را نمایان میسازد؛ همچنین در مورد تلیخهای قطب: در مناطقی که به شدت پوشیده از برفاند، باد غالب تودههای برف را میراند و آنها را تبدیل به تلهای برآمدهای میسازد. این تلها از چند سانتیمتر تا یک متر ارتفاع دارند، و موازی باد غالب تشکیل میشوند. در واقع برف از لحاظ فیزیکی شبیه ماسه عمل میکند.
ج) نسیم: برخی مناطق الگوی حرکت جریان هوایشان نوسان بیشتری نسبت به جاهای دیگر دارد. مثلاً مردم کنار ساحل با نسیم دریا مأنوساند. معمولاً بعدازظهرها نسیم مداومی از طرف دریا میوزد. در شب هم معمولاً جهت نسیم برعکس میشود و از خشکی به سمت دریا میوزد. نسیم مشابهی در درهها و کوهها میوزد: در روز نسیمی از دره به سمت بالای کوه وزیدن میگیرد؛ و در شب برعکس، نسیم از بالا به سمت دره میوزد. اگر -مثلاً به کمک نقشه- بدانیم که دریا یا کوه (یا ساحل یا دره) در کدام جهتمان است، میتوانیم جهتهای اصلی را بیابیم.
د) هوای گرم و سرد: در نیمکرهٔ شمالی زمین هوایی که از شمال میآید معمولاً سردتر از هوایی است که از جنوب میآید(بادهای شمالی از بادهای جنوبی سردتر است).
هـ) سایر موارد:
اگر گمان میکنید که بادی که در لحظه میوزد باد غالب منطقهاست، میتوانید به درختان در مسیر باد نگاه کنید. با نگاه به نوک درختان میتوانید جهت باد را بفهمید.
میتوانید به تغییر جهت ابرها دقت کنید؛ بهویژه ابرهای بلندی که توسط بادهای غالب آورده میشوند.
در روی دریا و اقیانوسها بادهای غالب دارای ویژگیها و ابرهای خاص خود هستند.
۶- جهتیابی به کمک رودخانهها: بسیاری از رودها و نهرها در نیمکرهٔ شمالی زمین رو به جنوب سرازیرند، یعنی رو به استوا. این روند عمومی رودهاست، ولی همیشه درست نیست. مثلاً رود نیل -که تماماً در نیمکرهٔ شمالی است- به سوی شمال جریان دارد و به مدیترانه میریزد.
۷- جهتیابی به کمک حیوانات و حشرات:
مورچهها خاکِ لانهٔ خود را به سمت جنوب یا شرق میریزند. مورچهها چنین میکنند تا در هنگام روز خاکریزشان به عنوان سایهبانی برایشان عمل کند، تا راحتتر کار خود را انجام دهند.
مورچهها خانههای خود(مورتپهها) را بر روی شیبهای جنوب شرقی میسازند؛ زیرا خورشید در پاییز و زمستان بیشتر به این قسمتها میتابد. آنها مورتپههای خود را نزدیک درختان و صخرههای جنوبی و جنوب شرقی بنا میکنند.
اگر شما در کنار برکه یا دریاچهای باشید که پرندگان، ماهیان یا دوزیستان در حال تولیدمثل هستند، در نظر داشته باشید که آنها معمولاً ترجیح میدهند در سمت غربی زاد و ولد (تولیدمثل و پرورش) نمایند.
دارکوب(شانهبهسر) معمولاً حفرههایش را در سمت شرقی درخت حفر میکند.
سنجابها هم معمولاً در سوراخهای سمت شرقیِ درختان خانه و لانه میگزینند.
۸- جهتیابی به کمک خانههای شهری: امروزه معمولاً خانهها را به موازات شمال -جنوب یا شرق-غرب میسازند؛ یعنی نسبت به جهتهای اصلی مورب نمیسازند. این میتواند در تنظیم صحیح جهتها و تصحیح روشهای تقریبی بالا کمککار باشد. باید توجه کرد که در بسیاری موارد این اصل رعایت نشدهاست.
قطب مغناطیسی شمال
قطبهای مغناطیسی یعنی جایی که خطوط میدان مغناطیسی به صورت واگرا از زمین خارج (جنوب مغناطیسی) و یا به صورت همگرا به آن وارد (شمال مغناطیسی) میشوند.
عقربه قطبنما -به عنوان یک وسیله مغناطیسی (یک آهنربا)- وقتی که آزادانه معلق شود، قطبهای مغناطیسی را یافته و در جهت آنها آرایش میگیرد؛ یعنی جایی که عموماً شمال حقیقی نیست (بهجز برخی مناطق کره زمین). زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی، «میل مغناطیسی» نامیده میشود.
قطبهای مغناطیسی زمین در طول زمان تغییر میکنند. قطب شمال مغناطیسی در سال ۲۰۰۱ در موقعیت ۸۱٫۳ درجه شمالی و ۱۱۰٫۸ درجه غربی، در سال ۲۰۰۵ در موقعیت ۸۳٫۱ درجه شمالی و ۱۱۷٫۸ درجه غربی و در سال ۲۰۰۹ در موقعیت ۸۴٫۹ درجه شمالی و ۱۳۱٫۰ درجه غربی بودهاست. در سال ۲۰۱۲ قطب مغناطیسی شمال در موقعیت ۸۵٫۹ درجه شمالی و ۱۴۷٫۰ درجه غربی قرار گرفت.
هر ۲۵ هزار سال، قطبهای مغناطیسی یک دور کامل میزنند.
قطب شمال مغناطیسی، سالانه ۷٫۳۴ کیلومتر جابهجا میشود.
انحراف مغناطیسی
انحراف مغناطیسی خطای ناشی از تأثیرات جاذبههای مغناطیسی موضعی و منطقهای (مانند فلز و الکتریسیته) ااست، که باید در کنار میل مغناطیسی در نظر گرفته شود. هر گاه قطبنما در نزدیکی اشیای آهنی یا فولادی و یا منابع الکتریکی قرار گرفته باشد، عقربهاش از جهت قطب مقداری منحرف میشود. کلاً به همراه داشتن اشیایی از جنس آهن یا انواع مشابه آن میتواند باعث اختلال در حرکت عقربه شود. حتی وجود یک گیره کاغذ روی نقشه ممکن است مساله ساز شود. بنابراین، هنگام استفاده از قطبنما باید مطمئن شویم که از اشیای انحرافدهنده آن، بهطور کلی دور است. همچنین احتمال تأثیرگذاری جاذبههای مغناطیسی موجود در خاک نیز وجود دارد، که بسیار نادر است؛ ولی در مکانهایی که مثلاً معدن آهن وجود دارد باید در نظر گرفته شود.
میل مغناطیسی
انحراف مغناطیسی یا تغییر مغناطیسی یا میل مغناطیسی زاویه بین نصف النهار مغناطیسی و نصف النهار جغرافیایی در هر نقطه از سطح زمین است.
میل مغناطیسی، در هر نقطه از زمین، زاویه بین شمال حقیقی و شمال مغناطیسی در آن نقطه است؛ یعنی زاویهٔ بین سمتی که عقربهٔ قطبنما نشان میدهد، و سمت شمال جغرافیایی. منابع مختلف میل مغناطیسی را «شیب مغناطیسی» یا «تنزل مغناطیسی» یا «تغییر مغناطیسی» هم مینامند. برخی به آن انحراف مغناطیسی هم گفتهاند، ولی دیگران این واژه را برای انحراف عقربهٔ قطبنما در اثر عوامل محیطی (مانند وسایل آهنی و منابع الکتریکی و غیره) مناسبتر میدانند.
میل مغناطیسی با موقعیت، زمان (سالانه و روزانه)، ناهنجاریهای مغناطیسی محلی، ارتفاع (جزئی و قابل صرف نظر) و فعالیتهای مغناطیسی خورشید تغییر میکند. میل مغناطیسی در طول خطوطی &mdash؛ که اصطلاحا خطوط هم ارز∗ نامیده میشوند &mdash؛ ثابت است. خط فرضی با میل مغناطیسی صفر درجه در حال حاضر از غرب خلیج هودسن، دریاچه سوپریور، دریاچه میشیگان و فلوریدا عبور میکند.
تعیین میل مغناطیسی
اگر عقربه قطبنما شرق یا غربِ شمال واقعی را به عنوان شمال مشخص نماید، این اختلاف به ترتیب میل مغناطیسی شرقی یا غربی نامیده میشود. شمال مغناطیسی هم در نیمکره شمالی و هم در نیمکره جنوبی به عنوان مرجع میل مغناطیسی است. مقدار زاویهٔ انحراف بستگی با محل آزمایش دارد. برای تعیین میل مغناطیسی در یک منطقه مورد نظر میتوان از موارد زیر استفاده کرد:
نقشههای توپوگرافی چاپ شده: این نقشه ها با اندازه گیری های متعدد میل مغناطیسی در نقاط مختلف کرهٔ زمین تهیه می شوند. در برخی نقشهها میل مغناطیسی منطقه به وسیله زاویه بین دو پیکان شمال مغناطیسی (MN) و شمال حقیقی (GN) نشان داده شده است.
نمودارهای خطوط همارز چاپ شده و یا موجود در وبگاهها، که میل مغناطیسی را نشان میدهند.
حسابگر آنلاین برای مشخص نمودن آخرین میل مغناطیسی، برای یک موقعیت مشخص (طول و عرض جغرافیایی) و زمان مشخص.
لازم به ذکر است که در یک محل مقدار زاویهٔ انحراف برحسب زمان اندکی تغییر میکند و اندازهٔ آن در نقاط مختلف زمین متفاوت است.
در ایران میل مغناطیسی به سمت شرق است و مقدار زاویه آن در مکانهای مختلف متفاوت است. برای نمونه در ۱۲ خردادماه سال ۱۳۸۶ میل مغناطیسی تهران &mdash؛ طبق محاسبات &mdash؛ برابر ۴ درجه و چهار دقیقه به سمت شرق بودهاست، که هر سال نزدیک چهار دقیقه (کمتر از یکدهم درجه) به سمت شرق افزایش پیدا میکند.
مثال
چنانچه به کمک عقربهٔ مغناطیسی به طرف قطب شمال یا جنوب برویم، به قطب شمال و جنوب واقعی کرهٔ زمین نمیرسیم. علت این است که قطب شمال و جنوب جغرافیایی و مغناطیسی کرهٔ زمین، با هم یکی نیست؛ یعنی اینکه قطب شمال مغناطیسی زمین، درست روی قطب شمال جغرافیایی زمین قرار ندارد و اگر دو قطب جغرافیایی و مغناطیسی زمین را توسط خطی فرضی به به نام محور به هم وصل کنیم، بین دو محور مغناطیسی و محور جغرافیایی زمین، زاویهای ساخته میشود که به آن، زاویهٔ میل مغناطیسی گویند.